کد خبر: 646604
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۴
«مروري بر سجاياي عرفاني آيت الله العظمي بهجت» در گفت و شنود با حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن ابوترابي فرد
سالروز ارتحال عارف بزرگ مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت«ره» فرصت مناسبي است تا...
علي احمدي فراهاني
خداي متعال او را انتخاب كرده...سالروز ارتحال عارف بزرگ مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت«ره» فرصت مناسبي است تا از سجاياي علمي و عملي آن بزرگوار سخن رود. در گفت و شنود پيش روي، حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد حسن ابوترابي فرد در اين باب سخن گفته است، اميد آنكه مقبول افتد.
به نظر حضرتعالی چه عواملی سبب شده بود که حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در فهرست یکی از کم‌نظیرترین علما و عرفای تاریخ تشیع قرار بگیرد؟
ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. شاید با اطمینان بتوان گفت که شخصیت فرزانه، عالم بی‌بدیل، عارف واصل، فقیه نستوه، زاهد وارسته و دلباخته به حق، عالم هوشمند و زمان‌شناس، حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت «قدس‌سره‌الشریف» یکی از ستاره‌های پرفروغ جهان اسلام و عالم تشیّع و یکی از شخصیت‌های استثنایی تربیت‌یافته در مکتب قرآن و اهل‌بیت «ع» و پیامبر اکرم «ص» بودند.
به تعبیری کارخانه قرآن و عترت از یک ظرفیت استثنایی برخوردار است که می‌توان در این کارخانه، شخصیتی چون آیت‌الله بهجت را یافت. او محصول تربیت دینی، ثمره تربیت قرآن و عترت، ثمره مدرسه اهل‌بیت«ع»، میوه شیرین عرفان ناب برآمده از متن دین بدون نیاز به کمترین پیرایش بود. شخصیتی که از پیش از بلوغ تمام توان و استعداد خود را برای ذوب و فانی شدن در آموزه‌های دینی، دستورات و مبانی اسلامی و بالأخره فنای در حق به‌کار گرفت.
به نظرم رمز موفقیت ایشان این بود که خدای متعال او را انتخاب و جذبه قدرتمند الهی، او را شیفته خود کرده بود و بر اساس این ارادت و عشق عمری را سالک الی الله و واصل به حق بود که مهم‌ترین و عالی‌ترین رمز موفقیت آن بزرگوار است. 
در کنار این جذبه الهی، ایشان از استعداد و هوشی سرشار، نبوغی کم‌نظیر، فهمی بسیار بلند و رفیع و حافظه‌ای بسیار قدرتمند برخوردار بود. بنده با آنکه سعادت داشتم از نزدیک شخصیت‌های بزرگی را زیارت کنم، اما در بین بزرگانی که توفیق زیارت آنها و درک محضرشان را داشتم، حضرت آیت‌الله بهجت در سطح بلندی از استعداد و حافظه قرار داشتند.
ایشان می‌فرمودند: «روزی به علت تب و کسالت شدید احساس کردم توان حضور در درس را ندارم و باید استراحت کنم، اما به‌ خاطر علاقه شدید به درس به این نتیجه رسیدم که در کلاس درس حضور پیدا کنم، اما در حال استراحت، سخنان استاد را به خاطر بسپارم و در هنگام سلامت به محفوظات خودم بیندیشم و آنها را به یاد بیاورم. در کلاس درس حاضر شدم و با آرامش، مطالب استاد را به خاطر سپردم و بعد در هنگام سلامت در باره آنچه که به خاطر سپرده بودم، اندیشیدم».
از این خاطره به چند نکته می‌توان پی برد: هوش و ذکاوت، حافظه قوی، نظم و در کنار نظم عزم.
دامان پاک و گوهر وجود ایشان از دوران بلوغ تا لحظه اجابت دعوت خدا لحظه‌ای به گناه آلوده نشد که حاکی از عزم و اراده استوار ایشان است. اراده بندگی خدا و عزم عبودیت از همان اوان نوجوانی در وجودشان شکل گرفت و عزم و نظم برآمده از خرد، از جمله مهم‌ترین عوامل موفقیت ایشان و همه شخصیت‌های موفق در طول تاریخ است.
حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت از آغاز نوجوانی به این حقیقت رسیدند که از عمر پرارزش خویش در چند راه بهره گیرند و استفاده کنند. اولاً عمر را بستر عبودیت حق و بندگی خدای سبحان قرار دهند و اجازه ندهند هوی و هوس، مطامع دنیوی، شهوات و شیاطین ذره‌ای امکان حضور و بروز پیدا کنند. این یکی از تصمیمات کلیدی آن بزرگوار بود و با مراقبه‌ای جدی تا آخرین لحظه از این اراده حراست کردند.
نکته دوم اینکه عمر خویش را در راه رسیدن به مدارج بلند معرفت‌الله به ‌کار گرفتند و عبادت را ابزاری برای معرفت قرار دادند. ایشان با همه محافظتی که بر عبادت و همه دقتی که بر انجام تکالیف الهی داشتند و حتی از یک مستحب هم نمی‌گذشتند و مکروهی را مرتکب نمی‌شدند،  اما توجه داشتند که باید عبادت زمینه معرفت باشد، از این ‌رو به این روایت توجه ویژه‌ای داشتند که اگر کسی ساعتی از عمرش بگذرد و در آن ساعت بر معرفتش به خدا افزوده نشود، دچار خسران شده اس و همواره. مراقب بودند مدارج معرفتشان به خدای متعال ارتقا‌ پیدا کند.
ایشان در کنار عزم برای رسیدن به معرفت‌الله، در فهم دین، قرآن و روایات هواره از همه ظرفیت خویش بهره می‌گرفتند و لذا می‌کوشیدند در کنار کسب مراتب معرفت‌الله به کسب مدارج بلند معرفت معارف دین، آموزه‌های قرآنی و روایات پیامبر اکرم«ص» و اهل‌بیت«ع» دست یابند و در این وادی، گوی سبقت را از بسیاری ربودند.
به نظر شما کدام‌یک از ابعاد وجود آن شخصیت بزرگوار ناشناخته مانده است؟
به نظرم کسی نمی‌تواند به ابعاد گسترده شخصیت ملکوتی و عرفانی آن عالم فرزانه و عبد صالح دست پیدا کند، مگر آنکه خود، آن راه را رفته باشد. اگر فردی شخصاً به آن مدارج و مراتب علمی و عرفانی دست یافته باشد، می‌تواند از ابعاد استثنایی شخصیت ایشان دریافت روشنی داشته باشد. ما در این حد دریافتیم که ایشان عمر خود را در راه بندگی خدا سپری کرد. همواره مراقب بود که لحظه‌ای از یاد خدا غافل نباشد، اما مراتب انسانی که بیش از نود سال با معرفت و علم و ادب در محضر خدای سبحان و اولیای او زانو می‌زند و مسیر بندگی را می‌پیماید، برای ما قابل تصور نیست. 
ایشان یک بار به حقیر فرمودند: «پیش از بلوغ در کربلای معلّی در نماز جماعتی حضور پیدا می‌کردم و در آن نماز جماعت مکاشفات و حالاتی داشتم. به‌واسطه طفولیت و خردسالی و نوجوانی فکر می‌کردم همه در نماز این حالت را دارند».
کسی که در سنین سیزده سالگی چنین نمازی را به‌ جا می‌آورد و بیش از هشتاد سال بر انجام این نماز مراقبه دارد و هر لحظه‌ در نماز اوج می‌گیرد، مگر ما می‌توانیم تصور کنیم به چه دریایی از معرفت، به چه شهودی، به چه نمازی واصل شده و در نمازش چه سیری دارد و چه عواملی را طی می‌کند؟
از این ‌رو ابعاد وجودی ایشان ناشناخته ماندند. بزرگان حقیقی همواره مراقبند زوایای عمیق شخصیت خود را پنهان کنند. اینها از اسرار الهی است. البته حضرت آیت‌الله بهجت توجه داشتند راه و مسیر را نشان بدهند. گاهی می‌فرمودند برنامه زندگی من، راه و مسیر روشن است. البته این را با دو نوع ادبیات می‌فرمودند.. گاهی پیام آن بزرگوار این بود که اگر می‌خواهیم راه مستقیم و صراط حق را بپیماییم، بمسیر صحیح، بندگی، تحصیل و تهذیب، دوری از گناه، انجام تکالیف و اوامر الهی و دقت در وظیفه‌شناسی است.
در یکی از روزهایی که در خدمتشان به حرم مطهر حضرت معصومه «س» مشرف می‌شدیم ـ معمولاً توفیق داشتم خدمتشان باشم ـ در صحن مطهر ایستادند، نگاهی به بنده کردند و فرمودند: «هر روز باید فکر کنیم امروز وظیفه ما چیست؟»، یعنی گمان نکن من بر اساس عادت هر روز به زیارت حضرت معصومه«س» مشرف می‌شوم، بلکه هر روز فکر می‌کنم اگر امروز تکلیف هست مشرف می‌شوم. هر روز بررسی می‌کنم. اگر تکلیف حضور در مسجد و اقامه نماز جماعت است، حضور پیدا می‌کنم. تکلیف را می‌‌بینم».
روزی هم به بنده فرمودند: ،گاهی بعضی به من مراجعه می‌کنند و می‌خواهند به آنها راهی را ارائه کنم. به آنها می‌گویم نگاه کنید ببینید من چه می‌کنم و آن کاری را که من می‌کنم انجام ندهید». به عبارتی می‌خواستند بگویند «ادب از که آموختی؟ از بی‌ادبان». ببینید بهجت چه می‌کند آن کار را نکنید، اوج بگیرید. این سخن هم سخن حقی بود. شکسته‌نفسی نمی‌کردند. نظر مبارکشان این بود که به محمدتقی بهجت نگاه نکنید. به سلمان فارسی نگاه کنید. به اولیای معصوم خدای سبحان نگاه کنید و آن راه را انتخاب کنید.
ایشان با آنکه در اوج بندگی و عبودیت حرکت می‌کرد، اما هیچ‌گاه از خویشتن و از اعمال خود راضی نبود. همیشه استغفار و از اعمال خود توبه می‌کرد و به دنبال عمل برتر بود. ایشان نماز بهتری را می‌طلبید و عبادت با خشوع بالاتر را طالب بود و با این نگاه حرکت کرد که به آن مقام رفیع دست یافت.
بی‌شک خاطراتی از ایامی که با ایشان بوده‌اید در ذهن شما باقی است، اگر برخی از آنها را نقل کنید، بهره می‌بریم.
خاطرات فراوانی از آن عالم بزرگوار در ذهنم موج می‌زند، روزی اظهار داشتند: انسان حاضر است در مقابل یک وعده قطعی که هنگام مرگ بی‌ایمان از دنیا نرود،  هرچه را که دارد بدهد و همه سرمایه‌هایی را که به ‌دست آورده تقدیم کند. تصورش را بکنید شخصیتی مثل آیت‌الله بهجت قدس«‌سره‌الشریف» که ان همه سرمایه‌های کلان در اختیار دارد و خدا آن قدرت را به او عنایت کرده، حاضر است همه را ما به‌ازای عاقبت به‌خیری تقدیم کند و  بعد از نود و اندی سال مراقبه و دقت در رفتار، نگران است که هنگام مرگ بی‌ایمان از دنیا برود.
این معرفت نفس، این دغدغه نسبت به نفس خویش که « نَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ‎» [یوسف/53] و این مراقبه موجب شد که آن بزرگوار به آن مراتب عالی از کمال دست یافت. تلاش ایشان همواره با مراقبه همراه بود.
درباره درس ایشان چه مطلبی در خاطر دارید؟
کلاس درس آیت‌الله بهجت قبل از آنکه کلاس انتقال علوم حصولی و علوم کلاسیک باشد، کلاس انتقال معارف و تعالیم و آموزه‌های دینی و اخلاقی بود.  خانه و اتاقشان قطعاً یکی از محقرترین اتاق‌ها و خانه‌های قم بود. از زندگی ایشان زهد می‌بارید. روزی این جمله را که قطعاً به کسی نگفته بودند به بنده فرمودند که اگر بدانند در این خانه به من چه می‌گذرد، مرا با جرثقیل از این خانه بیرون می‌برند. زندگی، خانه و درس ایشان ماندگار بود. رفتار و توجه ایشان به خدای متعال در هنگام تدریس و آدابی که در سلوک ایشان موج می‌زد، موجب می‌گردید قبل از آنکه استاد را ببینی خدا را ببینی و قبل از آنکه سخن استاد را بشنوی، سخن خدا به گوش‌ات برسد‌.
علاوه بر این، خصوصاً در سال‌های نخست، تقریباً حدود نیم ساعت قبل از شروع درس و حدود نیم ساعت بعد از درس، مطالبی را در باره علما و اساتید بزرگ و اولیای حق مناسب با نیاز مخاطب بیان می‌کردند و جمله‌‌ای را می‌گفتند که سئوال مخاطب را پاسخ می‌داد. ایشان به معنای واقعی کلمه واعظ بودند و نیاز مخاطب را می‌شناختند و معمولاً هر مطلبی متاسب با نیازی بود که این پزشک معالج تشخیص می‌داد.
شاید پیام روشن این کلاس این بود که علوم حوزوی و علوم مدرسه و دانشگاه اگر در پوشش علوم و معارف قرآن و اهل‌بیت «ع»بیان شوند، نقش تربیتی دینی را دارند و اگر از این پوشش قوی و قدرتمند بهره‌مند نگردند، نمی‌توانند گره‌گشا باشند. به تعبیر مولوی:
علم‌های اهل دل حمّالشان
علم‌های اهل تن احمالشان 
اگر آیت‌الله بهجت‌‌ها می‌خواستند دکان باز کنند، بزرگ‌ترین دکان تاریخ بود، اما همواره مراقب بودند زمینه‌ای برای سوءاستفاده دیگران فراهم نشود و چه بسا معارفی را نگفتند تا مبادا دیگران سوءاستفاده نکنند.
لذا باید توجه داشت که در مسیر بندگی خدای متعال، از قلب دیگری خبر دادن و حادثه‌ای را پیش‌بینی کردن و این گونه اموری که افراد متأسفانه به آنها توجه دارند، ملاک تقرب به خدا و ملاک کمال نیست. ملاک کمال انسان معرفت‌الله و عبودیت خداست.
 .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها