سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: روزهای سخت و دشوار اول جنگ با حضور خلبانان ورزیده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با قدرت سپری شد. عملیات بزرگ کمان ۹۹ در دومین روز دفاع مقدس، با ۱۴۰ فروند هواپیما انجام شد و ضربات سنگینی را به ارتش بعث وارد کرد. خلبانان زبده و شجاع نیروی هوایی در روزهایی که دیگر نیروهای نظامی سازماندهی درستی نداشتند، به خوبی از مرزهای کشور دفاع کردند. شهید غفور جدی یکی از همین خلبانان بود که سرگذشت عجیب در کنار شجاعت و رشادتش، نکات زیادی را برای خواندن دارد.
استعداد و مهارتهای غفور جدی در پرواز خیلی زود مشخص شد. او در عرض دو سال دورههای مقدماتی پرواز را سپری کرد و سال ۱۳۴۸ به همراه دومین گروه دانشجویان اعزامی به امریکا سفر کرد تا دوره تکمیلی خلبانی خود را در این کشور بگذراند. با ورود شهید جدی به امریکا فصلی نو در زندگی او آغاز شد. به شکلی که بعد از دو سال و در حالیکه آموزشهایش رو به پایان بود، مهارتش در پرواز همگان را متحیر کرد.
فرماندهان نیروی هوایی ارتش امریکا با دیدن مهارتهای بالای غفور جدی خواهان جذب او در ارتش کشورشان شدند. آنها خیلی زود مکاتباتی را با ارتش ایران انجام دادند تا جدی در ارتش امریکا مشغول کار شود. در همین راستا نماینده نیروی هوایی امریکا طی تماسی با خانواده غفور از پدر او سؤال کرد که وی در پاسخ به امریکاییها گفت: من فرزندم را برای میهنم پرورش دادهام.
شهید جدی که موفق به اخذ درجه ستوان دومی شده و در امریکا نیز شاگرد اول بود به ایران بازگشت و خود را به فرماندهی پایگاه یکم شکاری تهران معرفی کرد. غفور تا زمان پیروزی انقلاب دورههای دیگر پرواز را با موفقیت طی میکند. او موفق میشود گواهینامه پرواز با هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۴۷ را اخذ کند و سپس دورههای امنیت پرواز را با موفقیت میگذراند.
پس از پیروزی انقلاب، غفور در این زمان به عنوان استاد خلبان و معلم هواپیمای اف۴ در پایگاه بوشهر مشغول خدمت بود. همه چیز طبق روال عادی پیش میرفت و غفور بهعنوان فرمانده بازرسی و امنیت پرواز پایگاه در حال انجام وظیفه بود تا این که سال ۱۳۵۹ آغاز شد. با توجه به شرایط انقلاب، روحیات شدید امریکاستیزی و ترس از احتمال حضور نیروهای نفوذی در کشور برخی بدخواهان که از خلبانان وطنپرست و شجاع نیروی هوایی کینه در دل داشتند نام او را جزو کسانی قرار دادند که باید از نیروی هوایی تسویه کند و برود. شهید جدی همسری امریکایی داشت و در سال سفرهای زیادی به امریکا انجام میداد و همین دلیلی برای اخراجش شده بود. شهید جدی با ناراحتی و بغض به دنبال کارهای تسویهاش بود که ارتش عراق از زمین و هوا ایران را مورد حمله و تهاجم قرار داد. این خلبان شجاع در روز سوم حمله به ایران خود را به پایگاه رساند و خواهان دفاع از کشورش شد.
ستوان جدی با حضور در دفتر فرماندهی وقت پایگاه مرحوم سرتیپ خلبان «مهدی دادپی» چنین میگوید: اکنون زمان آن رسیده که جوابگوی خرجی باشم که برای من شده است، میخواهم بجنگم. برایم مهم نیست چه اتفاقی افتاده و یا قرار است بیفتد، دینی به مملکتم دارم که باید آن را ادا کنم، درجههایم را هم نمیخواهم فقط میخواهم بجنگم. نمیتوانم دوستانم را تنها بگذارم.
مرحوم دادپی خواهش غفور را میپذیرد و با فرماندهی وقت نیرو شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری تماس میگیرد و ایشان ضمن موافقت با درخواست غفور دستور میدهند درجههای او نیز بازگردانده شود. شهید غفور جدی با گرفتن حلالیت از خانوادهاش در مدت چهار، پنج روز ابتدایی جنگ ۸۰ پرواز عملیاتی انجام میدهد و بسیار پرتلاش در مأموریتهای زیادی شرکت میکند. هفدهم آبان ۱۳۵۹ شهید جدی به قصد انجام مأموریتی دیگر وارد خاک عراق میشود که هواپیمایش مورد اصابت قرار میگیرد. هواپیمای شهید غفور در خاک ایران سقوط میکند و او به آرزوی قلبیاش میرسد. پیکر پاک شهید سرتیپ خلبان غفور جدی از بوشهر به تهران و از آنجا با یک فروند هواپیمای سی۱۳۰ به تبریز منتقل میشود و آنجا وصیت شهید بزرگوار خوانده میشود که در قسمتی از آن نوشته شده بود: «دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد.»