سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: بعضی استعدادها در بعضی آدمها به اصطلاح ذاتی است و ریشه در ژن خدادادی آن آدمها دارد و تجلی و نمود آن استعدادها برای تعالی بستگی به درک و شناخت گوهرهای باطنی اغلب ناپیدا از سوی صاحبانش دارد؛ ثروتی که به طور قطع انواع متفاوتش در آدمهای مختلف وجود دارد و تنها نیاز به مدیریت و تلاش و تربیت برای متجلی شدنش هست. صدای مرحوم محمدرضا شجریان از آن استعدادهایی است که قدر و منزلتش از کودکی شناخته شد و در مسیر قرار گرفت؛ پدری که دوست داشت پسرش به راه قرآن برود و قاری کلام خدا باشد،، اما سرنوشت برای پسر مسیری را رقم زد که تنها یک وادی آن درخشیدن در صوت قرآن بود و آوازخوانی و آموختن موسیقی پهنهای دیگر از این مسیر دشوار را برای او ترسیم کرد؛ مسیری که در ذوق و هنر سرزمینی کهن به وسعت ایران ریشه دارد و اتفاقاً همین ریشههاست که صدای مردی، چون شجریان را در گستره دوران پختهتر میکند و پس از قرآن، کلام شاعران بزرگ این دیار، چون حافظ، سعدی و مولوی را در شاهراه حنجره تربیتیافته او قرار میدهد. این حنجره بالاخره مانند همه جلوههای مادی دنیا آرام گرفت با این حال از خود اثری سترگ در یاد و خاطره و تاریخ هنر ایران به جای گذارد.
نوایی که رونق بخش بوستان هنر بود
شاخصه صدای مرحوم شجریان ایرانیبودن آن است. همانقدر که شعر حافظ، سعدی و مولوی با نام ایران درهم تنیدهاست، تار و پود صدای شجریان نیز با نام ایران گره خورده و قوامدهنده اصالت ملی بر پیکره هنر ایران بودهاست. در دورانی که ابتذال در هنر ساحت موسیقی را درنوردیدهبود و هر صدای آلوده و نخراشیدهای سوار بر کلامی ناموزون از هر سمت به نام هنر و موسیقی خود را تحمیل میکرد، صدای محمدرضا شجریان رونقبخش بوستان هنر و خرمیبخش گلستان نبوغ و استعداد ایرانی بودهاست. بدیهی است که برخی سیاستپیشگان که مصلحت و قدر هنر را نشناسند، در هر عصری در کمین نبوغ و استعداد هنرپیشگان دام سوءاستفاده بگسترانند و از آبروی هنرمندان برای بهرهمندیهای حقیر مایه بگذارند و در این طریق ناصواب آنچه در مقطعی با استاد کردند و او را به وادی امیال جناحی کشاندند، بسی تلخ و دردناک بود. خسرو آواز ایران بعدها خود در اینباره میگوید: «هنرمند اگر در قاب و قالب احزاب و گروهها قرار بگیرد، به اندازه همان قاب کوچک میشود. هرگز موسیقیام را در خط یک حزب خاص قرار ندادهام. من کار اجتماعی انجام میدهم. کار سیاسی نمیکنم. کار من اجتماعی است و از درد اجتماع میگویم. من سخت جلوی کسانی که فعال سیاسی بودند یا احزاب سیاسی که میخواستند از موقعیت هنری من سوءاستفاده کنند، ایستادم.»
شجریان درباره قطعه پرطرفدار ربنا نیز اینگونه گفتهاست: «من به شاگردان خواندن مذهبی را یاد میدادم، چون از بچگی خواندهبودم، این خواندن را هم بلد بودم و همه از من میخواستند که اذانهای مختلف را یاد بدهم و دعاهای مختلف را به آنها یاد میدادم. در مورد رَبَّنا میگفتم این کار من نیست و شانه خالی میکردم. سوره بقره و آل عمران بود، فکرکنم. چند آیه آن را قبلاً مرحوم ذبیحی خواندهبود. من میخواستم چیزی نزدیک به آنچه ذبیحی خوانده باشد، اما مهر خودم روی آن بخورد و صدا و حال و هوای خودم باشد. چون مردم به آن عادت کردهبودند و نمیخواستم خلاف عادت مردم حرکت کنم. آیات را انتخاب کردم و درباره مقامهایی که اجرا کنم، یک طرح مختصری بر آن زدم. بقیهاش را گذاشتم ببینم حال و هوایم در استودیو چطور است. آن روز در حال و هوای نزدیک افطار رفتم استودیو. چون حس و حال را زیاد حس میکردم، یک مناجات با خدای خودم کردم. بالاخره وقتی شما با خلوصی کاری را انجام میدهید، این تأثیر خوب را میگذارد.»
در ادامه به برخی فراز و فرودهای نزدیک به ۶۰ سال فعالیت هنری استاد میپردازیم.
انس با قرآن از کودکی
پنج ساله بود که در خلوت کودکانهاش آواز میخواند، یک سال بعد به آموزش تلاوت قرآنکریم نزد پدر پرداخت. در ۹ سالگی تلاوت قرآن را آغاز کرد و یک سال بعد این کار را در میتینگها و اجتماعات سیاسی آن سالها ادامه داد. در سال ۱۳۳۶ به دانشسرای مقدماتی در مشهد رفت و از همین سال برای نخستینبار با یک معلم موسیقی بهنام جوان آشنا شد. پیگیری جدی کار آواز سبب شد تا در سال ۱۳۳۸ به اجرای آوازهایی بدون ساز و نیز قرائت قرآن برای رادیو خراسان بپردازد.
آشنایی با سنتور
آشنایی با سنتور این اشتیاق را در وی شدت بخشید که با نت و فراگیری سنتور نزد جلال اخباری و شروع سنتورسازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور تجربههای خود را در موسیقی گسترش دهد.
شجریان در سال ۱۳۴۹ همکاری خود را با برنامههای تلویزیون ملی ایران آغاز کرد و همزمان به دریافت عنوان خوشنویس ممتاز نایل شد. در سال ۱۳۵۰ با استاد فرامرز پایور آشنا شد. به مشق سنتور و آموزش ردیف آوازی صبا نزد ایشان پرداخت. در همین سال با هوشنگ ابتهاج (سایه) آشنا شد و به همکاری با برنامه گلهای تازه رادیو پرداخت.
همکاری با گروه تکرار نشدنی چاووش
صدای استاد در مقطعی حساس از تاریخ ایران با انقلاب اسلامی همراه شد. شجریان در اعتراض به کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و فاجعه سینما رکس آبادان از رادیو استعفا داد. همکاری شجریان با گروه تکرارنشدنی چاووش به سرپرستی مرحوم محمدرضا لطفی به خلق ۱۲ آلبوم با همین نام در طول نزدیک به یک دهه منجر شد؛ آثاری که برخی رنگ و بوی انقلابی و ملی داشتند و متأثر از فضای اجتماعی و سیاسی ایران در انقلاب و دفاع مقدس خلق و اجرا میشدند و رونق موسیقی اصیل ایرانی با همین گروه و در همین ایام رقم خورد. برای مثال آلبوم چاووش ۶ با نام سپیده در سال ۱۳۵۶ در حالی اجرا شد که موسیقی سنتی ایرانی در انزوا بود و موسیقی غربی در ایران رواج بیشتری پیدا کردهبود. این اثر از اولین آثاری است که موسیقی سنتی را دوباره احیا کردند.
سرپرست کانون فرهنگی و هنری چاووش محمدرضا لطفی بود و حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و لطفی که از آهنگسازان این مجموعه آلبوم بودند، در کنار محمدرضا شجریان در ساخت این مجموعه آلبوم همکاری کردند. شهرام ناظری نیز به عنوان خواننده در کانون چاووش حضوری بسیار چشمگیر داشت.
همکاری با پرویز مشکاتیان
در فاصله سالهای دهه ۶۰ شجریان همکاری گستردهای را با پرویز مشکاتیان آغاز میکند که حاصل آن آلبومهای ماهور، بیداد، نوا و دستان است. از سال ۶۸ استاد محمدرضا شجریان با گروه پیرنیاکان و عندلیبی به اجرای کنسرت در امریکا و اروپا میپردازد. این گروه در سال بعد و به دلیل زلزله رودبار کنسرتهایی را برای جمعآوری کمک مردم دنیا در اروپا و امریکا اجرا میکند.
در سال ۷۱ به اجرای کنسرتهای مرحله دوم در امریکا با داریوش پیر نیاکان، جمشید عندلیبی و همایون شجریان میپردازد. انتشار آلبوم یاد ایام، آسمان عشق و نیز دلشدگان حاصل این سالها است.