پر کردن خلأهاي فرهنگي از جمله راهکارهايي است که ميتوان حواشي فوتبال را به شکل قابل توجهي کاهش داد، اما متأسفانه بيتوجهي محض به اين مقوله بسيار مهم اوضاع را بحرانيتر از گذشته کرده است. درست از زماني که پرطرفدارترين رشته ورزشي در کشورمان غرق در پول شد، بازيکنان ايراني ديگر رغبتي به ادامه تحصيل نداشتند، اهميتي به بالا بردن سطح فرهنگي خود ندادند و بيشتر پول و قرارداد ملاک اول و آخر آنها شد تا اينکه امروز از داشتن بازيکني که شاعر است و در چمدانش هميشه کتاب به همراه دارد، ذوقزده شويم.
ذوقزده و البته شگفتزده هستيم از اينکه در فوتبال مثلاً حرفهايمان هستند بازيکناني که تعدادشان شايد به اندازه انگشتهاي يک دست هم نباشد، اما کتاب ميخوانند و براي مسائل فرهنگي و اخلاقي اهميت زيادي قائلند. البته اين ذوقزدگيمان از سر خوشحالي نيست، چراکه اوضاع کنوني فوتبال به قدري فاجعهبار است که هيچ دل و دماغي براي کسي نمانده؛ اهالي اين رشته نهايتاً به دنبال نقد شدن چکها و رسيدن به دستمزدشان هستند، مسئولانمان نيز در تکاپوي مشکلات ريز و درشت باشگاهي هستند که از سوءمديريتهايشان نشئت ميگيرد و رسانهها هم به غير از نوشتن چند مطلب يا در نهايت زدن تيترهاي جنجالي کاري از دستشان ساخته نيست و اين وسط مستطيل سبز ميماند و بازيکنان و مربياني که از کتاب، تحصيل و مقولههاي فرهنگي به شدت فاصله گرفتهاند.
شايان مصلح جز همان معدود افرادي است که در ليگ برتر توپ ميزند، اما خوشبختانه اسير جو حاکم بر فوتبال کشورمان نشده، بازيکني که مداح اهل بيت است و خواندن کتابهايي در وصف عاشورا و جنايتهاي داعش را به مردم توصيه ميکند. شايد به همين خاطر است که اسير حواشي موجود نميشود و تمام تلاشش را ميکند تا از اين جو مسموم دور باشد. با اين حال اکثر فعالان فوتبالي به گونهاي ديگر ميانديشند و عمل ميکنند. با وجود اينکه در نسلهاي قبلي فوتبال بازيکنان زيادي به تحصيلات عاليه علاقه داشتند، اما نهايت آرزوي نسل فعلي خريد ماشينهاي لوکس، دوردور کردن در خيابانهاي شمال تهران، پوشيدن لباسهاي مارک و انتشار عکسهاي به اصطلاح لاکچري در شبکههاي اجتماعي است. بدون شک از اين نسل نميتوان انتظار داشت که اشعار بزرگان شعر ايران زمين را مطالعه کنند و در انديشه بالا بردن سطح سواد فرهنگيشان باشند. اينگونه است که خلأهاي فرهنگي در زمين مسابقه، تمرينات و اردوها به شدت خود را نشان ميدهد.
درست همينجاست که معلوم ميشود دستاندرکاران فوتبال عملاً قدمي براي رفع اين معضلات برنداشتهاند. درگيريهاي لفظي، توهين به اصحاب رسانه و بياحترامي به پيشکسوتان از جمله رفتارهاي مذمومي است که با کمال تأسف در مستطيل سبز ما به وفور ديده و روز به روز نيز بر تعداد آن افزوده ميشود. در چنين شرايطي مسئوليت باشگاهها سنگينتر از قبل میشود. تمامي باشگاههاي فوتبال ايران لقب فرهنگي- ورزشي را يدک ميکشند، اما در واقع تنها به فوتبال و حواشي و درآمد آن توجه ميکنند. براي مديران فوتبالي گرفتن نتيجه، کسب جام و عقد قرارداد با بازيکنان اسم و رسمدار مهمتر از مسائل فرهنگي است. حاصل تمام اين بيتوجهيها در سالهاي گذشته را ميتوان در رشتهاي پرطرفدار و پرهزينه، اما بدون بازده مشاهده کرد. در اين سالها که نام ليگمان را به حرفهاي تغيير دادهايم اگر به همان اندازه که به بالا رفتن رقم دستمزدها فکر ميکرديم به فکر برطرف کردن چالشهاي اخلاقي، رفتاري و فرهنگي بازيکنانمان بوديم؛ حالا قليانکشي، استعمال دخانيات، جعل مدرک براي گرفتن کارت پايان خدمت و مسبب محروم شدن باشگاهي پرطرفدار بحثهاي داغ فوتبال ايران نبود، هرچند که زمان زيادي را از دست دادهايم و مديران همچنان مشغول شعار دادن هستند، اما ترويج کتابخواني و رفتارهاي فرهنگي ميتواند حداقل بخشي از معضلات و خلأهاي زياد فوتبالمان را پر کند.