سرویس جامعه جوان آنلاین: این بدان معناست که حرکت در جهت خصوصیسازی وظیفهای حاکمیتی، موجب شده تا طبقات ضعیف جامعه که توان فرستادن فرزندانشان را به مدارس خصوصی و نمونه دولتی ندارند، بهواسطه کیفیت آموزشی پایین مدارس دولتی و فقدان عدالت آموزشی در کشور، از حضور در دانشگاههای خوب کشور و طی مدارج عالی باز بمانند تا نابرابریهای اجتماعی در حوزه فرهنگ و آموزش افزایش یابد و شکلگیری نظام طبقاتی را در ساختار آموزشی کشور شاهد باشیم. این در حالی است که طبق قانون اساسی دولت مکلف است، شرایط تحصیل رایگان و با کیفیت را برای همه افراد جامعه فراهم کند.
حتی یک دانه برای آنکه به درختی تنومند تبدیل شود، نیاز به خاک مرغوب، آب، نور و مراقبت دارد. واقعیت این است که برترین استعدادها هم اگر در شرایط مساعد قرار نگیرند، نمیتوانند رشد کنند و تجلی یابند؛ برعکس، افرادی با استعداد متوسط هم اگر در شرایط مساعد و تحت آموزشهای حرفهای قرار بگیرند، امکان رشد پیدا میکنند؛ این حکایت را بررسی پذیرفته شدگان کنکور سال ۹۸ ثابت میکند. در میان ۴۰ نفر اول کنکور سراسری، ۱۹دانشآموز اهل تهران هستند که ۶۶درصدشان در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳درصد در مدارس سمپاد درس خواندهاند. همچنین بیش از ۹۰ درصد نفرات برتر شهرستانها، سمپادی بودهاند.
از سوی دیگر در حالی که تهران حدود ۱۷ درصد جمعیت کشور را تشکیل داده است، ۵۰ درصد نفرات برتر کنکور تهرانی هستند! اغلب رتبههای برتر دیگر نیز متعلق به کلانشهرها هستند. البته ناگفته پیداست که با بررسیهای دقیقتر میتوان دریافت در میان تهرانیهایی که توانستهاند رتبههای برتر کنکور را بهدست بیاورند، ساکنان مناطق پایینشهر و فقیرنشین جایی ندارند. با تمام اینها عبدالرسول عمادی معاون سابق متوسطه وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به این سؤال «جوان» که آیا نتایج کنکور امسال بیانگر طبقاتیشدن نظام آموزشی و از دست رفتن جایگاه مدارس دولتی است، اینگونه پاسخ میدهد: «رتبههای اول کنکور کسانی هستند که به طور ویژه کلاس کنکور رفتهاند، لذا ملاک نیستند.»
قبولی دانشآموزان مدارس دولتی در دانشگاههای دولتی
احمدی لاشکی، نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی معتقد است: «امروز عدالت آموزشی به شدت زیرسؤال است. بخش عمده رتبههای برتر کنکور متعلق به مدارس خاص، چون سمپاد، شاهد، نمونه دولتی، غیردولتی یا هیئت امنایی هستند. پس جایگاه مدرسه دولتی کجاست؟».
اما رئیس سابق مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش به این اشکال اینگونه پاسخ میدهد: «اگر بخواهید کنکور را مبنای تحلیل قرار دهید، باید کلیت قبولشدگان را مدنظر قرار دهید. در همان کلاسهایی که رتبههای اول مینشینند، ممکن است افرادی با رتبههای چند هزار هم حضور داشته باشند، اما رتبههای اول کنکور به طور ویژه و حرفهای تستزنی را تمرین کردهاند و این افراد شاخص مناسبی برای تحلیل نظام آموزشی کشور نیستند.» عمادی با این نکته که رتبههای نخست کنکور در عمل مشتی نمونه خروارست که در ساختار نظام آموزشی در حال وقوع است، موافق نیست.
هر چند از سخنان وی، میتوان به این نتیجه رسید که طبقات فقیر جامعه که به مدارس دولتی میروند، همین قدر که بتوانند وارد یک دانشگاه دولتی شوند و رتبههای بالای هزار هم بیاورند برای نظام آموزش و پرورش ما کافی است! وی تصریح میکند: «بسیاری از دانشآموزان مناطق کمتر برخوردار کشور که در مدارس دولتی درس میخوانند در کنکور موقعیتهای خوبی پیدا میکنند، اگرچه ممکن است رتبههای برتر یا زیر هزار هم نباشند ولی خیلی از مدارس عادی دولتی هم رتبههایی میآورند و در دانشگاههای خوب هم قبول میشوند، بنابراین این مشت نمونه آن خروار نیست.» عمادی نمیپذیرد مدارس دولتی کارکرد خودشان را از دست دادهاند و عدالت آموزشی رو به احتضار است و برای اثبات ادعایش میگوید: «در بسیاری از شهرستانها و مدارس کمتربرخوردار مدارس خاص و برند نداریم و عمده مدارس دولتی هستند. کلیت دانشآموزانی که در مدارس دولتی درس میخوانند بدنه دانشجویان دانشگاهها را تشکیل میدهند.»
وی رتبه برتر یک دانشآموز اهل سراوان را در سال گذشته به عنوان مصداق سخنانش معرفی میکند.
نمادی از شکاف طبقاتی در نابرابری آموزشی
با وجود این شاید دانشآموز سراوانی یک استثنا به شمار برود و مبنای ساختارهای جامعه را نمیتوان براساس استثناها طرحریزی کرد. براساس پایینترین برآوردها، سهم پرداخت از جیب خانوادههای ایرانی (صرفاً شهریهای که به مدارس دولتی و غیردولتی میپردازند) از مجموع هزینههای آموزش و پرورش حدود ۳۳ درصد است و شکافهای درآمدی میان طبقات مختلف جامعه حالا خود را در امکان برخورداری از آموزش بهتر و دستیابی به مدارج آموزشی بالاتر و به تبع آن دسترسی به شغل، درآمد و آینده بهتر نیز نشان میدهد. گزارشها نشان میدهد در سال ۹۶ میزان نابرابریهایی که در هزینههای آموزش بین خانوادههای دهک بالا و دهک پایین وجود داشته، حدود یک به ۵۳ است؛ یعنی دهک ثروتمند ۵۳ برابر دهک فقیر، برای آموزش فرزندش هزینه کرده است. همچنین محمدرضا واعظ مهدوی، معاون سابق سازمان برنامه و بودجه گفته است: «بیش از ۹ درصد خانوادههای ایرانی برای تحصیل فرزندانشان باید وسایل زندگی را بفروشند»!
سقوط استعدادهای فقیر در شکاف طبقاتی
بر این اساس نسلهای آینده طبقات فقیر اجتماعی هرقدر هم با استعداد باشند، نمیتوانند با هم نسلیهایشان که در مدارس پولی با بهترین امکانات آموزشی درس خواندهاند، رقابت داشته باشند و در این رقابت نابرابر، نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی بیش از پیش مجال رشد و تجلی پیدا میکند. رشد بیش از حد و بدون برنامه مدارس غیردولتی، حرکت به سوی طبقاتی شدن آموزش و پرورش و به تبع آن طبقاتیتر شدن جامعه را در کشور رقم زده است. عدالت آموزشی قربانی خصوصیسازی آموزش و گسترش مدارس خصوصی شده است. حالا ثروتمندان و مرفهین جامعه به لطف از بین رفتن عدالت آموزشی و استعدادهایی که در طبقات فقیر جامعه در شکاف فقر و بیعدالتی سقوط میکنند، صندلی دانشگاههای برتر کشور و به تبع آن مناصب و مشاغل سطح بالا را برای فرزندان خود رزو میکنند.