کد خبر: 434978
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۹
بازخوانی مطبوعات دوره اصلاحات (20)
1- عبدالکریم سروش:‌او برای اینکه دین را از عرصه سیاست و حکومت جدا کند، به توجیه الزام قانون روی می‌آورد و مبانی گوناگون و عامه‌پسند را می‌نویسد و او در نهایت همان قانون طبیعی و قرارداد اجتماعی جان لاک و هابز را اصل قرار داده و به تعبیری سکولاریسم را در لفافه الفاظ، راه اداره جامعه ذکر می‌کند، او می‌نویسد: «در قرائت سنتی دین، هیچ حقی برای آدمی وجود ندارد و همه چیز ما از خدا می‌رسد و ما مطلقا واجد هیچگونه دارایی و سرمایه‌ای از پیش خود نیستیم که این نظر از عالم سیاست و در عالم اجتماع پیامدهای خطرناکی دارد. زیرا در عالم سیاست و اجماع با خدا روبه‌رو نیستیم که حقی را به کسی بدهد و حقی را از کسی بستاند و همیشه کسانی به نام خدا در جامعه حکومت می‌کنند که همواره می‌توانند مدعی شوند که حق همان است که ما به شما می‌دهیم و البته درست است که در احکام فقهی، فقیه به ادله کافی و یقین، فتوا می‌دهد و این پروسه قانون‌گذاری نیست، نمی‌توان گفت من تعیین عقلی، کلامی، حقوقی کرده‌ام که مثلا باید دست دزد را قطع کنند و پس تکلیف و قانون همین است.» او با رد مشروعیت قانون از خدا و دین اسلام، آن را از مردم و قانون طبیعی می‌داند و در ادامه می‌نویسد: «مبنای مشروعیت حقوقی همان توافق، قرارداد، رضایت مردم و توافق عامه است. پس اگر قرار است محتوای قانون، دین باشد، باز باید مردم توافق کنند. براساس دین نمی‌توان قانون اجتماعی پدید آورد.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار