کد خبر: 960020
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۸ - ۰۶:۱۳
گفت‌و‌گوی «جوان» با نویسنده رمان «چایت را من شیرین می‌کنم»
«چایت را من شیرین می‌کنم» داستان دختری ایرانی‌الاصل و مقیم آلمان است که پدرش سمپات سازمان منافقین است و در نقطه مقابل، مادرش قرار دارد. در بین دعوا‌های همیشگی پدر و مادر که یکی از دغدغه‌های سازمان می‌گوید و دیگری از خدا، سارا به همراه برادرش خلأ را انتخاب می‌کنند.
مینا محمدی
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: «چایت را من شیرین می‌کنم» داستان دختری ایرانی‌الاصل و مقیم آلمان است که پدرش سمپات سازمان منافقین است و در نقطه مقابل، مادرش قرار دارد. در بین دعوا‌های همیشگی پدر و مادر که یکی از دغدغه‌های سازمان می‌گوید و دیگری از خدا، سارا به همراه برادرش خلأ را انتخاب می‌کنند. اما طی ماجرایی برادر سارا به گروه تکفیری داعش گرایش پیدا می‌کند و وارد این گروه می‌شود. از همین رو او به دنبال برادر می‌رود و ناخواسته با جنایت‌های گروه داعش آشنا می‌شود تا جایی که قصد نجات برادرش را دارد. این اولین رمانی است که گفته می‌شود برای نخستین بار در ایران به موضوع داعش پرداخته و اولین نوشته زهرا بلندوست است. کتابی که انتشارات کتابستان منتشر کرد و خیلی زود در این شرایط نابسامان نشر توانست نظر مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند و به چاپ پنجم برسد. به همین بهانه به سراغ این نویسنده جوان رفتیم تا گفت‌وگویی درباره کتابش داشته باشیم.

«چایت را من شیرین می‌کنم» اولین نوشته شما است و بار‌ها گفته‌اید که علاقه‌ای به خواندن رمان نداشته‌اید، برایمان بگویید چطور خودتان رمان‌نویس شدید؟
کتاب زیاد می‌خوانم. کتاب‌های تخصصی، علمی و حتی داستان‌های کوتاه به‌ویژه تخیلی را خیلی دوست دارم. اما علاقه‌ای به خواندن رمان آن هم عاشقانه ندارم. نوشتن «چایت را من شیرین می‌کنم» هم از یک لج‌و‌لجبازی ساده با یکی از کارگردان‌هایی که با او کار می‌کردم شروع شد. برای اینکه نشان دهم سرم شلوغ است و وقت انجام کار دیگری را ندارم نوشتن این داستان را شروع کردم.

شروع رمان‌نویسی شما با لج‌و‌لجبازی بود، اما چه شد که به سراغ چنین موضوع داغی رفتید؟
همیشه به موضوعات سیاسی و امنیتی علاقه زیادی داشتم و به لطف خدا ماجرای داستان هم به این سمت کشیده شد.

به نظرتان این علاقه‌مندی از کجا نشئت می‌گیرد؟
شاید به این دلیل باشد که در یک خانواده نظامی متولد شدم و در خانه درباره چنین موضوعاتی گفت‌وگو می‌کنیم. جدا از این دوستان بسیاری هم دارم که همسران مدافعان حرم هستند. با مشکلات بسیاری‌شان آشنا هستم و از بی‌مهری‌هایی که برخی از مردم به آن‌ها می‌کنند خبر دارم.

پس این رمان را نوشتید تا از مدافعان حرم و خانواده‌هایشان دفاع کنید؟
اینطور نبود که بخواهم رمانی درباره مدافعان حرم بنویسم. از اول هم قرار نبود به این سمت کشیده شود. قصد داشتم یک داستان عاشقانه کوتاه برای پر کردن وقتم بنویسم و تمام شود. اما بدون اینکه خودم متوجه شوم -به این دلیل که دور و اطرافم پر بود از اخباری درباره داعش و مدافعان حرم که چگونه مقابل آن‌ها ایستادگی می‌کنند- داستانم به این سمت رفت. در همان ابتدای کار بودم که از بازخورد‌های کانال تلگرامی‌ام متوجه شدم مخاطبان بسیاری نوشته‌هایم را می‌خوانند و حتی برای یکدیگر هم ارسال می‌کنند برای همین ادامه دادم.

الان از این مسیر که رفتید راضی هستید؟ با توجه به اینکه اصلاً قصد نوشتن یک رمان با موضوع داعش را هم نداشتید.
بله؛ الان از مسیری که رفتم خیلی خوشحال هستم. خیلی از مردمی که از روی ناآگاهی به خدمت مدافعان حرم اعتقادی نداشتند و حتی گاهی به آن‌ها توهین می‌کردند اکنون از حرف‌هایشان دست کشیده‌اند و فهمیده‌اند که ازخودگذشتگی این بچه‌ها چه کار بزرگی در حق همه مردم است. البته آن‌هایی که خودشان را به خواب زده‌اند، نمی‌توان بیدار کرد و همچنان به کار‌های اشتباهشان ادامه خواهند داد.

بحث داعش موضوعی نیست که تنها محدود به یک کشور و یک منطقه شود. درست است که نیرو‌های داعش به مرز کشور ما هم رسیدند، اما به‌خاطر مدافعین حرم هیچ وقت نتوانستند عملاً به داخل ایران نفوذ کنند، بنابراین می‌خواهم بدانم شما برای نوشتن کتابتان از چه منابعی استفاده کردید و در مقابل چقدر از داستان سارا ساخته و پرداخته ذهن خودتان است؟
برای نوشتن شخصیت سارا و حسام از زندگی یکی از دوستانم که در خارج از کشور زندگی می‌کند الهام گرفتم. اما برای پرداختن به موضوعاتی همچون یارگیری داعش در کشور‌های مختلف و جنایات این گروه تروریستی از مستندات موجود استفاده کردم و هیچ کدام از آن‌ها ساخته ذهن شخصی‌ام نیستند. همواره مستندات، فیلم‌ها و نوشته‌هایی که درباره داعش هست را دنبال می‌کنم و از همان‌ها برای نوشتن کتابم بهره می‌برم. بلا‌هایی که بر سر زنان عضو گروه داعش می‌آورند را از روی مستنداتی که درباره زنان فرار کرده از داعش ساخته شده است نوشتم و تمام اسناد مکتوب و تصویری این جنایات نیز در دسترس است.

تا جایی که ضربه‌ای به داستان وارد نشود برای آن‌هایی که هنوز این کتاب را نخوانده‌اند بگویید رمان «چایت را من شیرین می‌کنم» قرار است چه چیزی به مخاطب بگوید؟
در این رمان به زبان ساده درباره داعش و جنایات این گروه توضیح داده‌ام. درباره دختری به نام سارا که در خارج از کشور زندگی می‌کند و بزرگ شده همان طرف هم است. پدر منافقی دارد که جزو گروه مجاهدین خلق و سرسپرده مسعود رجوی است. دختری که تمام پشت و پناهش تنها برادری است که مثل خودش مسلمان نیست. اما یکدفعه برادر سارا مسلمان می‌شود و به سراغ داعش می‌رود. سارا بعد از پی بردن به اصل اقدامات داعش تمام تلاشش را می‌کند تا برادرش را از چنگال داعش بیرون بکشد و...

با توجه به گفته‌هایتان می‌توانیم بگوییم از این زاویه به موضوع پرداخته‌اید که مشکلات درونی داعش را نشان دهید؟
نه؛ برای نوشتن داستان داعش تمام تلاشم را کرده‌ام که موضوع را دوسویه بیان کنم. یعنی هم از این جهت به موضوع پرداخته‌ام که مخاطب بداند در داخل داعش چه اتفاقاتی رخ می‌دهد و هم از این زاویه که یک آدم معمولی از بیرون داعش را چگونه می‌بیند. در اصل با این کار می‌خواستم هر دو زاویه را در امتداد هم قرار دهم و دیدی کامل از این موضوع به مخاطب ارائه دهم؛ چراکه اگر در غیر این صورت کتابم را می‌نوشتم یا مخاطب از داستان زده می‌شد یا فکر می‌کردم فقط شعار می‌دهم.

در این شرایط نابسامان نشر، فکر می‌کنید مهم‌ترین دلیل اینکه توانستید نظر مخاطبان بسیاری را به سمت کتابتان جلب کنید چیست؟ علاوه بر اینکه «چایت را من شیرین می‌کنم» اولین نوشته شما است و نویسنده شناخته شده‌ای نیستید.
اینکه توانستم در این مسیر قدم بگذارم و موفق شوم خواست خدا بوده است. جدا از این سعی کردم به عنوان یک آدم معمولی این داستان را روایت کنم و «چایت را من شیرین می‌کنم» را در ذهن مخاطب جهت‌دار نشان ندهم که فکر کند ایده آن از طرف جناح خاصی شکل گرفته است. الان هم از کارم خیلی راضی هستم و می‌بینم که تنها قشر مذهبی مردم نیستند که به این کتاب علاقه‌مند شده‌اند. در بین مخاطبانم هستند کسانی که حتی نماز نمی‌خوانند و داستان را بدون وقفه دنبال می‌کنند. علاوه بر این سعی کردم «چایت را من شیرین می‌کنم» کمتر شعاری باشد. علاوه‌براین همیشه به نظرات مخاطبانم هم اهمیت می‌دهم؛ خواننده‌های کتابم معمولاً پیام می‌دهند و نظراتشان را درباره کتاب می‌گویند. یکی از آن‌ها به خاطر این بی‌طرفی که در نوشته‌هایم داشته‌ام گفته است همیشه دید منفی نسبت به مدافعان حرم داشته و با خواندن این کتاب از توهین‌هایی که قبل‌تر می‌کرده پشیمان است.

چرا «چایت را من شیرین می‌کنم» را به عنوان اسم کتابتان انتخاب کردید؟
اول نام یک فنجان چای با خدا را انتخاب کرده بودم که تغییر یافت. برای این هم از این اسم استفاده کردم که نوشیدنی معمول ما مسلمانان خاورمیانه چای است. در محیط خانه شخصیت اصلی داستان هم همیشه عطر چای احساس می‌شد و سارا از آن به‌شدت متنفر بود. در اصل چای نمادی از دین اسلام در داستان است. برای همین «چایت را من شیرین می‌کنم» را انتخاب کردم. این کتاب اکنون به چاپ پنجم رسیده و در حال حاضر نیز فصل دوم این قصه را با عنوان «مثل بیروت بود» می‌نویسم. این کتاب هم ابتدا در صفحه مجازی‌ام منتشر می‌شود و با نظرات مخاطبان آن را پرورش می‌دهم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار