کد خبر: 614174
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۲ - ۲۰:۱۵
«مروري بر پروژه اسلام هراسي در وجه تئوريك آن» در گفت و شنود با دکتر فؤاد ایزدی
نيما احمدپور
درآمد: اسلام هراسي علاوه بروجه تبليغي ،نظر مبناي نظري نيز درخورپژ‍وهش فراوان است،چيزي كه تاكنون كمتر مورد توجه قرارگرفته است.اين مقوله رادرگفت وشنودي كه درپي مي آيد با دكتر فواد ايزدي به بحث گذارده ايم.
 

*در نظریههای پسااستعماری، شرق ذهنیتی است که غرب ساخته است تا خود را تعریف کند. چرا در بین «دیگری»هایی که غرب با آن مواجه است، اسلام هراسناک جلوه میکند، اما بودیسم، شینتوئیسم و... هراسناک نمیشوند؟

بسم الله الرحمن الرحيم.به هر دو دلیل، اسلام مورد توجه قرار گرفته است و ما با معضل اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی مواجه هستیم: یک دلیل، دلیل تاریخی است. با توجه به این که اروپا با مسلمانان هم‌مرز بود و در همسایگی امپراتوری اسلامی قرار داشت، خاطره تقابل بین اسلام و نوع خاصی از مسیحیت رایج در اروپای غربی که در دوره جنگ‌های صلیبی وجود داشت، هنوز در اذهان بسیاری از اروپاییان باقی مانده است. البته امپراتوری اسلامی مستقر در آن دوره، در ادبیات ما با نقدهایی مواجه شده است و به اعتقاد ما مسیحیت رایج در آن دوره مذهبی تحریف شده بود. مسیحیت اروپای غربی تحت تأثیر سیاست‌های ایالت‌های نوظهور مسیحی در کاستیل، ناوار و آراگون قرار داشت و با مسیحیت شرق، از اساس متفاوت بود. علاوه بر این، در این تقابل تاریخی معمولاً از سمت غرب بوده است، چه در زمان جنگ‌های صلیبی و چه در سده‌های بعد که بحث استعمار پیش آمد.

حال چرا این تقابل به اسلام‌هراسی یا اسلام‌ستیزی تبدیل می‌شود؟ تفکر غالب در کشورهای اروپایی که یک تفکر سکولار است، خودش را رقیب یا حتی دشمن اسلام می‌پندارد. به همین دلیل سعی می‌کند طرف مقابل را اهریمنی، تهی از انسانیت، موذی و مزاحم نشان دهد تا کشتار مردم مسلمان برای نیروهای خودی‌اش مشروع جلوه کند. چنین تفکری نهایتاً راه را برای اسلام‌هراسی یا اسلام‌ستیزی باز می‌کند.

این روزها یک برنامه رادیویی در امریکا با اجرای مایکل سویج پخش می‌شود که از پرشنونده‌ترین برنامه‌های رادیویی است. ایشان معتقد است مسلمانان به دلایل نژادی یا قومی انسان نیستند و این نظریه به صراحت، با توجه به اخبار روز تکرار می‌شود. چنین نظریه‌هایی از هزار سال پیش در اروپا وجود داشته و طی زمان به امریکا منتقل شده است. البته این به آن معنا نیست که چنین تفکری در میان همه اروپاییان رایج بوده است. ما اروپاییان مسیحی را هم که نظر مثبتی نسبت به اسلام دارند داشته‌ایم، اما تفکر ضد اسلامی تفکر غالب در اروپاست و نخبگان حاکم بر این سرزمین آن را تقویت می‌کنند.

مسئله دوم اسرائیل است که بر تقابل تاریخی با اسلام دامن می‌زند و به یک معنا با مسیحیت صهیونیستی علیه اسلام هم‌پیمان می‌شود. کشوری که اسرائیل در آن تأسیس می‌شود، سرزمینی مسلمان‌نشین است. یهودیان به‌طور طبیعی در آنجا با مسلمانان درگیر شده‌اند و تقابلی جدی بین مسلمانان و اسرائیلی‌ها به وجود آمده است. یهودیان به خاطر نفوذی که در محافل سیاسی و فرهنگ غربی دارند، توانسته‌اند در هالیوود و عرصه رسانه، به ادبیات نفرت علیه مسلمانان دامن بزنند. این نگاه ضد اسلامی که ما شاهد آن هستیم، نتیجه چنین رویکردی است.

*همان طور که فرمودید، اسلامستیزی یا اسلامهراسی تفکری سابقهدار است. در قرنهای نخست مدرنیته ما فقط با متن مواجهیم، اما در حال حاضر با پدیده دیگری به نام رسانههای تصویری روبهرو هستیم که چند وجهی، تفسیرپذیرتر و اثرگذارترند. به نظر شما در زمینه اسلامستیزی بین این دو دوره تاریخی یعنی دوره استعماری که فقط با متن مواجهیم و دوره پسااستعماری که رسانهها به افکار عمومی جهت میدهند، چه تفاوتی وجود دارد؟

به نظر بنده، تغییر ریشه‌ای وجود ندارد. قبل از ابداع فناوری‌های جدید ارتباطاتی، کتاب‌ها و مجلات چنین تفکراتی را رواج می‌دادند، اما در حال حاضر همان مفاهیم با استفاده از فناوری‌های جدید ارائه می‌شود. در نهایت اصل اسلام‌ستیزی تغییر جدی نمی‌کند. به‌طور مثال کتاب اورینتالیسم ادوارد سعید روی متون قرون هفده، هجده و نوزده میلادی متمرکز است، اما کتاب بعدی او پوشش خبری اسلام در غرب که تمرکزش بر رسانه‌های جدید است، همان حرفی را می‌زند که کتاب قبلی مطرح می‌کرد و به این موضوع توجه می‌کند که تفکر اسلام‌ستیزی در اروپا در دوره‌های گذشته وجود داشته است و اکنون نیز وجود دارد.

*شرقشناسی به عنوان یکی از اشکال دانش، با قدرتهای غربی گره خورده است. به نظر شما نهادهای علمی در غرب چه اندازه توانستهاند از شرقشناسی برای اسلامستیزی استفاده کنند؟

اگر بخواهیم به این که چه بازیگرانی در حوزه اسلام‌ستیزی ایفای نقش می‌کنند توجه کنیم، قطعاً مراکز مطالعات اسلامی در کشورهای غربی نقش عمده‌ای دارند. مراکز مطالعات اسلامی با نگاه شرق‌شناسانه و بودجه‌های کلان، یا صهيونیستی هستند یا نظام دانشگاهی در غرب آنها را به سوی اسلام‌ستیزی سوق می‌دهد. به یاد دارم در سال 2006 میلادی در همایشی به نام انجمن مطالعات بین‌الملل حضور داشتم که استادان رشته‌های علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در آن شرکت می‌کنند. یکی از استادان حاضر نقل می‌کرد «من کتابی در باره یمن نوشته‌ام که در پیدا کردن ناشر برای آن با مشکل مواجه شدم. در آخر یکی از ناشران به من گفت: اگر در باره مشکلات زنان در جوامع اسلامی کتاب بنویسید، من همین الان بودجه دارم و آن را چاپ می‌کنم».

*کشورهای غربی تمایل زیادی به جذب دانشجو از خاورمیانه دارند. به نظر شما دانشگاههای غربی چقدر میتوانند به این دانشجویان سمت و سو بدهند؟

دانشگاه‌های امریکا و اروپا در مورد مسلمانان محل کشمکش است. گروهی از استادان منتقد سیاست‌های کشورهای غربی در خاورمیانه هستند که البته در اقلیت‌اند و بودجه‌های کلان در اختیار ندارند، اما اکثریت استادان، صهیونیست‌ها یا با نظام اطلاعاتی‌ـ‌امنیتی کشورهای غربی هماهنگ‌اند و ادبیات اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی را رواج می‌دهند. اتاق‌های فکری هم وجود دارد که به دانشگاه‌ها وابسته نیستند، نهادهای پژوهشی‌ای هستند که بانیان آنها می‌خواهند چنین ادبیاتی را ترویج کنند. البته سیاستمداران غربی نیز در حوزه اسلام‌ستیزی بسیار فعال‌اند. نمونه‌های متعددی از جمله‌هایی که سیاستمداران برجسته غرب علیه مسلمانان اظهار کرده‌اند، وجود دارد.

گروه سوم که تفکر اسلام‌هراسی را بسط می‌دهند، شبکه‌های رسانه‌ای هستند. گروه چهارم نهادهای مسیحی صهیونیست هستند که در سده‌های گذشته در کشورهای اسلامی، فعالیت‌های میسیونری و تبشیری می‌کردند.

اما گروه آخر که در این زمینه فعالیت دارد، مسلمان‌زاده‌هایی هستند که تفکرات اسلام‌ستیزانه دارند، مثل سلمان رشدی و کسانی که به شکل ملایم‌تری در این زمینه کار می‌کنند و مثلاً اصول شریعت اسلامی را نقد می‌کنند. برخی استادان ایرانی که در کشورهای غربی فعالیت می‌کنند، در این حوزه قابل تعریف هستند. اینها پنج گروه هستند که در حوزه اسلام‌هراسی کار می‌کنند.

*به نظر شما نقش مسلماننمایان در ایجاد اسلامهراسی در غرب چگونه است؟ بهطور مثال، حادثه یازده سپتامبر یا سر بریدن خبرنگار ایتالیایی توسط القاعده چه تأثیری در ایجاد چنین تفکری دارد؟ جریان وهابیت یا سلفیگری در ایجاد چنین تفکری چقدر مؤثر بودهاند؟

قبلاً هم عرض کردم، این نوع مسلمانان از گروه‌های مروج اسلام‌هراسی هستند. گروه دیگر، مسلمان‌زاده‌های سکولار ضد اسلام‌اند که نگاه اسلام‌ستیزانه را تأیید می‌کنند و گروه بعدی گروهی است که تفکرات وهابی دارند. البته برخی از سلفی‌ها به این رویکردهای افراطی نقد دارند.

تفکر سلفی که هم مسلمانان شیعی و هم غیرمسلمانان را به قتل می‌رساند، یک تفکر منسوخ و اقلیتی بود که نخست در منطقه نجد عربستان ظهور کرد. این اندیشه زمانی گسترش یافت که دلارهای نفتی غربی به جیب آنها واریز شد. البته وجود چنین تفکراتی همیشه به نفع غرب بوده است، زیرا این تفکرات برای غرب در مقابله با انقلاب اسلامی نقش ناجی را بازی می‌کند. زلمای خلیل‌زاد ـ‌سفیر امریکا در افغانستان و عراق و نماینده امریکا در سازمان ملل پیش از حادثه یازده سپتامبرـ مقاله‌ای در واشنگتن‌پست منتشر کرده و پیشنهاد داده است که دولت امریکا با طالبان به توافق برسد، زیرا تفکرات ضد امریکایی و ضد اسرائیلی در طالبان وجود ندارد.

بعد از انقلاب اسلامی، دولت‌های غربی از طریق کشورهای عربی در قدرت گرفتن چنین تفکراتی نقش مهمی داشتند، زیرا از یک طرف در تقابل با جمهوری اسلامی قرار گرفتند و از سوی دیگر در جبهه مقابل شوروی در حال جنگ بودند.

این مشابه وضعیتی است که در حال حاضر در سوریه با آن مواجهیم. نهادهای اطلاعاتی‌ـ‌امنیتی غربی از گروه‌های سلفی‌ تندرو که با حکومت مرکزی سوریه در جنگ هستند، حمایت می‌کنند. از یک سو جنایت‌های این گروه‌ها به اسم اسلام در رسانه‌های غربی برجسته می‌شود. از سوی دیگر اینها عاملانی هستند که در پروژه‌های مختلف در کشورهایی مثل لیبی، مصر یا تونس از آنان استفاده می‌شود.

*اسلامستیزی چه نسبتی با شیعههراسی و ایرانهراسی دارد؟

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، نهادهای اسلامی به صورت محدود فعالیت می‌کردند و البته زیر فشار بودند، مثل اخوان‌المسلمین در مصر یا جماعت اسلامی در شبه‌قاره هند. حرکت اصیلی که به یک حکومت اسلامی منجر شود، فقط در ایران روی داد. متفکران غربی سال‌هاست که متوجه شده‌اند خطر اصلی برای آنها همین تفکر شیعی است که تفکری عقلانی و معتدل و هر روز در حال رشد و گسترش است.

نهادهای اطلاعاتی‌ـ‌امنیتی در امریکا و اروپا دو راه‌حل برای این موضوع دارند:

1) تحریم‌های بیشتر

2) مدیریت تفکر وهابیت علیه جمهوری اسلامی و تفکر شیعی در بحرین، عراق، افغانستان، سوریه و....

*در شرایطی که اسلامهراسی ترویج میشود، آیا میتوان با رویکری فرهنگی این نگرش را تغییر داد؟

تنها راه مقابله با اسلام‌ستیزی، شیعه‌هراسی یا ایران‌هراسی توجه و تأکید بر مفهوم دیپلماسی عمومی است. به این معنا که در حوزه فعالیت‌هایی که بر افکار عمومی مردم دنیا اثرگذار است، پروژه تعریف شود. قاعدتاً انتظار می‌رود در حوزه‌ای که امام(ره) هم توجه ویژه‌ای به آن داشت، یعنی صدور انقلاب اسلامی بیشتر کار انجام شود. در این زمینه در منطقه یوگسلاوی یا امریکای جنوبی منشاء اثر بوده‌ایم، اما ظرفیت‌ها و بسترهای مناسب در این زمینه حتی در کشورهای غربی کم نیستند.

باید در ذهن نخبگان سیاسی ما مسئله افکار عمومی دنیا مورد توجه قرار گیرد. با توجه به مسئله بیداری اسلامی و حاکمیت مردم‌سالاری تکیه بر دیپلماسی عمومی و تأثیر بر افکار مردم دنیا و تعریف پروژه در این راستا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. البته متأسفانه در این زمینه موفق نبوده‌ایم. تعامل با نخبگان همفکر بسیار ضعیف است و این نخبگان حتی شناسایی نمی‌شوند. باید برای دستیابی به منافع ملی، قدرت نفوذ و جذابیت فرهنگی خود را در سطح بین‌المللی بالا ببریم. به‌طور مثال باید در ترجمه به زبان‌های دیگر فعال باشیم و مثلاً آثار امام خمینی(ره) را به زبان‌های دیگر ترجمه کنیم و در دسترس عموم قرار دهیم.

برچسب ها: فؤاد ایزدی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار