کد خبر: 994163
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۹
ترافیک در جاده شمال یا انسداد آگاهی؟
اگر کمی عمیق‌تر دست به رفتارشناسی بزنیم احتمالا به این نکته اذعان خواهیم کرد که هر دو این گروه‌ها - پُرخیال‌ها و بی خیال‌ها - سعی می‌کنند جواب کرونا و شیوع آن را با ترس و وحشت پاسخ دهند
حسن فرامرزی
یک: به نظر می‌رسد جامعه همواره در دو لبه قیچی گرفتار می‌شود: لبه افراط و لبه تفریط، کسانی که آن قدر یک چالش یا بحران را بزرگ و هیولایی می‌کنند که در دام وسواس‌های عجیب و هولناک فکری می‌افتند و به قول عامه: از ترس مرگ خودکشی می‌کنند و کسانی که یک چالش یا بحران را نادیده و به هیچ می‌گیرند. انگار نه انگار که شاهد بروز رخداد یا بحرانی باشیم و همچنان که یک قیچی به واسطه هر دو لبه عمل می‌کند و هر دو لبه مکمل هم در بُرش هستند افراطی‌ها و تفریطی‌ها هم با همه تفاوت‌های ظاهری شان دقیقا به مثابه دو لبه یک قیچی، کارکرد خطرناک واحدی را در جامعه دنبال می‌کنند هر دو این گروه با رفتار‌های نامتعادل به خود و دیگران آسیب می‌زنند.
 
دو: همچنان که این روز‌ها دیدن کسی که دو ماسک کاغذی و فیلتردار را همزمان با عینکی ضخیم و بزرگ بر روی صورت دارد و جلوی خودپرداز بانک، قطرات الکل را نه تنها به دگمه‌های خودپرداز که به فضای اطراف هم اسپری می‌کند می‌تواند نمونه‌ای از آدم‌هایی باشند که عملاً خود و دیگران را به شدت می‌ترسانند و با در اختیار قرار دادن همه فضا‌های ذهن به وحشت از کرونا در دام وسواس‌های عجیبی می‌افتند از آن سو دیدن تصاویری از جاده چالوس و شمال رو‌های عزیز جوجه دوست همیشگی نیز می‌تواند کاملا شگفت انگیز باشد. دیدن آدم‌هایی که با وجود اطلاعیه‌های مسئولان مبنی بر بسته شدن جاده چالوس و راه‌های متنهی به استان گیلان همچنان اصرار دارند که به شمال کشور سفر کنند. این دو گروه همان دو لبه قیچی هستند که می‌توانند در هر بحران و چالشی منشأ خطر باشند.
 
سه: اما چرا این اتفاق می‌افتد؟ اگر کمی عمیق‌تر دست به رفتارشناسی بزنیم احتمالا به این نکته اذعان خواهیم کرد که هر دو این گروه‌ها - پُرخیال‌ها و بی خیال‌ها - سعی می‌کنند جواب کرونا و شیوع آن را با ترس و وحشت پاسخ دهند با این تفاوت که گروه اول یعنی آن‌ها که به شدت درگیر وسواس‌های فکری شده اند و مدام در وحشت از کرونا به سر می‌برند ترس خود را آشکارا و مستقیم با رفتارهایشان اعلام می‌کنند، اما گروه دوم یعنی کسانی که کرونا را نادیده می‌گیرند در حقیقت می‌خواهند وانمود کنند که نترسیده اند بنابراین دست به رفتار‌های نمایشی خطرناک می‌زنند مثلا ضریح حرم را لیس می‌زنند که هیچ مبنای دینی و شرعی هم ندارد، اما فرد به خاطر این که می‌خواهد ترس خود را انکار کند نمایش متهور بودن می‌دهد تا بگوید چقدر شجاع و نترس است در حالی که شجاع واقعی نیازی به نمایش شجاعت ندارد. در واقع کسی که ترس خود را با نمابش نترس بودن جلو می‌برد می‌خواهد از هراس خود فرار کند بنابراین ما امروز با وجود آن که مسئولان محلی در شمال کشور از آلودگی شهر‌های شمالی به ویژه در استان گیلان به ویروس کرونا سخن می‌گویند، اما کسانی اصرار دارند رفتار‌های حاکی از نترس بودن خود را به نمایش بگذارند: ببین من چقدر نترس هستم!

چهار: واقعیت آن است که رفتار متعادل حرکت در لبه باریک آگاهی است یعنی آن جا که پاسخ به یک بحران یا چالش به واسطه توسل به ترس و وحشت مستقیم یا معکوس صورت نگیرد یعنی آنجا که ما نه دست به وحشت آفرینی بزنیم و نه آن که نیاز به نمایش نترس بودن داشته باشیم. در این میان نکته مهم و کلیدی این است که ما بتوانیم واژه‌ها را در اذهان عمومی در مفهوم واقعی آن‌ها جا بندازیم. مثلا در فرهنگ عمومی ما ممکن است "جان دوستی" یک مفهوم منفی و مترادف با جبن و ترس تعبیر شود بنابراین بسیاری از افراد از این که به عنوان یک جان دوست معرفی شوند پرهیز کنند و ناخواسته دست به رفتار‌های نمایشی بزنند تا نشان دهند که آن‌ها جان دوست نیستند در حالی که اگر ما ژرف‌تر نگاه کنیم می‌بینیم که جان دوستی، مترادف با جبن و ترس نیست. جان ودیعه‌ای بسیار باارزش و الهی است بنابراین تا جایی که می‌توان باید از جان مراقبت کرد چو تحفه‌ای به شدت باارزش است و این که در فرهنگ ما شهادت تا این حد ارج و قرب دارد به خاطر این است که مجاهد، جان خود را که باارزش‌ترین ودیعه الهی است در راه اعتلای حق می‌بازد بنابراین ما نیاز داریم که در فرهنگ عمومی خود دست به واژه شویی بزنیم. مثلا بدانیم که هم می‌توان شجاع بود و هم جانب احتیاط را رها نکرد و به جامعه نشان داد که شجاع بودن به معنای رها کردن احتیاط یا توسل به رفتار‌های نمایشی نیست.

پنج: ممکن است کسی بگوید آن خودرویی که ما تصویر آن را در جاده شمال می‌بینیم حتما کار ضروری‌ای داشته که خواسته به شمال سفر کند حتی با فرض این که هیچ کدام از این خودرو‌ها به قصد تفریح و تفرج به شمال نرفته اند باید پرسید پس به چه نیت و قصدی می‌خواهند شمال بروند؟ چه ضرورتی باعث می‌شود در این اوضاع بحرانی کسی این طور جان خود و دیگران را به بازی بگیرد. فرض می‌کنیم که این افراد بستگانی یا اموالی در شمال دارند، اما باز می‌توان این سوال را مطرح کرد که آیا در احساسی‌ترین و عاطفی‌ترین موقعیت‌ها هم نمی‌توان دوراندیشانه و معقول‌تر رفتار کرد؟ مثلا مراسم عروسی را به تعویق انداخت یا به جهت حفظ مصلحتی بزرگ‌تر تلفنی به بازماندگان یک عزا تسلیت گفت؟
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار