سرویس بین الملل جوان آنلاین: دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، روز شنبه گذشته در صفحه توییتر خود جملهای کوتاه نوشت: «چیزی خیلی بزرگ همین حالا اتفاق افتاده است.» این جمله کوتاه برای بیش از ۶۶ میلیون دنبالکننده او در توییتر گنگ و مبهم بود، اما کمی قبل خبرهایی از سوی خبرگزاری رویترز و نشریه نیویورکتایمز درمورد عملیات نظامی امریکا در شمال استان ادلب سوریه منتشر شده بود که به قول این رسانهها، هدف عملیات کشتن ابوبکر البغدادی، رهبر گروه تروریستی داعش، بود. همهچیز صبح روز بعد مشخص و قطعی شد؛ هنگامی که خود ترامپ در مقابل دوربینها و در یک پخش مستقیم خبر کشته شدن البغدادی را طی حمله نیروهای ویژه امریکایی اعلام کرد و البته از ادبیات غیردیپلماتیک خود استفاده کرد و گفت: «البغدادی در حالی که گریه میکرد مانند یک بزدل و یک سگ مرد.» میشود گفت که بخش قابل توجهی از اخبار و تحلیلها در این چند روز حول و حوش این اتفاق میچرخد؛ از واکنش مقامهای رسمی دیگر کشورها گرفته تا پرسشها و حتی تردیدهایی که تحلیلگران ابراز کردهاند. حالا و با توجه به این مطالب و تحلیلها دو نکته بیش از هر چیز دیگری جلب توجه میکند: نخست اینکه کشته شدن البغدادی در مقطع فعلی میتواند چه معنا و مفهومی داشته باشد و دوم اینکه سرنوشت داعش بعد از این چه میشود.
پروندهای سنگین
برای بررسی این دو نکته لازم است تا نیمنگاهی به گذشته داشت. البغدادی با نام اصلی ابراهیم عواد ابراهیم البدری القریشی سالها پیش و از اوایل دهه ۹۰ میلادی به افغانستان رفت تا به همراه ابومصعب الزرقاوی در خدمت القاعده و رهبر آن، اسامه بنلادن، دربیاید. این دو با همکاری هم گروهی به نام جندالشام تشکیل دادند که پایگاههای اصلی آن در شهرهای کابل و هرات بود. اعضای این گروه به صورت واحدهای ویژه در مناطق پنجشیر، سمنگان و تخار علیه نیروهای جبهه متحد دولت اسلامی افغانستان تحت فرماندهی احمد شاه مسعود میجنگیدند. البغدادی در آن زمان تنها سرگرم اداره این گروه و عملیاتهای نظامی آن نبود بلکه با فرماندهان طالبان نیز روابط نزدیکی برقرار کرده بود و گفته میشود یکی از این فرماندهان ملا امیرخان متقی بود که در آن زمان از جوانترین فرماندهان طالبان به شمار میرفت و وزیر معارف دولت طالبان بود. این سطح از فعالیت باعث شده بود تا البغدادی و الزرقاوی دو نام شناخته شده برای سازمان اطلاعات و امنیت افغانستان باشد و نزدیک بود که این دو دو روز قبل از ترور احمد شاه مسعود و حمله یازده سپتامبر به دام نیروهای دولت اسلامی افغانستان بیفتند که درنهایت توانستند از حلقه محاصره این نیروها فرار کنند. این دو بعد از حمله امریکا به افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱ از این کشور خارج شدند و بعد به احتمال زیاد به عراق بازگشتند تا اینکه بعد از حمله امریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ کار نیمهتمام خود را در عراق ادامه دهند. سابقه فعالیت در افغانستان باعث شد تا البغدادی با پروندهای سنگین به خانه بازگردد و از همان ابتدای کار یکی از چهرههای کلیدی در شکلگیری گروههای سلفی و تروریستی در این کشور بشود، اما سؤال اینجاست که چگونه او با وجود داشتن چنین پروندهای دو بار از بازداشتگاههای امریکایی آزاد شد.
دوره تاریک
نکته جالب توجه در مورد رهبر داعش این است که دوره زندگی او بعد از بازگشت به عراق تا رسیدن به صدر داعش دورهای تاریک و پر از ابهام و پرسش است. او با توجه به سابقه قابل توجهش در افغانستان به طور مسلم برای نیروهای امنیتی شناختهشده بود به همان اندازه که الزرقاوی برای دستگاههای امنیتی کشورهای منطقه و ازجمله کشورش، اردن، شناختهشده بود. با وجود این، البغدادی دو بار توسط نیروهای امریکایی بازداشت میشود: یک بار در فوریه ۲۰۰۴ که در دسامبر همان سال آزاد میشود و یک بار دیگر هم در سال ۲۰۰۵ که تا چهار سال بعد در حبس میماند. روزنامه امریکایی واشنگتنتایمز در تاریخ ۲۰ جولای ۲۰۱۴ مصاحبهای با درک هاروی، مشاور اطلاعاتی ویژه ژنرال دیوید پترائوس فرمانده سابق نیروهای مرکزی امریکا، انجام داده بود که او در آن مصاحبه گفته بود: «ناکارآمدی تدابیر اجرایی و نبود اطلاعات کافی درباره عناصر جهادی سبب شد که در دسامبر همان سال، متوجه شویم ابوبکر البغدادی بدون هیچ قید و شرطی آزاد شده است.» نکته جالب توجه اینجاست که البغدادی با عنوان کارآموز غیرنظامی، در بازداشتگاه بوده که عنوانی است برای بازداشتهای احتیاطی و در محوطهای با سطح امنیتی متوسط نگهداری میشد. مسئله پرسشبرانگیز این است که فردی همانند البغدادی با سابقهای بیش از یک دهه و نیم حضور فعال نظامی در افغانستان و عراق چگونه تحت چنین عنوان احتیاطی و با ملاحظات امنیتی متوسط نگهداری میشود و بعد هم با توصیه هیئت ترکیبی بررسی و آزادی، Combined Review and Release Board (CRRB، آزاد میشود. باید توجه داشت که این هیئت در تابستان سال ۲۰۰۴ تشکیل شد و اعضای آن شامل افسرانی از پلیس نظامی، اطلاعات نظامی و یک قاضی امریکایی به همراه شش نماینده از دولت عراق بودند که پرونده هر بازداشتی را دستکم به مدت شش ماه مورد بررسی قرار میدهند. بنابراین، گفته هاروی در مورد ناکارآمدی و نبود مدارک نمیتواند توجیهکننده آزادی البغدادی در آن موقع باشد. وجوه مبهم و تاریک این دوره در حبس دوم البغدادی بیشتر میشود؛ چراکه پایههای داعش در این دوره و در بازداشتگاه امریکا به نام اردوگاه بوکا گذاشته شد. روزنامه امریکایی نیویورکتایمز در مقالهای به قلم بن هابارد و اریک اشمیت به تاریخ ۲۷ آگوست ۲۰۱۴ مروری بر شکلگیری داعش داشت. این دو در مقاله خود مینویسند: «در رأس این سازمان رهبر خودخوانده تمام مسلمانها، ابوبکر البغدادی است؛ یک فرمانده ارشد بهشدت افراطی. او بسیاری از معاونان خود را از میان مردانی دستچین کرده که یک دهه قبل و در زمان حبسش در بازداشتگاه اردوگاه بوکا با آنها دیدار کرده بود.» این دو در مقاله خود تأیید کردند که دستکم یکسوم از این مردان افسران بعثی سابق بودند و همه آنها توسط امریکا دستگیر و بعد آزاد شده بودند. به این ترتیب، اردوگاه بوکا جایی بود که نطفه داعش در آنجا زیر نظر امریکا بسته شد و تنها یک سال بعد از آن بود که البغدادی خود را در ۱۶ می ۲۰۱۰ رهبر دولت اسلامی عراق خواند.
پرونده داعش
شاید جالب توجهترین واکنش به خبر مرگ البغدادی از سوی رمضان قدیرف، رئیسجمهور چچن بیان شد که در کانال تلگرامی خود نوشت: «آیا ابوبکر البغدادی دوباره کشته شده است؟ سخنان تاراس بولبا به پسرش آندری به ذهن خطور میکند: من تو را به دنیا آوردم، تو را هم خواهم کشت!» این سخن قدیرف با توجه به دوره تاریک یک دهه و نیم از زندگی البغدادی در عراق بامعنا میشود. او در این دوره و زیر چشم ناظران اطلاعاتی امریکا با یاران خود در بوکا آشنا شد و نباید فراموش کرد که او در این دوره امام جماعت و خطیب جمعه زندانیان بود و به همین جهت هم نمیتوانست تنها مورد توجه زندانیان بهخصوص بعثیهای باسابقه باشد و مأموران امریکاییهم بنا بر قاعده نظارت بر زندانیان در زمان جنگ باید از نقش او در اردوگاه با خبر میبودند. بههرحال، نقل قول قدیرف از رمان نیکولای گوگول قابل تأمل است و گویای این نکته اساسی است که هویت ابوبکر البغدادی به عنوان رهبری داعش فرزند و دستپرورده امریکا در اردوگاه بوکا بود و حالا امریکا میگوید من خودم هم این هویت را میکشم. کشته شدن البغدادی از این جهت نه اتفاق مهمی است و نه تأثیری در حیات داعش بعد از این خواهد گذاشت. برخی تصور میکنند که البغدادی شخصیت کاریزماتیک برای اعضای داعش داشت و خلأ این شخصیت ضربه سنگینی به داعش وارد میکند و جانشین مطرح او به نام عبدالله قرداش نمیتواند از پس این خلأ بربیاید. صحت و سقم این نوع گمانهزنیها را باید در آیندهای نه چندان دور سنجید، اما قبل از این باید به دو نکته اساسی توجه کرد؛ نکته نخست اینکه به قول عبدالباری عطوان، تحلیلگر سرشناس عرب، البغدادی یک چهارم کاریزمای معلم خود یعنی اسامه بن لادن را هم نداشت و در طول چهار سال تنها دو نوار صوتی و تصویری از او منتشر شد. به عبارت دیگر، نمیتوان وجه کاریزمای البغدادی را با بن لادن مقایسه کرد و با وجود این، همچنان که مرگ بن لادن باعث فروپاشی القاعده نشد، مرگ البغدادی که وجه کاریزمایی بهمراتب کمتر از بن لادن هم داشت، تأثیر قابل توجه در آینده داعش نخواهد داشت. نکته دوم مربوط میشود به هویت داعش که برخلاف پروپاگاندای ظاهری، یک سازمان اعتقادی نیست تا با مرگ رهبر معنوی آن نابود شود، بلکه داعش سازمان تروریستی با روابط پیچیدهای است که از اول پیدایشش با کشورهای دیگر ازجمله امریکا و برخی از کشورهای منطقه داشت. شکی نیست که مرگ البغدادی نه تأثیری بر هویت تروریستی این سازمان دارد و نه بر روابط پیچیده داعش با این کشورها تأثیر خواهد داشت. به عبارت دیگر، هستههای پراکنده داعش بعد از این نیز به حیات خود ادامه خواهند داد تا اهرمی در دست امریکا و کشورهای وابسته به آن در منطقه باشند. سرتیپ رشید فلیح، فرمانده پلیس بصره، روز یکشنبه گذشته خبر از دستگیری عوامل نفوذی داعش در میان معترضین داد. این یک نمونه از چگونگی حیات داعش بعد از مرگ البغدادی است و به این جهت است که باید گفت پرونده داعش با مرگ البغدادی بسته نشده بلکه از فصلی به فصل دیگر تغییر کرده است.