بیتدبیری و عدم تعهد، کار را به جایی رسانده که حالا کل ایران درگیر مسئله بازگشت یا عدم بازگشت یک مربی خارجی است. مردی که بدون کارنامه و بدون تیم به ایران آمد و سکان هدایت یکی از بزرگترین تیمهای فوتبال ایران را به دست گرفت و تا صدر جدول هم صعود کرد، اما درست سر بزنگاه همه چیز را رها کرد و رفت.
خودمان بهانه رفتن را به استراماچونی دادیم، وقتی مسئولان استقلال به تعهداتشان عمل نکردند و او طلبکار شد، میشد تصور رفتنش را داشت.
اما آنچه این روزها در حال وقوع است تخریب چهره بینالمللی از ایران توسط مردی است که هر روز در حال گفتگو و مصاحبه با رسانههای تمام دنیا جز ایران است. مردی که حتی پیامهایش را هم از طریق اینستاگرام همسرش به گوش استقلالیها میرساند. باید سادهلوح باشیم که بعد از این همه اتفاق طی ۱۰، ۱۱ روز گذشته به این نتیجه نرسیم که استراماچونی از جایی خط میگیرد.
مسئولان استقلال به تعهدات خود عمل نکردند این درست، اما آنچه در این چند روز شاهد آن هستیم بازی و شانتاژی است که استراماچونی در حال انجام آن است، او قبل از آمدن به ایران در خصوص وضعیت کشورمان با مربیانی که قبلاً در ایران بودند، مشورت کرده بود و حتماً از مشکلات موجود بهخصوص بحث مسائل مالی و انتقال پول خبر داشته، پس چگونه ممکن است که نه چک قبول کند، نه سفته و نه پول نقد و کسی هم نتواند به حسابش پول واریز کند، در جایی دیگر هم (ترکیه) حاضر به افتتاح حساب نیست و حالا شرایط تازهای هم برای بازگشت دارد. حالا سؤال این است که کدام عقل سلیمی اینگونه با آبرو و حیثیت بزرگ و کوچک کشورش بازی میکند تا یک مربی را که با استفاده از نام ایران و کار در ایران دوباره برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده، بازگرداند؟ استراماچونی باید ممنون ما باشد که به او فرصت دوباره دادیم، نه اینکه طلبکار و متوقع صحبت کند.
استراماچونی در یک اقدام غیرحرفهای تیمش را شب بازی حساس با پیکان رها کرد و رفت، درست ساعاتی قبل از بازی با شاهین بوشهر پیام خداحافظی داد و اینگونه در دو بازی جو تیم را بههم ریخت، آن وقت هر روز از عشقش به استقلال و هواداران این تیم میگوید و همزمان یک بهانه تازه برای نیامدن جور میکند. اگر این بازی با نام و اعتبار ایران نیست، چه چیز دیگری میتوان به آن گفت. این بیتدبیری و عدم مسئولیتپذیری مدیران ورزش کشور از جمله مسئولان باشگاه استقلال است که کار را به اینجا رسانده، به جایی که یک مربی بیتیم و ناموفق به ایران میآید و با نگاه از بالا به پایین طلبکار میشود و دستآخر نیز مخفیانه و بدون هماهنگی با باشگاهی که طرف قراردادش است، یکطرفه همه چیز را فسخ میکند و میرود تا حالا ما دنبالش بیفتیم.
شأن و جایگاه استقلال و بزرگتر از آن ورزش و نام ایران بسیار بالاتر از این حرفهاست. مسئولان باشگاه استقلال هم بهتر است به جای تلاش بیهوده برای بازگرداندن استراماچونی برای پوشاندن عیوب مدیریتی خود به فکر یک راه چاره درست باشند که استراماچونی حداقل در این چند روز ثابت کرده به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و در تصمیمگیریها استقلال لازم را ندارد.
ایران و ورزشش (نه فقط استقلال) در روزهای گذشته تمام تلاش خود را برای بازگرداندن استراماچونی انجام دادند، درست یا غلط این تلاش را باید بعداً به قضاوت نشست و از مسئولان ورزش خواست که در این موضوع با مردم بهصورت شفاف حرف بزنند و زیر و بم ماجرا را بگویند، اما آنچه امروز مشخص است اینکه این بازی باید تمام شود. این حق استراماچونی است که مطالبه پولش را داشته باشد و آن را بگیرد، اما بعد از آن اوضاع فرق خواهد کرد و اوست که باید درخواست سرمربیگری استقلال را داشته باشد و بدون حاشیهسازی بیاید و پای میز مذاکره بنشیند. این وظیفه و کار مهمی است که مسئولان استقلال باید به دنبال آن باشند، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. استقلالیها فراموش نکنند که نام و اعتبار ایران از هر چیزی برای ما مهمتر است و این نیست که به بهانه آمدن یک مربی احساساتی که خودش حتی نمیتواند بهصورت مستقل پیام مخابره کند، چوب حراج به آن بزنیم.