کد خبر: 887521
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۲
آسياب حال ما با انرژي كلمات مي‌چرخد
يك: بسياري از ما در زندگي به دنبال اين هستيم كه خود را رشد دهيم. شايد كمتر كسي است كه در اين باره ترديدي به خود راه دهد. البته الگوها و جهت‌گيري‌ها و ذائقه‌ها مي‌تواند متفاوت باشد اما در اين ترديدي نيست كه همه آدم‌ها مي‌خواهند خود را رشد دهند. اين يادداشت مي‌خواهد به رابطه رشد و كلمات نگاهي بيندازد.
  آيدين تبريزي

يك: بسياري از ما در زندگي به دنبال اين هستيم كه خود را رشد دهيم. شايد كمتر كسي است كه در اين باره ترديدي به خود راه دهد. البته الگوها و جهت‌گيري‌ها و ذائقه‌ها مي‌تواند متفاوت باشد اما در اين ترديدي نيست كه همه آدم‌ها مي‌خواهند خود را رشد دهند. اين يادداشت مي‌خواهد به رابطه رشد و كلمات نگاهي بيندازد.
دو: ما در زندگي روزمره خود از صبح تا شب از كلمات استفاده مي‌كنيم. بگذريم از اينكه گاه برخي از ما حتي وقتي خواب هم هستيم به شكلي مبهم يا واضح از كلمات استفاده مي‌كنيم، اما عموماً ما سه چهارم زمان‌هاي يك روز، از واژه‌ها استفاده مي‌كنيم. آيا تاكنون به اين موضوع انديشيده‌ايد كه كلمات چه سهمي در رشد يا عدم رشد دروني شما مي‌توانند ايفا كنند؟ اگر كسي بر اين باور است كه كلمات، نقش قابل توجهي در اين زمينه ايفا مي‌كنند، بنابراين بايد با دقت بيشتري از اين مصالح سود ببرد.
سه: نكته اول و مهم اين است كه ما قائل به اين باشيم كه واژه‌ها يا كلماتي كه ما در زندگي خود استفاده مي‌كنيم همه واجد انرژي هستند. وقتي شما به كسي مي‌گوييد «خسته نباشيد» يك بار ذهني و رواني را به او ارائه مي‌كنيد و زماني كه به همان فرد مي‌گوييد «خدا قوت» يك بار و انرژي ديگري را به او ارائه مي‌كنيد. تفاوت در كجاست؟ اين دو كلمه دو گونه انرژي و بار مختلف دارند. وقتي ما به كسي مي‌گوييم «خسته نباشيد» پيش‌فرض ما اين است كه او بايد خسته شده باشد. در واقع به او داريم مي‌گوييم كه خسته شده‌اي و در كنار آن آرزو مي‌كنيم كه او بتواند به خستگي خود غلبه كند. اما وقتي به كسي مي‌گوييم «خدا قوت» از دو كلمه كه بار مثبت دارند استفاده مي‌كنيم: «خدا» و «قوت». «خدا» كه منشأ و منبع همه زيبايي‌ها و خوبي‌هاست و «قوت» به معناي نيرو كه بار مثبتي دارد، در حالي كه در «خسته نباشيد» ما از دو كلمه منفي «خسته» و «نباشيد» استفاده كرديم.
چهار: تجربيات روزمره خود را مرور كنيد. ما در هر روايتي بخشي از واقعيت را ناديده مي‌گيريم. فرض كنيد كه شما از شهري بلند شده‌ايد و به شهر ديگري مسافرت كرده‌ايد. فرض كنيد در راه سه اتفاق خوب و سه اتفاق بد براي شما افتاده است. مثلاً اتفاق‌هاي بد مي‌تواند اين باشد: وسط مسير خودرويتان خراب شده است. مثلاً پنچر كرده‌ايد يا اشكالي در سيستم خنك‌كننده خودرو پيش آمده است. رستوراني كه در آن غذا خورده‌ايد غذايش خوب نبوده است. بخشي از مسير را اشتباهي رفته‌ايد و مجبور شده‌ايد برگرديد. حال سه اتفاق خوب هم براي ما افتاده است: در همان مسير كه اشتباهي رفته بوديد يك چشم‌انداز خيلي خوب براي نشستن و اتراق كردن و عكس گرفتن پيدا و همان جا بساط چاي را در كنار يك چشم‌انداز فوق‌العاده پهن كرده‌ايد. وقتي خودرو را پنچر كرده بوديد به مهارت پسر كوچكتان در بستن پيچ‌ها نگاه كرده‌ايد و پيش خودتان گفته‌ايد از كجا اين پسر به اين خوبي دارد پيچ‌ها را مي‌بندد. در همان رستوراني كه غذا مي‌خورديد صاحب رستوران را صدا زده‌ايد در حالي كه همسر شما مي‌گفته آبروريزي است، شما مقاومت كرده‌ايد و صاحب رستوران را خبر كرده‌ايد و گفته‌ايد كه غذا كيفيت لازم را ندارد. صاحب رستوران هم وقتي موضوع را بررسي كرده متوجه نقص خدمات شده و غذاي شما را عوض كرده است، يا نه، رفتار جسورانه شما باعث شده كه مشتري‌هاي ديگر رستوران هم رفتار مشابهي را در پيش بگيرند و شما از اين رفتار خود احساس خوبي داشته‌ايد چون حس كرده‌ايد جايي كه بايد واكنش لازم را نشان مي‌داديد جسورانه و نه تهاجمي رفتار كرده‌ايد.
پنج: حال به اين موضوع فكر كنيد كه شما مي‌خواهيد درباره رويدادهاي سفر خود روايت كنيد. كلماتي كه در اين باره انتخاب مي‌كنيد انرژي شما را مي‌توانند بالا ببرند و حس خوبي درباره خودتان به شما القا كنند، يا اينكه باعث شوند انرژي شما تحليل برود و حس منفي درباره خودتان داشته باشيد.
دقت كنيد كه در پس هر رويدادي در اين سفر رويه‌هاي مثبت و منفي به هم چسبيده‌اند، يعني دقيقاً آنجا كه شما پنچر كرده‌‌ايد در كنار ناخوشايندي پنچری، مهارت پسر كوچكتان در بستن پيچ‌ها به شما حس خوبي داده است، يا درست در جايي كه غذاي بدي به شما داده‌اند رفتار جسورانه شما در نپذيرفتن غذاي كم‌كيفيت و اعتراض محترمانه‌تان حس مثبتي داشته است و درست در جايي كه بخشي از مسير را اشتباهي رفته‌ايد ناگهان با چشم‌انداز بكر و فوق‌العاده‌اي روبه‌رو شده‌ايد.
شش: حال اين شما هستيد كه دست به انتخاب مي‌زنيد و با كلماتي كه به كار مي‌بريد خودتان را در مسير انرژي‌هاي مثبت يا منفي در درون قرار مي‌دهيد. شما مي‌توانيد سفر را اينطور براي خود روايت كنيد: هنوز از شهر زياد دور نشده بوديم كه ناگهان پنچر كرديم. هوا سرد بود و مجبور شديم از ماشين پياده شويم. كلي وسيله از صندوق عقب كنار گذاشتيم تا به آچارها برسيم و تمام دستمان روغني و كثيف شد. بعد هم بخشي از مسير را اشتباهي رفتيم و رستوراني هم كه در آن جا غذا خورديم غذايش اصلاً خوب نبود و اعصابمان خرد شد.
هفت: در نظر بگيريد كه با اين نوع روايت شما خود را در معرض چه انرژي‌هايي قرار مي‌دهيد؟ حال در نظر بگيريد كه كسي ديگر مي‌تواند اينگونه سفر خود را روايت كند: از شهر زياد دور نشده بوديم كه پنچر كرديم. خدا را شكر كه اتفاق بدي نيفتاد و كسي طوری نشد. داشتم تاير را عوض مي‌كردم كه پسر كوچكم اصرار كرد بايد پيچ‌ها را ببندد. اصلاً فكر نمي‌كردم اينطور خوب بتواند با ابزارها كار كند. خيلي خوشم آمد كه مي‌تواند اينطور با ابزارها كار كند. به اين فكر كردم كه بيشتر او را در معرض كارهاي فني قرار بدهم و دقيق‌تر به استعدادش نگاه كنم. بخشي از مسير را اشتباهي رفتيم اما انگار كار خدا بود. يكهو به يك چشم‌انداز فوق‌العاده بكري رسيديم كه فقط محلي‌هاي آنجا مي‌شناسند. يك جاي بكر به تمام معنا. اين اشتباه رفتن را هديه بزرگ سفر امروز مي‌دانم. البته رستوراني كه در آنجا نگه داشتيم و غذا خورديم غذايش خوب نبود اما خيلي محترمانه اعتراض كرديم و آنها هم غذايمان را عوض كردند. غذاي جديدي كه سفارش داديم خوب بود.
هشت: توجه مي‌كنيد كه ما در واقع تصويرهايي كه به خودمان القا مي‌كنيم به واسطه كلمات است. ما از چه كلماتي داريم در واگويه‌هاي دروني و بيروني خودمان استفاده مي‌كنيم؟ اين كلمات نقش‌هاي بسيار تعيين‌كننده‌اي دارند. اين زاويه ديد و نوع نگاه شماست كه به كلمات فراخوان مي‌دهد. اين زاويه ديد من است كه تعيين مي‌كند يك سفر را چطور روايت كنم و آن را از چه زاويه‌اي ببينم و به تبع آن به كلمات متناسب با آن زاويه ديد فراخوان بدهم بنابراين اگر كسي به كلماتي كه بر زبان بياورد دقت كند متوجه خواهد شد كه زاويه ديد او به زندگي چيست و از چه افقي دارد به خود و زندگي‌اش نگاه مي‌كند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها