سرویس جامعه جوان آنلاین: در مواجهه با اخبار جنایی و قتلها آیا تا کنون از خودتان پرسیدهاید «ممکن است من هم یک روز قاتل شوم؟» در نگاه نخست شاید تصورش را هم نکنیم که ممکن است روزی برسد که دستمان به خون کسی آلوده شود، اما اگر به صفحه حوادث روزنامهها و اخبار مرتبط با آمار و ارقام خشونت و دعواهای منجر به مراجعه به پزشکی قانونی نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد دوز خشونت و ناتوانی از کنترل خشم در جامعه بالا رفته است. آتش خشم که شعلهور شد اگر قادر به خاموش کردن این آتش نباشیم بیتردید این آتش نابودکننده میتواند زندگی ما و اطرافیانمان را بسوزاند و خاکستر کند. کوچک شدن کاسه صبر و بروز خشمهای غیر قابل کنترل خود در آسیبهای اجتماعی دیگری ریشه دارد.
آمارهای نگرانکننده از خشونت
نگاهی به آمار پزشکی قانونی درباره خشونت نشان میدهد جامعه ما نسبت به گذشته خشنتر شده است. مطابق آمار ارائه شده از سوی سازمان پزشکی قانونی نزاعهای منجر به خشونت در سال ۹۷ در مقایسه با سال قبل از آن، ۶/۶ درصد افزایش یافته و خشونت در تمامی استانهای کشور روندی افزایشی داشته است. مصادیق این خشونت و ناتوانی برای کنترل خشم را هم میتوان در بخشهای مختلف جامعه به عینه مشاهده کرد؛ از پروندههای جنایی و قتل گرفته تا به خشونت کشیده شدن بازیهای فوتبال و سر و دستهای شکسته طرفداران دو تیم ایرانی که تاب تحمل بازی بهتر رقیب را ندارند و همین مسئله هم موجب شده تا اورژانس کشور در بازیهای حساس در حالت آمادهباش به سر ببرد! خشم و خشونت و تبعات آن برای جامعه میتواند سرچشمه بسیاری از آسیبهای اجتماعی باشد، اما ریشه این آسیب هم مانند دیگر مباحث این حوزه خود به وجود برخی آسیبهای اجتماعی بازمیگردد؛ آسیبهایی که سبب شده تا کاسه صبر و آرامش مردممان زود سرریز شود و مردمی که هنوز هم به مهربانی و فداکاری و مقدم دانستن دیگری بر خود مشهورند، گاهی وقتها برای یک جای پارک آنچنان خشمگین شوند که خسارات جبرانناپذیری اتفاق بیفتد.
حسی همچون مهربانی!
خشم هم مانند بسیاری از احساسات دیگر در نهاد هر انسانی وجود دارد. همانطور که خوشحال میشویم، ناراحت میشویم، مهر میورزیم و در برابر واقعه یا تصویری احساسی عواطفمان به غلیان درمیآید، بعضی وقتها هم برخی اتفاقات و مسائل میتواند احساس خشم را در وجودمان شعلهور کند، بنابراین شاید هیچ انسانی روی زمین از بروز چنین احساسی در وجودش مصون نباشد، اما آنچه آدمهای مختلف را از یکدیگر متمایز میسازد، نحوه مواجهه ما با چنین احساسی است و اینکه آیا ما تسلیم خشم میشویم یا خشممان را تسلیم عقل و انتخاب درست خود میکنیم. مهارت کنترل خشم، اما امری است که میتواند در محیط اجتماعی مناسب تقویت شود. در یک محیط پرتنش و با چالشهای متعدد این احساس خشم و عصبانیت است که قوی و قویتر میشود و به جایی میرسد که دیگر قابل کنترل نخواهد بود.
ریشههای خشم
کاهش نشاط اجتماعی میتواند به گسترش بیشتر پدیده خشم غیر قابل کنترل و تبعات ناشی از آن منتهی شود. اما این کاهش نشاط اجتماعی را باید در فشارهای ناشی از احساس نابرابری و تبعیض جستوجو کرد. زندگی شاد به رغم وجود مشکلات اقتصادی و فقر تجربهای است که جامعه ایرانی سالها با آن زیسته است، اما تغییر سبک زندگی به سمت و سوی گرایش به تجملات و ارزشمند شدن ثروتاندوزی در میان مردم موجب شده تا افراد به مقایسه وضعیت زندگی خود با دیگران بپردازند. در این مسابقه مقایسه شادی و نشاط جایی ندارد، بلکه موانع مادی و معنوی دستیابی به موقعیت دیگرانی که خود را با آنها مقایسه میکنیم موجب میشود تا کاسه صبرمان کوچک و کوچکتر شود. در جریان این مقایسه اجتماعی ممکن است احساس کنیم آنهایی که با تلاش کمتر دستاوردهایشان از ما بیشتر است حق ما را خوردهاند و با این نگرش خشمی فرو خورده علیه این افراد در وجودمان شکل بگیرد. این خشم فروخورده، اما همچون بمبی ساعتی عمل میکند و ممکن است در مشاجرهای بر سر جای پارک ماشین، یک حادثه رانندگی کوچک و کم اهمیت، یا در صف خرید نان به یکباره منفجر شود و نزاعی بزرگ درگیرد که تبعاتی تلخ در زندگی ما بر جای بگذارد.
کوچک شدن کاسه صبر با تغییر نظام ارزشی جامعه
رسوخ تجملات به زندگی، ارزشمند شدن ثروت و تلاش برای به رخ کشیدن داشتهها با تغییر سبک زندگی و نظام ارزشی جامعه به رسانهها هم نفوذ کرده است؛ رسانههایی که نقش انتقال پیام و قاب بندی ذهن مخاطب را دارند روز به روز الگوهایی که به جامعه عرضه میکنند بیشتر رنگ و بوی ثروت، رفاه و تجمل را به خود میگیرد و با فراگیری شبکههای اجتماعی بسیاری از افراد تشنه نمایش ثروت و خوشبختی به مدد فناوریهای نوین و رسانههای شخصیای که در دسترس آنها قرار داده شده، بیش از پیش مجال خودنمایی یافتهاند و میتوانند این نمایش را برای طیفهای وسیعتری از جامعه اجرایی کنند و این یعنی مقایسه اجتماعی گستردهتر و احساس تبعیض بیشتر در جامعه. در نتیجه چنین ساز و کاری است که بمبهای ساعتی خشم بیش از پیش فعال میشوند تا زمانی که یک حادثه کوچک موجب انفجارشان خواهد شد.
چاشنی بمب ساعتی خشم
همین مقایسه اجتماعی زندگی خود با دیگران ما را به انجام کار بیشتر برای رسیدن به آنچه چشممان میبیند و دلمان میخواهد وادار میکند؛ تلاشی که ابتدایش با کار بیشتر و خستگی و تن رنجوری بیشتر همراه است؛ درست عواملی که میتواند روح را خسته و کاسه صبر را کوچک کند. طبق آمارها از ۸۰ میلیون ایرانی حدود یک چهارمشان شاغل هستند و این به معنای اجبار یکی دو نفر در خانواده برای تأمین نیازهای همه اهل خانه است. این تلاش وقتی در سایه روابط عاطفی قوی خانوادگی صورت پذیرد نه فقط مخرب نیست که لذتبخش هم خواهد بود، اما در خانواده هستهای و شکل گرفتن روابط موزائیکی میان اعضای خانواده دیگر احساس تعلق قبلی وجود نخواهد داشت و نانآور خانواده احساس قربانی بودن میکند. در سایه چنین احساسی است که «خشمهای فروخورده» متولد میشوند.
تبعیض در بطن خود موجب خلق تحقیر میشود؛ نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و بسته بودن مسیر پیشرفت در بسترهای عادی جامعه همچون تحصیلات بالاتر یا کار بیشتر، در بستر اجتماع بذر ناامیدی میپاشد و خیلی وقتها جوان، این بذر «خشم» و عصبانیتهای غیر قابل کنترل است. با تمام اینها، اما میتوان بر اسب سرکش خشم لگام زد و آن را تحت کنترل درآورد که اگر به این اسب وحشی و آتش فروزان مجال سرکشی بدهیم، پیش از هرکس دیگری خودمان را میسوزاند.