کد خبر: 1017098
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۶:۲۰
چرا ساعات کار مفید و انگیزه فعالیت در ادارات کم است؟
زندگی کارمندی برای بسیاری از ما یعنی یک آب باریکه که سر برج در حسابمان سرازیر می‌شود و هرچند کم باشد و مدام ناله کنیم، حداقل خیالمان راحت است که پیوسته جاری است و می‌شود روی کم آن حساب کرد. در چنین شرایطی خانواده‌ها ترجیح می‌دهند فرزندشان دنبال یک کار ثابت برود. اگر هم اعتراض کند که من با انجام فلان کار ۱۰ برابر حقوق یک کارمند نصیبم می‌شود، او را نصیحت می‌کنند که: «تو کار دولتی‌ات را برو. کار‌های دیگرت را هم دنبال کن...»
مرضیه بامیری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: پیه کم‌کاری و وقت‌کشی در ادارات به تن شما هم خورده است؟ مثلاً به بانک رفته‌اید و با وجود چند باجه، باید کلی منتظر بمانید تا حضرات از صبحانه برگردند. همیشه اهل تک‌روی هستند، ولی الحمدلله موقع صبحانه دسته جمعی را ترجیح می‌دهند، حتی اگر کسی منتظرشان باشد! یا به عنوان ولی دانش‌آموز عجله دارید معلم فرزندتان را ببینید، اما او در جمع معلم‌ها درباره محصولات یک زن دست‌فروش چانه می‌زند. یا نه، در بیمارستان حال بیمارتان بد است و شما دچار استرس هستید. از قضا به تور یک حسابدار کاملاً خونسرد می‌خورید که خیلی هم برای راه انداختن شما عجله‌ای ندارد. می‌خواهید پلاک ماشین‌تان را عوض کنید. به یکی از مراکز می‌روید، ولی مدام شما را به یک قسمت دیگر پاس می‌دهند. گاهی برای اولین بار پا به بعضی مراکز یا اداره‌ای می‌گذارید، انقدر اتاق تو در تو هست که سرتان گیج می‌رود، یعنی در این همه اتاق چه می‌کنند؟ این همه کارمند که حقوق دولتی می‌گیرند و بعضی حقوق دیگر، شامل حالشان می‌شود در این اتاق‌ها چه خدماتی انجام می‌دهند؟ بیایید با هم علت این سؤال‌ها را بیابیم، اینکه چرا اتاق‌های تو در تو پر از نیروی انسانی است، ولی ارباب رجوع با لب و لوچه‌ای آویزان و خسته از یک اداره بیرون می‌رود؟

تن دادن به کارمندی از سر اجبار

اگر از من بپرسید، می‌گویم کارمند به کاری که می‌کند دل نمی‌دهد. کارمندی برایش تبدیل به یک روزمرگی خسته‌کننده شده که مجبور است، در ساعات معینی حضور بیابد و سر ماه حقوقش را بگیرد. هر طور شده باید سر خودش را در این هشت ساعت گرم کند.

ساعات استراحت، ناهار، صبحانه، گپ اول صبح، خواب قیلوله بعد‌از‌ظهر، احوالپرسی‌های گاه زنانه در قسمت‌های دیگر اداره، همه راهی هستند برای تحمل هشت ساعت حضور در مکانی غیر از خانه.

چرا باید به کارشان دل ببندند وقتی کار و سمت‌شان با درسی که خوانده‌اند مرتبط نیست؟ یا از سر اجبار سراغ کاری رفته اند، یا نه، کاری سراغشان آمده که در آن هیچ نشانی از علاقه یا مهارت نیست.

وقتی می‌خواهند پست سازمانی معرفی کنند باید چیزی بیابند که در چارت خالی شده و نه مهارتی که لازم است. حسابدار بازرس می‌شود.

مهندس خاک وارد بورس می‌شود، کارشناس اقتصادی بازاریاب شرکت آرایشی بهداشتی می‌شود و هزار تا کار بی‌ربط دیگر که دلیل اشتغالش فقط کسب درآمد و گذران زندگی است.

زندگی کارمندی برای بسیاری از ما یعنی یک آب باریکه که سر برج در حسابمان سرازیر می‌شود و هرچند کم باشد و مدام ناله کنیم، حداقل خیالمان راحت است که پیوسته جاری است و می‌شود روی کم آن حساب کرد. ولی کار آزاد چه؟ نه دفترچه بیمه دارد، نه حقوق ثابت. یک بار اندازه یک‌سال درآمد نصیبت می‌شود و یک بار هم باید در کسادی بازار از جیب بخوری تا اوضاع به سامان شود.

در چنین شرایطی خانواده‌ها ترجیح می‌دهند فرزندشان دنبال یک کار ثابت برود. اگر هم اعتراض کند که من با انجام فلان کار ۱۰ برابر حقوق یک کارمند نصیبم می‌شود، او را نصیحت می‌کنند که: «تو کار دولتی‌ات را برو. کار‌های دیگرت را هم دنبال کن...» بچه‌ای می‌ماند که وظیفه‌اش مدرسه رفتن است، ولی می‌گوییم سر راه نان هم بخر، به فلانی هم سر بزن و...

انواع و اقسام کارمندان با روحیه‌های متفاوت

بعضی‌ها روحی سرکش دارند. بعضی‌ها ذاتاً حس ریاست در وجودشان است. بعضی‌ها استاد مدیریت هستند و از پس پروژه‌ها به خوبی بر می‌آیند. ولی ما آن‌ها را محکوم به فضای کارمندی می‌کنیم. تمام قدرتش را می‌گیریم، خلاقیتش را سر می‌بریم و حتی پیشنهاداتش را نشنیده می‌گیریم؛ چراکه در شغل دولتی کار گروهی معنا ندارد و همه دنبال موفقیت خودشان هستند.

در یک شرکت اگر یک پروژه موفق بشود، متعلق به تمام پرسنل شرکت است و همه با هم در سود و ضرر کار‌ها شریک هستند، ولی در کارمندی تک‌روی مرسوم است و هرکس طالب آن است که میزش را به هر قیمتی حفظ کند.

بعضی هم دل به کار نمی‌دهند، چون وجدان کاری ندارند و اعتقادی هم به حلال بودن نانشان ندارند. همین که روز را شب و ماه را به ته می‌رسانند، کافی است. خیلی رضایت خلق خدا برایشان مفهوم ندارد. کارگشایی برایشان کمی عجیب است.

احتمالاً وقتی در یک اداره سردرگم رها شده‌اید و نمی‌دانید باید چه کنید فردی از راه می‌رسد، با لبخند و رویی گشاده در حالی که مرتبط به فضای کارش نیست شما را راهنمایی می‌کند. اگر کمی میانسال باشید، حتی ممکن است به جای شما پله‌ها را برای امضا گرفتن بالا و پایین کند.

این‌ها همان‌هایی هستند که محل کار سنگر جهادشان است و خدمت به خلق برایشان در اولویت است.

بعضی هم دل به کار نمی‌دهند، چون همیشه از سیستم طلبکارند. نیاز این آدم‌ها هیچ گاه مرتفع نشده و هرگز از شرایط خود راضی نیستند. هر قدر به حقوق یا مزایای آن‌ها اضافه شود باز هم طلبکارند و حس موهوم بیگاری کشیدن از آن‌ها مغزشان را رها نمی‌کند.

فکر می‌کنند در مقابل کاری که می‌کنند حقی شایسته دریافت نمی‌کنند. پس حق دارند از قوانین تمرد کنند یا دچار کم‌کاری شوند. تازه بعضی‌هایشان در دل می‌خندند که خوب حالشان را گرفتم!

دل به کار نمی‌دهند، چون نمی‌توانند گروهی کار کنند. تحمل زیر دست بودن ندارند.

همه می‌خواهند رئیس باشند که اگر جز این باشد باید رفتارشان را عوض کنند و سراغ رفتار‌های غیر انسانی نام آشنا مثل زیرآب‌زنی بروند. باید سعی کنند به هر قیمتی شده کرسی جدید را تصاحب کنند. بهایش خیلی مهم نیست.

بسیاری از کارمند‌ها متأسفانه رفتاری خاله‌زنک دارند و مدام دنبال آتو گرفتن از دیگری هستند. صبح که وارد محل کار می‌شوی انگار وارد تونل وحشت شده‌ای.

مخصوصاً اگر جای پایت سفت نباشد و حکمتان قراردادی یا شرکتی باشد. مدام می‌ترسی زیرآبت را بزنند. می‌ترسی میزت را تصاحب کنند. گاهی از سایه خودت هم می‌ترسی، زیرا می‌دانی چشم‌هایی تیزبین مراقب تک‌تک رفتار‌های حتی شخصی تو هستند.

بعضی کارمند‌ها هم انگیزه‌ای برای دل دادن به کارشان ندارند. حقوقشان ثابت است و فرصت ارتقای شغلی برایشان محدود یا نا ممکن. هر چه بدوند و خلاق هم باشند باز سر خانه اولشان هستند. شاید حق دارند بی‌انگیزه باشند.
کاری که امنیت ندارد و هر روز ممکن است تاریخ مصرفش تمام شود و او را راهی خانه کند، چطور می‌تواند دغدغه کسی باشد؟

بسان مستأجری می‌ماند که برای تحولات ساختمان و حتی مشارکت در درختکاری انگیزه ندارد، زیرا مهمان امروز و فرداست و رفتنی هم باید برود.

کارمندی کفاف زندگی‌ات را نمی‌دهد، پس...

بعضی هم اهل کار هستند. دل می‌دهند و هرکاری از دستشان بربیاید، انجام می‌دهند، ولی هر چه می‌دوند و هرقدر هم اضافه کار می‌مانند باز هم زورشان به چرخ روزگار نمی‌رسد. باید برای زندگی جنگید.

باید همه توان را برای رسیدن به خواسته‌های مادی و معنوی خرج کرد، ولی مگر می‌شود با زندگی کارمندی؟ رسمی‌هایش می‌نالند و مدام می‌گویند حقوق‌شان کم است، وای به آن‌هایی که اوضاع‌شان بدتر است و همان آب باریکه معروف، کفاف ساده‌ترین نیاز‌های زندگی‌اش را نمی‌دهد. اینجاست که فکر چاره می‌کند. چیزی که دارد هشت ساعت زمان است و مقدار زیادی وقت تلف شده که می‌تواند در کنار حقوق تضمین شده سر ماه، با شغل دوم بر این مبلغ بیفزاید و اسباب خوشی خانواده‌اش ر ا مهیا سازد.

حتماً کارمند زیاد دیده‌اید که در محل کارش تلفنی خودرو یا خانه معامله می‌کند. یا از موقعیت و امکانات کار دولتی‌هاش برای مقاصد شخصی و کار دومش استفاده کند، اینترنت و تلفن رایگان، یک منشی که می‌تواند بسیاری از ارتباط‌ها را برایتان آسان کند.

آدم‌های زیادی همزمان در محل کارشان شغل دوم را مدیریت می‌کنند.

با تلفن! این دسته از آدم‌ها اغلب سعی می‌کنند از قبول مسئولیت بپرهیزند و در لاک خودشان باشند. اگر منزوی و دور از دید باشند راحت‌تر می‌توانند بدون جلب توجه به پول در آوردنشان ادامه بدهند. این دسته از آدم‌ها کار دولتی را سکوی پرتاب دانسته و سعی می‌کنند از این وقت و فرصتی که در اختیارشان است به خوبی بهره ببرند.

بعضی هم اهل کارند. وجدان‌کاری دارند، ولی مسائل خانواده دغدغه اصلی‌شان است. وقتی کودکی خردسال دارند مدام نگرانند.

مدام تا تلفن را آزاد می‌یابند به خانه خواهر و مادر زنگ می‌زنند تا احوال کودکشان را بپرسند. یا اگر مدرسه می‌رود، پشت تلفن برایش املا می‌گویند و دستورات لازم خانه‌داری را صادر می‌کنند.

مثلاً غذا را گرم کن، اتاقت را مرتب کن، مشق‌هایت را تمیز بنویس و.... آن‌ها هم مثل دسته قبل در حال انجام شغل دوم‌شان هستند و سعی دارند بنیان خانواده را از راه دور کنترل کنند.

این‌ها حتی اگر خودشان هم بخواهند، نمی‌توانند روی کارشان متمرکز شوند.

اصلاً وقتی باید دنبال بچه‌شان در مهد بروند یا ممکن است از سرویس جا بمانند، کدام عقل سلیم آن‌ها را وادارد که پنج دقیقه بیشتر بمانند و کار مردمی که به آن‌ها پناه آورده‌اند را سامان دهند؟

بعضی‌ها در محل کارشان یک شعبه از بانک زده‌اند. مدام در حال جابه‌جایی پول هستند و پرداخت قبوض خانه و شهریه مدرسه و کرایه خانه.

نمی‌شود بر آن‌ها خرده گرفت. آن‌ها گاهی آنقدر خسته می‌شوند و نیم جان دیگرشان را که از اداره به زحمت بیرون کشیده‌اند، در شلوغی خیابان‌ها و دست‌های آویزان مترو و پا‌های خواب رفته در اتوبوس فسیل می‌کنند، در چنین اوضاعی دیگر جایی برای خلاقیت نمی‌ماند.

کارمند پایش را از اداره بیرون بگذارد تمام دغدغه‌ها و مسائل کارش را همان جا در دفتر ثبت خروج می‌گذارد و بیرون می‌آید.

بعضی هم حریصند. تا وقتی کار ندارند آرزو می‌کنند پشت یکی از میز‌ها بنشینند، ولی وقتی نشستند به آن میز قانع نیستند و می‌خواهند به رتبه‌های بالاتر برسند. از همان اول حس حسادت در وجودشان ریشه می‌کند. آن‌ها مدام شرایط‌شان را با مدیر مقایسه می‌کنند.

بار‌ها شنیده‌ام که می‌گویند همه خرحمالی‌اش را ما می‌کنیم کیفش را آقا می‌کند، اضافه‌کاری و مزایا و... نصیب آقا می‌شود. بنابراین سرد می‌شوند و برای تلاش صادقانه انگیزه ندارند.

هرچند همیشه هم مشکل، حریص بودن آن‌ها نیست. واقعاً این تبعیض‌ها درد دارد. پارتی بازی‌ها و پست‌های کیلویی درد دارد.

اینکه کلی درس بخوانی، باهوش و کار بلد باشی، ولی یک آدم وصل به بالا را یک شبه جایت می‌نشانند و با آن همه سابقه و درایت وادارت می‌کنند از او اطاعت کنی؟

تکلیف این تبعیض‌ها و شکاف‌های حقوقی چه می‌شود؟ وقتی در اتاق یک کارمند قراردادی و یک رسمی است و تفاوت حقوقشان زیاد، چطور می‌شود انتظار داشت هر دو یکسان کار کنند؟

او که رسمی است توپ هم تکانش نمی‌دهد و برای ۳۰ سال بیخ ریش دولت است. آن هم که قراردادی یا شرکتی است انگیزه‌ای برای کار ندارد چراکه می‌داند مهمان امسال و سال دیگر است.

کارمندی یعنی میزت مدام جابه‌جا می‌شود و باید با عوض شدن هر مدیری آن را سفت بچسبی که باد نبرد. باید خودت را به یک جریان متصل کنی تا از تعدیل و اخراج و... در امان باشی.

اوایل کارمندی خوب است. همه‌چیز حتی تلفن مجانی روی میز برایت جذاب است. می‌توانی تمام سایت‌ها را بدون دادن قرانی پول برای اینترنت بچرخی و هر چه دلت خواست دانلود کنی، ولی کم‌کم روح را فرسوده می‌کند.

کم‌کم یاد می‌گیری چطور سر خودت را گرم کنی. چطور برای خودت کار بتراشی تا کسی متوجه بیکار ماندنت نشود. یاد می‌گیری یک کار یک ساعته را یک روزه تحویل بدهی تا فکر کنند خیلی اهل کار هستی.

اینکه چرا ساعات کار مفید ادارات کم است پاسخش مثنوی هفتاد من است که در این مطلب نمی‌گنجد، ولی وقتی تمام این پازل‌ها کنار هم قرار می‌گیرند علت و معلول‌ها رخ نشان می‌دهند.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
0
1
در اداره دولتی ما به رانندگان شرکتی با پایین ترین قیمت قراداد می بندند مثلا به آنها یک میلیون و پانصد حقوق میدهند و رس شان را هم میکشند و هیچ مسئولیتی را هم در قبال تصادف ماشینشان قبول نمی‌کنند اما خودشان یعنی کارمندان رسمی ادارات با یک میز خوشگل و صندلی راحت و بهره وری بسیار بسیار پایین حقوق پنج میلیونی میگیرند و بیشتر مواقع در اتاقهایشان بیکارند
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۰
0
1
باید با روشهای علمی بررسی شود که بودجه هایی که تحت عنوان پرداخت حقوق به کارمندان پرداخت میشود آیا به اندازه چند درصد کارایی آنها در محیط کار است آیا بهره وری در ادارات وجود دارد یا تنها از حقوق رانندگان شرکتی و قراردادی ادارات تا جایی که ممکن است کاسته میشود و به بودجه ادارات افزوده میشود آیا این کار ظلم است یا بهره وری ... با توجه به وضعیت تحریم و نیاز به مدیریت بودجه های دولتی که اگر درست مصرف شود میتوان بوسیله آن چند کشور دیگر را اداره کرد و جلوی ریخت و پاش ها را گرفت
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار