سرویس حوادث جوان آنلاین: صبح دیروز جلسه رسیدگی به پرونده قتل در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران بررسی شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و گفت: زنی که از زندان به دادگاه منتقل شده سودابه نام دارد. او ۲فروردینسال۹۴ به اتهام قتل شوهرش بازداشت شد و گفت: «من و شوهرم ۸سال قبل در شهرستان ازدواج کردیم و برای زندگی به تهران آمدیم. ما بچه دار نمیشدیم به همین خاطر خانواده سامان خیلی مرا اذیت میکردند. این گذشت تا اینکه متوجه شدم شوهرم معتاد شده و مواد مصرف میکند به همین خاطر مجبور شدم در خانه کار خیاطی کنم. از طرفی تلاش کردم تا شوهرم مواد را ترک کند، اما قرص مصرف میکرد.» متهم در ادامه گفت: «روز ششم عید جشن عروسی برادرزادهام بود به همین خاطر از سامان خواستم برای شرکت در جشن عروسی به شهرستان برویم، اما او بهانهگیری میکرد و چندبار نظرش را درباره رفتن به سفر تغییر داد. سر همین موضوع تا نیمهشب با هم درگیر بودیم.» متهم در خصوص روز حادثه نیز توضیح داد: «آن روز صبح زود برای خرید از خانه بیرون رفتم. وقتی به خانه برگشتم برای سامان صبحانه آماده کردم. او وقتی دید کره نخریدهام بار دیگر عصبانی شد و با هم درگیر شدیم که ناگهان به آشپزخانه رفت و یک کارد برداشت. وقتی از آنجا برگشت دیدم چاقو را به سینهاش فرو برده و خودکشی کرده است.»
نماینده دادستان در ادامه گفت: «با اقرارهای متهم، اما بنا به نظر پزشکی قانونی وی به اتهام قتل عمد روانه زندان شد و در اولین جلسه محاکمه به قصاص محکوم شد. با نقض این حکم از آنجائیکه قضات پرونده را لوث تشخیص دادند حکم به برگزاری مراسم قسامه دادند تا اینکه با قسم ۵۰نفر از بستگان اولیایدم متهم بار دیگر به قصاص محکوم شد که این بار نیز با اعتراض متهم این رأی نقض و پرونده به شعبهرسیدگی کننده ارجاع دادهشد تا بار دیگر مراسم قسامه از سوی اولیایدم برگزار شود. از دادگاه درخواست صدور رأی شایسته را دارم.»
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «روز حادثه شوهرم فکر میکرد، قصد لجبازی دارم به همین دلیل با من درگیر شد و از آشپزخانه یک کارد برداشت. او پشتش به من بود تا اینکه بعد از لحظاتی وقتی برگشت دیدم چاقو به سینهاش فرو رفته و خودکشی کرده است. اگر قصد کشتن او را داشتم همسایهها را خبر نمیکردم و او را به بیمارستان نمیبردم.»
بعد از دفاعیات متهم، از آنجائیکه اولیایدم نتوانستند ۵۰نفر از بستگان خود را به دادگاه احضار کنند با درخواست متهم، وی بعد از تنفس در وقت اذان قسم خورد که قاتل شوهرش نیست. سپس وکیل وی از دادگاه درخواست آزادی موکلش با قرار وثیقه را مطرح کرد. در پایان هیئت قضایی با موافقت این درخواست قرار بازداشت متهم را لغو و حکم آزادی وی را صادر کردند تا بعد از شور رأی مناسب را صادر کنند.