هفتهای که گذشت، هفته سختی بود. هفتهای پر از حادثه و اتفاق تلخ و شیرین، هفتهای سخت که چشمها را باز و جبهه خودی و غیرخودی را بیشتر از قبل مشخص کرد. حالا شاید برای شناختن دوست و دشمن چندان نیازی به بصیرت بالا هم نباشد، چراکه امروز همه چیز روشنتر از قبل است به شرط آنکه بخواهی ببینی و خودت را به ندیدن و نفهمیدن نزنی. حالا راحتتر از قبل میتوان فرق دوغ و دوشاب را فهمید به شرط آنکه بخواهی این تفاوت را ببینی و درک کنی.
یک هفته سخت به ملت ایران گذشت و حالا میتوان به خوبی دید که برخی چهرههای بنام ورزشی که هرچه دارند از صدقه سری مردم و ایران و سربازان جان برکف کشور است، چگونه از ترس باطل شدن گرینکارتهای اقامتشان در ینگه دنیا در زمین دشمن بازی میکنند. کسانی که حتی حاضر نیستند برخلاف تمام ادعاهایشان با مردم همراه شوند، چون هفته قبل به مصلحتشان نبود، اما این هفته اوضاع فرق میکند و دوباره حس مردمداریشان گل کرده، آن هم با تأخیری چهار روزه، چرا؟ چون این مردمداری مهر گرینکارتهایشان را پررنگتر از قبل میکند. نیازی به نام بردن نیست، چون حالا همه خوب میدانند منظورمان چه کسانی هستند.
یک هفته سخت، مهم و مؤثر بر ایران گذشت و حالا میتوان بهوضوح دید که خودفروختههایی که تا همین یکی، دو ماه قبل به اسم ایران تاریخساز بودند و بابت این عنوان هزاران رانت و امتیاز گرفتند حالا در زمین دشمن و با قلم آنها چگونه از اسارتشان در ایران میگویند!
کسانی که در جوابشان باید گفت؛ بله معلوم است که نه تاریخسازی، نه پرچمدار. تمام اینها وقتی معنا پیدا میکرد که نامت در کنار نام بزرگ ایران قرار میگرفت و امروز مشخص است که به تنهایی جز یک مهره سوخته و شکستخورده چیز دیگری نیستی.
هفته گذشته هفته سرنوشتسازی برای ایران در تمام زمینهها حتی ورزش بود. حالا میتوان بهوضوح دید که در ورزش با چه کسانی طرف حساب هستیم و باید از این به بعد طرف چه کسانی را بگیریم، باید طرف ورزشکاران دلسوز و متعهد المپیکیمان را بگیریم یا اینکه طرف فلان فوتبالیست و سرپرست تیمی را که حتی حاضر نیست در خصوص سردار شهید کشورش حرف بزند، چون خانوادهاش در امریکا با مشکل روبهرو میشود. باید طرف ورزشکاری را بگیریم که با سختی برای افتخارآفرینی به نام کشورش آماده میشود و در بزنگاهها حضوری تأثیرگذار دارد یا آنان که با انواع و اقسام لقبها حتی حاضر نشدند کنار مردمی که دم از آنها میزنند حاضر شوند و از منافع ملی برای به خطر نیفتادن منافع شخصیشان گذشتند.
پاسخ کاملاً مشخص است؛ باید طرف ورزشکارانی را گرفت که حداقل به اندازهای به کشورشان عرق ملی دارند که در سختترین شرایط پشتش را خالی نمیکنند و اگر هم انتقاد یا شکایتی دارند در این برهه حساس با فراموش کردن آن، کنار و همدوش مردم در راستای اعتلای نام ایران اسلامی حرکت میکنند.
این روزها یک ایران داغدار عزیزانش است، داغدار شهادت مدافعان امنیت کشور، داغدار عزاداران از دست رفته کرمانی و داغدار از دست رفتن جمع کثیری از هموطنان در ماجرای هواپیمای اوکراینی. این ملت داغدیده، اما در بدترین شرایط هم حاضر نیست سر مصالح ملی، امنیت و اقتدارش با کسی معامله کند و اینطور نیست که بازیچه دست برخی از سلبریتیهای ورزشی شود، چراکه حالا دیگر خوب میداند آنها فقط و فقط تا وقتی پای منافعشان در میان باشد، مردمدار هستند و وقتی کوچکترین خطری احساس کنند به راحتی قید همین مردم و کشورشان را میزنند و حتی خیلی راحت علیه ایران و ایرانی موضع میگیرند، ستارههای پوشالی که به آسانی به مردم و کشورشان پشت میکنند. راستی این روزها چقدر دلمان برای تختی و مرام و وطندوستیاش تنگ شده، روزهایی که خیلی بیشتر از قبل جای خالی امثال تختیها در ورزش کشور احساس میشود.