اتفاق مرگباري که براي بازيکن استقلال رخ داد، يکبار ديگر لايههاي پنهان فوتبال ايران را به نمايش گذاشت. تصادف مهدي قائدي در جنوب کشور تنها يکي از واقعيتهاي ناخوشايندي است که مستطيل سبز کشورمان را احاطه کرده و در اين بين مسئولان و مديران باشگاهها جز لاپوشاني و پنهان کردن واقعيتها هيچ برنامهاي براي برطرف کردن چالشهاي فرهنگي – حرفهاي بازيکنان خود ندارند!
هدف از حمايتهاي کورکورانه از بازيکني که زندگي حرفهاي را نياموخته و اهميتي به آن نميدهد، این است که خانواده متوفي دست از احقاق حق فرزندشان بردارند و آقايان هم از زير بار مسئوليت شانه خالي کنند. در صورتي که شب زندهداري به يکي از اجزاي جدا نشدني زندگي فوتباليستهاي کشورمان تبديل شده و همه مربيان، مسئولان و مديران تيمها نيز از آن آگاهند، اما نه تنها قدمي براي کاهش اين معضل برنميدارند، بلکه در صورت رسانهاي شدن مواردي اينچنيني تنها چيزي كه به فکرشان ميرسد لاپوشاني است و بس. متأسفانه مسئولان ما لاپوشاني، تکذيب و انکار واقعيتها را بهتر از هر مسئله ديگري آموختهاند و آن را نيز در دستور کار قرار دادهاند. اين اولين بار نيست که آقايان به هر طريقي ميخواهند سوءمديريت و کمکاريهاي خود را جبران کنند؛ تخلفات گسترده در باشگاهها، موارد مشکوک در قراردادها، کارتهاي پايان خدمت که با مدارک جعلي گرفته شد و جعل امضايي که محروميت از سوي فيفا را به همراه داشت، تنها بخشي از پنهانکاريهاي عمدي فوتبال ايران است. تخلفات هر روز بيشتر ميشود و توجه به خلأهاي فرهنگي از اصليترين مواردي است که هرازچندگاهي پس از رو شدن يكي از حواشي سر زبانها ميافتد که متأسفانه مسئولان ما توجهي به آن نميکنند. اين همه بيتوجهي و بيتفاوتي پس از تصادف يک فوتباليست جوان شهرستاني در نيمههاي شب، آن هم پس از پشت سر گذاشتن مهماني شبانه بيش از پيش به چشم ميآيد و البته خيلي زود هم به دست فراموشي سپرده ميشود و حالا این مسئولیت برعهده قوهقضائیه است که باید به جزئیات این پرونده رسیدگی کند.
همانطور که گفتيم بازيکنان فوتبال کشورمان در هيچ برهه از دوران بازي خود زندگي حرفهاي را نياموختهاند و از آنجا که اطراف اين بازيکنان نيز پر از افراد معلومالحال، دلال و غيرموجه است، پس تعجبي ندارد که شبگردي در خيابانها، حضور در مهمانيهاي شبانه و رفتارهاي غيرحرفهاي جزيي از زندگي آنها باشد. در چنين شرايطي باشگاهها هرگز تلاشي براي پر کردن خلأهاي فرهنگي نکردهاند و تنها لقب فرهنگي – ورزشي را يدک كشيدهاند. به همين دليل است که در دادن مرخصيهاي خارج از برنامه هيچ ضابطهاي وجود ندارد و برخلاف باشگاههاي مطرح دنيا اهميتي به زندگي خارج از زمين بازيکنان داده نميشود. حتماً خاطره معروف علي دايي در خصوص حساسيت ويژه مسئولان باشگاه بايرنمونيخ به زندگي شبانه بازيکنان تيم را شنيدهايد؛ حساسيتي که باعث شد يک نفر هفتهها مسئول چک کردن هر شب اين بازيکن و اطمينان حاصل کردن از حضور علي دايي در منزلش باشد. با اين حال اينجا خبري از اين حساسيتها نيست و رقم قراردادها و پاس شدن چکها در موعد مقرر به اولويت اصلي مستطيل سبز بدل شده است. از طرفي مديريت کاملاً غيرحرفهاي زمينه را براي خارج شدن بازيکنان از مسير حرفهاي يا حتي همان مسير سنتي گذشته فراهم كرده است. با اينکه دستمزدها ميلياردي شده و خيليها ادعاي حرفهايگري ميکنند، اما اي کاش رفتار فوتباليستهاي ما هنوز هم مثل نسلهاي قبل از آنها بود که بيادعا راهي ميدان ميشدند. جاي تأسف دارد که آقايان مدير به جاي جبران کمکاريهايشان و آموزش زندگي حرفهاي به بازيکنان، از اين طرف و آن طرف و با توسل به روابط غيرورزشي خود حواشي ريز و درشت را انکار ميکنند. بدون شک قائدي آخرين بازيکني نيست که در اوج جواني و به خاطر بيتوجهي به فاکتورهاي حرفهايگري آينده فوتبالياش به خطر افتاده، اما براي پيشگيري از رخ دادن چنين مواردي اول از مسئولان ميخواهيم فوتبال را به حال خود رها نکنند و با چشم باز زيرآبي رفتنهاي پرتعداد فوتباليستهايمان را ببينند و مقابل آن بايستند و دوم هم امیدواریم که مسئولان قضایی از آزمون سخت برخورد با متخلف اصلی این جریان سربلند بیرون آیند.