کد خبر: 640972
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۷
گفت‌وگوي «جوان» با عليرضا خمسه بازيگر نقش «باباپنجعلي» سريال پايتخت
نوروز سال 90، زماني كه براي اولين بار سريال «پايتخت» با حضور كاراكتري به نام «باباپنجعلي» بر صفحه جادو جاي گرفت
سپيده آماده
نوروز سال 90، زماني كه براي اولين بار سريال «پايتخت» با حضور كاراكتري به نام «باباپنجعلي» بر صفحه جادو جاي گرفت، بسياري از بينندگان حتي به ذهنشان هم خطور نمي‌كرد كه بازيگر كاراكتر پيرمرد فرتوت و از كار افتاده فيلم همان «عليرضا خمسه»‌اي باشد كه كمدي‌هاي حركت محورش در دهه 70، او را به جوان اول آن سال‌هاي پرده نقره‌اي بدل كرده بود. «عليرضا خمسه» دانش‌آموخته‌ رشته نمايش از دانشگاه ونسن پاريس كه بازيگري حرفه‌اي در عرصه تئاتر را در سال 1355 با نمايش «داستاني نه تازه» به كارگرداني«داريوش فرهنگ» آغاز كرد، پس از موفقيت سريال و كاراكتر بابا‌پنجعلي، در سري دوم و سوم هم، همراه پايتختي‌ها شد تا با بازتوليد كاراكتر «بابا‌پنجعلي» رنگ نويي بر سريال بزند. پاي صحبت «عليرضا خمسه» بازيگر نام آشناي تئاتر، سينما و تلويزيون نشسته‌ايم تا از حضور سه باره‌اش در پايتخت و دغدغه‌هاي اين روزهايش بپرسيم.

آقاي خمسه! شما پس از سال‌ها تجربه بازيگري در مديوم‌هاي مختلف، با ايفاي نقش «بابا‌پنجعلي» در سريال پايتخت، نقش آفريني بسيار متفاوتي از خودتان را به نمايش گذاشتيد و در واقع با اين نقش با اين گريم سنگين و ديالوگ و اكت محدود، ريسك بزرگي را پذيرفتيد. چه شد كه نقش بابا‌پنجعلي را قبول كرديد؟
در بازيگري مكتب‌هاي مختلفي وجود دارد؛ يكي از اين مكتب‌ها بازي در سكوت است و دوستان و همكاران من به من لطف دارند و مي‌گويند كه يكي از كساني كه تخصصش بازي در سكوت است من هستم. سال‌ها پيش من در نمايشي بازي مي‌كردم به نام همشهري كه نقش من در آن نمايش از آغاز تا انتها هيچ ديالوگي نداشت، نقشي كه هنوز هم براي بسياري از همكاران من يادآور بازي در سكوت است. سال‌ها گذشت و من در سال 92 هم در نمايشي به نام «عرق خورشيد، اشك ماه» آقاي پسياني در كنار آقاي كيانيان بازي كردم و خود آقاي پسياني علت دعوت من براي اين نقش را لزوم بازي در سكوت عنوان كرده بود. من بازي در اين نمايش را پذيرفتم و نمايش خوبي هم شد و من پرسوناژي را بازي مي‌كردم كه عمده حضورش در صحنه در سكوت بود. در هر حال من از مدت‌ها پيش در تئاتر سابقه حضور در ژانر سكوت را داشتم و بازي در سري اول سريال پايتخت هم شايد به علت مؤلفه بازي در سكوت مورد توجه مخاطب قرار گرفت، «بابا‌پنجعلي» بازي فاقد ديالوگ و اكت مي‌طلبيد اما حضوري مؤثري در طول سريال داشت.
مخاطبان و هوداران بازي شما زماني كه براي اولين بار در جايگاه «بابا‌پنجعلي» بر صفحه تلويزيون جاي گرفتيد، چه واكنشي نشان دادند؟
واكنش‌ها مثبت بود، به خصوص در سري اول كه همه شگفت زده شده بودند كه بازي كاراكتر «بابا‌پنجعلي» كه تا اين اندازه رئال و قابل باور از كار درآمده توسط چه كسي انجام شده است و خيلي‌ها اصلاً متوجه نشده بودند كه «عليرضا خمسه» بازيگر نقش باباپنجعلي است. در سري اول تماس‌هايي داشتم مبني بر اينكه بازي شگفت‌آور و نويي بوده است. در سري 2 و 3 ديگر مخاطبان مي‌دانستند كه اين«بابا‌پنجعلي» همان عليرضا خمسه است و منتظر شيرين كاري‌هايي جديد از اين كاراكتر بودند. در سري 2 و 3 سعي شده بود كه اين كاراكتر در موقعيت‌هاي جديد قرار بگيرد اما كاراكتر پنجعلي در تمام سري‌ها همان پيرمرد از كار افتاده فاقد اكت و حافظه است كه تك مضراب‌ها و تكيه كلام‌هايي دارد كه گاه به عنوان پارازيت پرتاب مي‌شود كه بعضي اوقات درست و بعضي اوقات اشتباه است. حالا شايد در سري‌هاي بعدي به فكرمان برسد كه ناگهان بابا‌پنجعلي را درمان كنيم و همه چيز را به خاطر بياورد و مانند ساير شخصيت‌هاي ديگر بشود.

بازگرديم به سه سال پيش؛  سال 89 زماني كه آقاي مقدم نقش «بابا‌پنجعلي» را به شما پيشنهاد داد، فكرش را مي‌كرديد كه اين كاراكتر يا به طور كلي سريال پايتخت با اين حجم از اقبال مخاطبان روبه‌رو شود؟
نه من، نه كارگردان، نه نويسنده و نه هيچ كدام از عوامل سريال تصور نمي‌كردند كه نقش «باباپنجعلي» تا اين اندازه تأثيرگذار بشود و محبوب هم از كار در بيايد و حتي در سري اول آقاي مقدم گفتند كه اولين بار است كه مي‌بينم كاراكتري فاقد ديالوگ و اكت، شخصيتي ماندگار و تأثيرگذار مي‌شود. خود من هم در سري اول از علاقه مردم به بابا‌پنجعلي تعجب كرده بودم.

به نظر شما كدام مؤلفه كاراكتر «بابا‌پنجعلي» باعث محوبيتش در ميان مردم شد؟
من فكر مي‌كنم يك ويژگي خاص نيست و يك مجموعه‌اي از ويژگي‌ها است، به عنوان مثال آدم‌هايي كه فاقد عمل و گفتار به شيوه مرسوم هستند و در ظاهر مزاحم به نظر مي‌رسند، در وهله اول فاقد جذابيت به نظر مي‌آيند اما همين آدم‌ها به دليل توجه خانواده به آنها، شيرين كاري‌ها و كلمات كودكانه‌اي كه به زبان مي‌آورند، خنده‌دار هم هستند. به عنوان مثال زماني كه «بابا‌پنجعلي» كه حركت چنداني ندارد و به ناگاه بلند مي‌شود كه به دهن كسي بزند و مي‌گويد:«بخوابونم دهنش» موقعيت كميكي ايجاد مي‌شود، مجموعه‌اي از ويژگي‌هايي كه اگر بخواهم تقسيم‌بندي‌اش كنم مي‌گويم جاذبه و دافعه توأمان.

براي ايفاي نقش «بابا‌پنجعلي»، آيا الگوي زنده‌اي را در ذهن داشتيد؟ پيرمردي با همين خصوصيات كه شايد در جايي از زندگي‌تان با او برخورد كرده بوديد؟
من در وهله اول چيزي در ذهن نداشتم، چون آقاي تنابنده از سري اول در كسوت نويسنده و كارگردان حضور داشتند، كمك بسياري مي‌كردند براي اضافه و كم كردن‌هايي به نقش كه به پيشنهاد ما صورت مي‌گرفت. نوع ايست، نوع راه رفتن و نشستن و صحبت كردن نقش هم توسط آقاي مقدم و آقاي تنابنده تصحيح مي‌شد و آنچه از قسمت اول از بابا پنجعلي ديديم حاصل تيم ورك و كار گروهي بود و پايتخت به معني واقعي كلمه يك كار تيمي بود.
پس با اين تفاسير طرح اوليه «بابا‌پنجعلي» در روند سريال در سري‌هاي مختلف، دچار تغييراتي شده بود؟
بله، در قسمت اول كه بسيار زياد و در سري دوم هم پيش‌بيني من اين بود كه براساس مقتضيات، تغيير ايجاد كنم. برخي از ديالوگ‌ها در لحظه‌ شكل مي‌گرفت اما پايه كار از پيش در سناريو تعيين شده بود و در خصوص بابا‌پنجعلي بداهه و پيشنهادات خود گروه نقش پر رنگي داشت.

آلزايمر بابا‌پنجعلي در سري سوم پايتخت، با دغدغه جديدي با عنوان توهم حضور همسر فقدي‌اش آميخته شده بود. به نظر شما توهم حضور ننه ليلا در سري سوم چقدر توانست كاراكتر «بابا‌پنجعلي» را پوياتر كند؟
نويسنده بنا بر اين داشت كه موقعيت‌هاي داستان حتي‌الامكان جذابيت بيشتري داشته باشد به اين معنا كه بيماري باباپنجعلي تلخ و ناگوار و آزاردهنده ديده نشود و از اين مشكل به عنوان عنصري نمايشي استفاده شود. به عنوان مثال بابا‌پنجعلي ناهار خورده است اما مدام اصرار دارد كه ناهار نخورده است، اين عبارت به دل مخاطبان نشسته بود. به عنوان مثال توهم او در خصوص حضور همسرش، به عنوان عنصري آزاردهنده مورد توجه قرار نمي‌گيرد و از آنجايي كه به عنوان عنصري نمايشي تلقي مي‌شود مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در سري سوم قرار بود اين توهم «بابا‌پنجعلي» به عنوان عنصري نمايشي در كار حضور داشته باشد كه تا جايي هم موفق ظاهر شد اما در نيمه‌هاي سريال رها شد چون قرار بود قصه بر پايه نقي باشد و نه بابا‌پنجعلي.

با توجه به سبك خاص بازيگري شما در نقش بابا‌پنجعلي، به نظر خودتان اگر قرار باشد بابا‌پنجعلي را با ساير نقش‌هايتان قياس كنيد، چه جايگاهي به اين نقش مي‌دهيد؟
يكي از تخصص‌هاي من بازي در سكوت است، اما غالب نقش‌هاي تلويزيوني و سينمايي من به خصوص در نقش آدم‌هاي اكتيو و پر جنب و جوش بوده است و اكثر كمدي‌هاي دهه 70 مانند «جيب برها به بهشت نمي‌روند» و «دو نفر و نصفي» و «آپارتمان شماره 13»، نقش جواني پر از شور و حركت را بازي مي‌كردم و معروف بودم به بازيگري كه از بدن در بازي استفاده زيادي مي‌كند؛ در حالي كه بابا‌پنجعلي نقطه مقابل ساير نقش‌هاي من بود.

به نظر خودتان بازي‌هاي اكتيوتان دشوارتر بود يا بازي در نقش بابا‌پنجعلي؟
به نظر من بازي در سكوت سخت‌تر و دشوارتر است و نقش‌هاي ماندگارتر و تأثير‌گذاري را رقم مي‌زند.

آقاي خمسه! بازي در نقش «بابا‌پنجعلي» نياز به يك عقبه اطلاعاتي از فرهنگ و گويش مازندراني داشت، اين اطلاعات از كجا آمد؟
بخش عمده اطلاعات از متن بود، اطلاعات آقاي تنابنده و مشاوران مازندراني؛ هر جمله ما با نظر مشاوران چك مي‌شد. البته مازندران از يك گويش واحد برخوردار نيست و غرب مازندران تا شرق و مركز، گويش‌هاي مختلفي دارد و براي همين است كه وقتي يك مازندراني به ما مي‌گفت كه گويش ما شبيه پايتختي‌ها نيست ما مي‌پرسيديم شما بچه كجا هستيد؟ مي‌گفت تنكابن و مي‌گفتيم ما تنكابني نيستيم و گويش ما علي‌آبادي است.

منظور از علي‌آباد همان علي‌آباد كتول بود؟
خيلي‌ها از ما مي‌پرسيدند، اگر محل داستان در سريال «علي‌آباد» است پس چرا در شيرگاه فيلمبرداري مي‌كنيد. اين در حالي بود كه علي‌آباد اسمي واقعي بود كه ما بر محله ذهني خودمان گذاشته بوديم. ما مي‌توانستيم مانند آقاي مديري نام فانتزي مانند برره را بر روي محل وقوع داستان بگذاريم اما چون كار ما رئال بود، مي‌خواستيم اسم ده قصه منطبق با واقعيت باشد اما نه علي‌آباد كتول، نه علي‌آباد قم، يك علي‌آباد پايتختي، يك علي‌آباد خيالي كه در تصور ما جزئي از مازندران است و سعي مي‌كند از گويش مازندراني استفاده كند اما گويشي برگرفته از كليت گويش مازندراني كه فقط قسمت خاصي از مازندران را شامل نمي‌شود و قسمتي از گويش‌هاي گلستان و مازندران را دارد. به باور من ما در وهله اول ايراني هستيم و بعد بر اساس محل تولدمان به شهرها و قوميت‌هاي مختلف تعلق داريم. تصور برخي از دوستان بسته است و اين مسئله در تهران هم وجود دارد، به عنوان مثال اگر به يك بچه نارمك بگويي، بچه تهرانپارس هستي ديگر دوستت نداند چون بچه محلشان نيستي! به غير از اين مسائل، ما در سريال سعي كرديم فرهنگ مازندران به صورت خاص، موسيقي مازندران و هنرهاي دستي و هنر زندگي كردن را به مردم معرفي كنيم. به عنوان مثال يك خانواده مازني در بحران‌هاي مالي چطور خانواده را مديريت مي‌كند، از زن مازني گرفته مانند هما تا ساير اعضاي خانواده و همين مؤلفه‌ها بود كه در كنار هم باعث محبوبيت سريال نه در ميان مازني‌ها كه در ميان همه ايراني‌ها شد يعني همان اندازه كه خانواده‌هاي مازني كار ما را دوست داشتند خانواده‌هاي گيلاني و همداني هم دوست داشتند و حتي ايراني‌هاي خارج از كشور هم پايتخت را دنبال مي‌كردند.

به نظر شما اين علاقه‌مندي مردم به پايتخت به دليل پرداخت به سبك زندگي بومي و سنتي ايرانيان در سريال پايتخت نيست؟
دقيقاً همين است. پايتخت خانواده تغيير شكل نيافته ايراني را نشان مي‌دهد، اين روزها در خانواده‌هاي مازني هم كه مي‌رويم، مي‌بينيم فرزندانشان ديگر در مازندران نيستند و اعضاي خانواده و فرزندان از پدرها و مادرها دور شده‌اند اما در پايتخت ما خانواده‌اي را نشان مي‌دهيم كه همه اعضاي آن در كنار هم با صميميت زندگي مي‌كنند و حتي پسر خاله داستان هم كه زن خارجي گرفته است، به جاي رفتن به خارج، زن خارجي‌اش را به علي‌آباد مي‌آورد و در واقع پايتخت نمايانگر يك خانواده آرماني است كه ايده‌آلشان زيستن در كنار هم است به رغم مشاغل مختلفشان. حتي بابا‌پنجعلي كه پير و ناتوان است، مانند خانواده‌هاي مدرن از خانه طرد نمي‌شود، به خانه سالمندان نمي‌رود بلكه در كنار ساير اعضاي خانواده زندگي مي‌كند. اين مسائل باعث مي‌شود كه خانواده‌هاي ايراني به اصل و ريشه‌هاي خود توجه عميق‌تري داشته باشند و به ياد بياورند كه خانواده‌ اصيل ايراني همواره پشتيبان هم بوده‌اند بر عكس خانواده‌هاي مدرن امروز و اينها باعث محبوبيت سريال شده است.

به نكته خوبي اشاره كرديد كه متن پرسش بعدي من هم بود. مؤلفه‌هاي اصلي فيلمنامه پايتخت، احترام به والدين بود، به ناتواني و بيماري باباپنجعلي اما، نقي در اوج احترام از او نگهداري مي‌كرد.
بله، نقي و خانواده‌اش حتي توهم پنجعلي را هم محترم مي‌شمردند؛ مثلاً زماني كه مي‌گفت ليلا لباس پوشيده در خصوص لباسش هم نظر مي‌دادند.

به نظر شما پايتخت چقدر در تحكيم جايگاه سالمندان در ميان خانواده‌هاي امروز ايراني تأثير داشت؟
خيلي زياد، اصلاً به باور من مهم‌ترين تأثير نقش «باباپنجعلي» اين است كه به ياد ايراني‌ها بياورد پدر و مادر حتي اگر تا به اين اندازه ناتوان و فراموشكار باشند و آنقدر به نظر سربار بيايند، يك لحظه نبايد از خانه دور شوند چون اساس باور ايراني اين است كه سالمندان و پدر، مادرها بركت زندگي هستند و سريال پايتخت اين باور را در جامعه تقويت كرد.
يكي از اتفاق‌هايي كه در راستاي سريال پايتخت به خصوص سري دوم و سوم افتاد اين بود كه

شبكه فارسي زبان ماهواره‌اي كه با سريال‌هاي ترك، نبض مخاطبان ايراني را در دست خود گرفته بودند، مجبور شدند ادامه پخش سريال‌هايشان را به زماني پس از پايان سريال پايتخت، بگذارند؟ به نظر شما چرا؟
به نظر من بهترين شكل رقابت با شبكه‌هاي خارجي ارتقاي كيفيت سريال‌سازي در كشور ما است. با حذف ديش‌هاي ماهواره نمي‌توان جلوي نفوذ سريال‌ها را گرفت و تنها روش درست مدلسازي پايتخت است و ساختن برنامه‌ها و سريال‌هايي باكيفيت كه باعث شود مديران شبكه‌هاي ماهواره‌اي، سراغ دلايل محبوبيت سريال‌هاي داخلي بروند؛ اتفاقي كه در خصوص پايتخت هم افتاد.

يكي از خصوصيات كاراكتر بابا‌پنجعلي، محبوبيتش ميان مخاطبان كودك و نوجوان است، به رغم سن و سال بالاي كاراكتر بابا‌پنجعلي، اما مخاطبان كودك و نوجوان علاقه زيادي به اين كاراكتر دارند و تكيه كلام‌هايش از آواهاي آشناي دانش‌آموزان مدارس كشور است. به نظر شما اين اتفاق به چه دليل است؟
خود من شاهد اين اتفاق بودم. در سري اول پايتخت، همه كودكان فاميل ما در مهماني‌ها به سمت من مي‌آمدند و تكيه كلام‌هاي بابا‌پنجعلي را برايم بازگو مي‌كردند. براي خود من هم غيرقابل باور بود كه چطور بچه‌ها آنقدر راحت و سريع با بابا‌پنجعلي ارتباط گرفتند، تفسير من اين است كه وجه مشتري ميان دنياي كهنسالي و خردسالي وجود دارد و اصلاً حضور فرزندان در كنار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در خانواده شكل زندگي را آرماني‌تر مي‌كند.

ماجراي دشواري‌هاي توليد سريال به خصوص سري سوم آن يكي از مؤلفه‌هايي است كه غالب پايتختي‌ها در گفت‌وگوهايشان به آن اشاره مي‌كنند. ماجرا از چه قرار بود آقاي خمسه؟
يكي از دلايل محبوبيت سريال پايتخت، دشواري‌هاي روند توليد بود به اين دليل كه تلاش زيادي در اين مسير انجام گرفت. در حال حاضر غالب سريال‌هاي توليدي در كشور ما معروف به سريال‌هاي آپارتماني هستند و كل داستان در لوكيشن يك آپارتمان رخ مي‌دهد. نمونه پايتخت در تلويزيون ايران و جهان زحمت بسيار دارد و اين دشواري‌ها به چشم مي‌آيد و خود مخاطب هم متوجه اين تفاوت مي‌شود. ما در سرماي منهاي 20 درجه كار كرديم. در سري اول بيشتر از همه سري‌ها اذيت شديم. سري دوم پايتخت 15 روز روي آب بوديم كه همواره در حال نوسان بوديم. سري سوم در سرماي شيرگاه. حتي آقاي تنابنده كه به پر انرژي بودن معروف است و چون سرپرست نويسنده‌ها و بازيگردان و هم نقش اصلي كار را دارد، بايد سالم باشد، به دليل دشواري‌هاي اين نقش براي اينكه به وزن مطلوب برسد تا مرز بيماري شديد پيش رفت و كار چند روز تعطيل بود و هنوز هم به سلامتي كامل دست نيافته است و اميدوارم ايشان زودتر بهبودي كامل پيدا كنند تا بعد از آن به ساختن يا نساختن پايتخت4 فكر كنيم.

مخاطبان مازني در هنگام تصوير برداري كار، چه واكنشي در برابر گروه داشتند؟
برخوردها همه خوب بودند و از ميان 100 هزار نفر شايد يك نفر ناراضي بود. ما مدام با ستايش مازني‌ها روبه‌رو بوديم جز يك مورد كه آقايي بود كه از اين كار بدش مي‌آمد و در نهايت متوجه شديم كه اين فرد بازيگري است كه دوست دارد در اين كار بازي كند و چون اين توفيق حاصل نشده بود، دشمني مي‌كرد و من به آقاي مقدم گفتم اگر 60 ميليون دوست داشته باشيم كم است و اگر يك دشمن داشته باشيم زياد است و بعد فهميديم همان دشمن به جلوي استانداري رفته بود و 40- 30 نفري را براي مخالفت با سريال دور هم جمع كرده بود.

بعد هم ماجراي اعتراضات، كه به روال سري‌هاي پيشين، چند قسمت از سري سوم نگذشته بود كه بار ديگر بحث پايتخت به نمايندگان مجلس رسيد.
برخي از اين اعترضات هم كه ناشي از تصورات اشتباه برخي افراد است به عنوان مثال من آذري تصور كنم اگر آقاي اكبر عبدي در يك سريال لهجه آذري دارد پس يعني قصد تخريب آذري‌ها را دارد.

يكي از خصوصيات بابا‌پنجعلي كه در تمام طول سريال نمود پيدا كرد ماجراي علاقه‌اي بود كه به نقي داشت و در تمام شرايط پشتيبانش بود و به محض اينكه كسي در تقابل با نقي قرار مي‌گرفت به طرفداري از او بر مي‌خاست؟
بله تا آنجايي كه وقتي نقي در حال كشتي با حريف روس بود، به تشك مي‌رود و مي‌خواهد حريف روس را به زمين بزند چون تصور مي‌كرد هيچ‌كس نبايد پسر او را ببيند حتي در مسابقات جهاني هم از دست پليس فرار مي‌كرد و خود را به تشك مي‌رسانيد تا به كمك پسرش بشتابد.

به نظر شما چرا بابا‌پنجعلي به رغم وجود ساير فرزندانش، تا اين اندازه به نقي وابسته بود؟
نقي براي بابا‌پنجعلي سمبل همه داشته‌هايش بود كه الان ديگر ندارد؛ حافظه، جواني، خانواده، عروس، دختر و داماد را چون فراموش كرده است همه را در قالب نقي مي‌بيند.

عباس معصومي كه بود؟
عباس معصومي شخصيتي بود كه معلوم نيست در كجاي زندگي بابا‌پنجعلي حضور داشت و به صورت يك روح شناور در آمده و بابا‌پنجعلي حتي كودكان را عباس معصومي خطاب مي‌كرد. زماني كه قرار بود دخترش فرزندي بياورد موقع انتخاب نام هم مي‌گفت نامش را بگذاريد عباس معصومي! (با خنده)
جالب اينجا است كه بابا‌پنجعلي به رغم آلزايمري كه داشت برخي از نكات را سريع تر از بقيه متوجه مي‌شد؟
اينها ويژگي‌هاي كار كمدي است، در شخصيت سيا است، در كمدي‌هاي خارج كشور مانند كمدي دلارته هم ديده مي‌شود، شخصيت‌هاي كار كمدي كه در ظاهر ناآگاه مي‌آيند و تك مضراب‌هايي مي‌زنند كه انگار به جاي هيچ نداني همه چيز‌دان هستند!

امسال در عرصه تئاتر برنامه‌اي داريد؟
من پارسال اجرا داشتم و هر پنج سال يك بار يك تجربه تئاتر خواهم داشت.

تدريس چطور؟
هر زماني كه سر كار توليد نيستم در حال آموزش فعاليت هستم.

يكي از پرسش‌هايي كه اين روزها ذهن مردم را به خود جلب كرده، ساخته شدن يا نشدن سري
چهارم پايتخت است، نظر خودتان چيست؟
فعلاً در ريكاوري هستيم. (با خنده)

خودتان دوست داريد پايتخت سري چهارم داشته باشد؟
ما دوست داريم شخصيت‌هايي كه مردم دوست دارند را ادامه بدهيم.

در پايان؟
آرزو مي‌كنم اين تفكر كه من تركم، من مازني‌ام، من لرم جاي خود را به اين بدهد كه من ايراني‌ام و دلم براي ايران مي‌تپد و دوم براي مرزبان‌هاي ايراني بدون توجه به قوميتشان بسوزد. ما بايد ايراني فكر كنيم و استاني عمل كنيم يعني من آذري شعر به آذري بگويم و من كرد بايد مرج فرهنگ كردستان باشم و من مازني بايد مروج اقتصاد ريشه‌اي سنتي و بومي آن منطقه باشم. شما نگاه كنيد كشاورزي مازندران چه بلايي سرش آمده و جنگل‌هاي مازندران چه اتفاقي برايشان افتاده است. يك مازني نبايد بگويد من چون ايراني‌ام به من چه كه جنگل‌هايم در حال نابودي است بايد از ميراث مادري و پدري‌اش نگهباني كند. صف ماشين‌هاي پس از چوب‌هاي درخت در جاده‌هاي شمالي جگر آدم را آتش مي‌زند، اين حرف آخر است.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
-
|
۱۸:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
0
1
خانواده اصيل ايراني هيچ شباهتي به ادمهاي نادان و عقب مانده اي كه در سريال پايتخت نشان داده شده ندارد .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار