سرویس حوادث جوان آنلاین: ۱۰مردادسال۹۰، مأموران پلیس شهرستان فیروزکوه از درگیری خونین در روستای زرین دشت باخبر و راهی محل شدند. با حضور مأموران در محل اولین بررسیها نشان داد مرد ۲۷ساله به نام اصغر در آن درگیری به خاطر ضربه شدید به سرش کشته شده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، همسر اصغر که در محل حضور داشت به مأموران گفت: «روز گذشته همراه دخترم سوار موتور شوهرم بودیم تا برای انجام کاری از روستا بیرون برویم. در راه بودیم که یکی از اقوام شوهرم به نام یوسف ما را دید. او هم سوار موتور بود که سد راهمان شد. او روی موتور نشسته بود که ناگهان یک لگد به من زد. شوهرم نتوانست موتورش را کنترل کند به همین خاطر همگی روی زمین افتادیم.»
زن جوان ادامه داد: «شوهرم با این رفتار عصبانی شد و به طرف خانه برگشت. وقتی به روستایمان رسیدیم همه اقوام و همشهریها یکباره به طرف شوهرم حمله کردند و درگیری بالا گرفت. در آن درگیری یوسف با قفل فرمان به سر شوهرم زد. دو نفر دیگر از آشنایان به نامهای یعقوب و محمد نیز با داس و چوب به سر شوهرم زدند. افراد دیگر هم شوهرم را کتک زدند تا اینکه شوهرم مقابل چشمانم روی زمین افتاد و جان داد.»
با اقرارهای زن جوان، همه افرادی که در درگیری شرکت داشتند بازداشت شدند و مورد تحقیق قرار گرفتند تا اینکه بنا به شواهد و قرائن موجود یوسف، یعقوب به اتهام مشارکت در قتل، محمد و چهار متهم دیگر نیز به اتهام معاونت در قتل روانه زندان شدند. پرونده بعد از صدور کیفرخواست در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت رسیدگی قرار گرفت.
ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند. در ادامه یوسف در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش درباره انگیزه قتل گفت: «آن روز محل کار بودم که یکی از بستگان تماس گرفت و گفت اصغر با مادرش درگیر شده و او را به شدت کتک زده است. از اختلاف آنها خبر داشتم. در آن ماجرا اصغر و همسرش مقصر بودند. به خانه آنها رفتم و دیدم مادر پیرش خیلی ناراحت است و حالش خوب نیست. اهالی روستا وقتی این موضوع را فهمیدند همه عصبانی شدند به همین خاطر همه با اصغر درگیر شدیم.»
متهم در آخر گفت: «در آن درگیری اصغر را کتک زدم، اما باور کنید ضربهای به او نزدم و نمیدانم چه کسی قاتل است.»
سپس یعقوب نیز جرمش را انکار کرد و گفت: «در آن درگیری همه چوب، قمه و... همراه داشتند. من ضربهای نزدم و شاید فرد دیگری عامل قتل باشد.»
در آخر محمد و چهار متهم دیگر نیز با انکار جرمشان از خودشان دفاع کردند.
در پایان هیئت قضایی یوسف و یعقوب را به قصاص و محمد و دیگر متهمان را به حبس محکوم کرد. این حکم بعد از تأیید در آستانه اجرا بود تا اینکه دو سال قبل یعقوب توانست با پرداخت دیه رضایت اولیایدم را جلب کند، اما اجرای حکم برای یوسف به خاطر عدم پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیایدم اجرا نشد.
با گذشت ۹سال از حادثه در حالیکه یوسف به خاطر عدم پرداخت تفاضل دیه همچنان بلاتکلیف مانده بود، با پرداخت دیه توانست رضایت اولیایدم را جلب کند.
به این ترتیب پرونده از جنبه عمومی جرم بار دیگر روی میز هیئت قضایی قرار گرفت.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، متهم در جایگاه ایستاد و گفت: «خانوادهام به سختی توانستند پول دیه را بپردازند و همه داراییشان را فروختند. حالا از هیئت قضایی درخواست دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم هرچه زودتر آزاد شوم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.