متأسفانه بیاخلاقیها آنقدر گسترده شده که دیگر هیچکس در امان نیست! نه بازیکنان قدیمی که مورد احترام همه هستند، نه مربیان، نه سرپرستان، اما مشکل تنها تماشاگران نیستند جوان آنلاین: باورش برایش دشوار است. او بارها و بارها چه به عنوان بازیکن و چه مربی درون و بیرون از مستطیل سبز به تماشای فوتبال نشسته و با برد و باختهای آن زندگی کرده، اما هرگز، چون امروز از تماشای یک مسابقه شرمسار نشده است؛ امروز که در عین ناباوری با گوشهایش بیاحترامی به کوچک و بزرگ فوتبال را از روی سکوها و تماشاگرانی شاهد است که روزی مایه مباهات فوتبال ایران بودند و امروز مایه شرمساری. صرفاً، چون روزی عدهای سکوها را دستاویز رسیدن به اهداف خود کردند و این داستان حالا همانطور که رسول کربکندی نیز بر آن تأکید دارد به چنان چالشی تبدیل شده که جمع و جور کردنش اصلاً ساده نیست، چون هیچ ارادهای برای این کار وجود ندارد.
سالهاست در فوتبال حضور دارید، بیتعارف امروز که به فضای ورزشگاهها نگاه میکنید، بزرگترین نگرانیتان چیست؟
متأسفانه بیاخلاقیها آنقدر گسترده شده که دیگر هیچکس در امان نیست! نه بازیکنان قدیمی که مورد احترام همه هستند، نه مربیان، نه سرپرستان، اما مشکل تنها تماشاگران نیستند، در عین ناباوری میبینیم حتی بازیکنان ملیپوشی که قرار است فردا کنار هم از فوتبال کشور دفاع کنند هم امروز مقابل یکدیگر رفتاری دارند که واقعاً زیبنده نیست و آدم را حتی نسبت به آینده تیم ملی نگران میکند. در واقع از مدیریت باشگاهها گرفته تا بازیکنان و تماشاگران، همه در این چرخه نقش دارند.
ریشه این بیاخلاقیها چیست؟
این مسئله را باید از چند زاویه بررسی کرد، چراکه میتواند مجموعهای از دلایل مختلف باشد. فشارهای اقتصادی و اجتماعی، دلالی و نقش لیدرها، رفتار مربیان و بازیکنان کنار زمین، مدیریت باشگاهها و رسانهها، بیاعتمادی به داوری و لیگ و حتی تأثیر فضای مجازی، اعتراض و برخورد مربیان از کنار زمین، صحبتها و مصاحبههای مدیران قبل و بعد بازیها و رفتار بازیکنان حین مسابقه با حریف و حتی شادیهای بعد از گل هرکدام میتواند به نوبه خود باعث تحریک سکوها و هواداران شود.
یعنی در واقع رفتار مربی، بازیکن و حتی مدیران و مسئولان یک باشگاه میتواند خواسته و ناخواسته به تماشاگران مجوز فحاشی و بروز رفتارهای ناهنجار را بدهد؟
متأسفانه همین طور است. وقتی مدیران با لحن تند صحبت میکنند، انتظار رفتار منطقی از هواداران بیمعنی است. هواداری که به عشق تیمش در سرما و گرما راهی ورزشگاه میشود، کافی است شاهد رفتار نامتعارفی از سوی اعضای تیمش باشد. دیگر نیازی نیست بگوییم که این مسئله تا چه اندازه میتواند چالشبرانگیز باشد. نتیجه کبریت کشیدن در انبار باروت را همه میدانیم.
اما گاه قبل از شروع مسابقات شاهد فحاشی سکوها هستیم!
هیچ چیز قطعی نیست. ما اینجا داریم یک مسئله را از زوایای مختلف نگاه میکنیم تا متوجه شویم چه عواملی دست به دست هم میدهند برای آشفته کردن جو ورزشگاهها. رفتار نسنجیده مربیان، بازیکنان و مدیران قبل و بعد بازیها تنها یک دلیل است. مسئله دیگر میتواند بحث پولهای هنگفتی باشد که به فوتبال راه یافته و حرمتها و تعصبات را کاهش داده، به طوری که لیدرها دیگر صرفاً آن بوقچیهای عاشق و سینهچاک قبل نیستند بلکه اکثراً افرادی با انگیزههای مالی هستند که میتوانند با استفاده از جو حاکم بر ورزشگاه، احساسات هوادار را دست گرفته و آن را در جهت مثبت و منفی شکل دهند. چطور ممکن است سکوها در هفته سوم، چهارم و پنجم شعار حیاکن رها کن سردهند؟ مگر آنکه جریانی آنها را به این سمت هدایت کرده باشد. نمیتوان منکر شد که پول و تأثیر آن فضای ورزشگاهها را به محیطی مسموم تبدیل کرده است.
اما داوری و ساختار لیگ هم بیتأثیر نیست. گاهی اشتباهات داور سکوها را به نقطه جوش میرساند و نمیتوان همه تحریکات را هم سازمان یافته شده قلمداد کرد.
صددرصد. بیاعتمادی به داوری، به ویژه در بحث VAR، شرایط را برای متشنج کردن سکوها مهیا میکند. ما به وضوح شاهد هستیم که حتی تکنولوژی هم نتوانسته اعتماد را بازگرداند. اشتباهات داوری مستقیماً روی رفتار تماشاگران اثر میگذارد، این را نمیتوان منکر شد. وقتی هیچ اقدام فرهنگی روی سکوها انجام ندادهایم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم یک هوادار عاشق با تماشای اشتباهات تأثیرگذار داور دسترویدست بگذارد و صدایش هم درنیاید، مگر آنکه اقدامات پیشگیرانهای انجام داده باشیم، اما آیا هیچ اقدامی در این راستا انجام شده است؟ تا همین چند سال پیش انگلیس بدترین تماشاگران را داشت که درگیریهای آنها قبل و بعد بازیها کشته هم میداد، اما الان فاصله تماشاگر با زمین بازی تنها چند متر است. چطور میشود؟ با انجام کارهای اصولی و فرهنگسازی.
یعنی فکر میکنید مشکلات ورزشگاههای ایران حل شدنی است، اگر همتی باشد؟
متأسفانه من هیچ عزمی برای حل این مشکل نمیبینم، اما بانگاهی به تجربه دیگر کشورها مطمئناً راهحلی وجود دارد. به شرط آنکه به آن فکر کرده باشیم. یک زمان با یک سرباز و یک سرهنگ یک ورزشگاه را مدیریت میکردند، اما امروز با این تعداد نیروی انتظامی درمیمانند. زمانی ورزشگاههای ما ۱۰۰ هزار تماشاگر داشت. آن زمان اوضاع اینقدر آشفته و تأسفبار نبود که امروز با یکدهم آن مشکل داریم. چرا از ظرفیتهایمان استفاده میکنیم؟ تماشاگر از جایش که بلند میشود دیگر صاحب صندلیاش نیست. مگر قرار نبود که صندلیها شمارهگذاری شود. مگر قرار نبود از دوربینها برای شناسایی چهره متخلفان استفاده کنیم؟ میگویند از این همه آدم کدام را بگیریم. همه را نمیشود، اما آن را که بلندگو به دست فحاشی میکند هم نمیتوانیم بگیریم؟ یا مسئله چیز دیگری است و نمیخواهیم.
فکر میکنید فضای مجازی و رسانهها در این راستا آتشبیار معرکه هستند یا میتوانند گزینهای برای حل و فصل مشکل ورزشگاها باشند؟
رسانهها و فضای مجازی هم میتوانند اوضاع را آرام و هم آن را متشنج کنند. همه چیز بستگی به نوع استفاده ما از آن ابزار دارد. مصاحبهها و القای نگاههای تحریکآمیز، مستقیم روی جو ورزشگاهها اثر میگذارد. اینکه شما با کنایه از یک تیم عذرخواهی کنید یا اینکه در لفافه وعده بازی برگشت را بدهید، پرواضح است که اوضاع را آشفتهتر میکند. متأسفانه کار به جایی رسیده که ما به جای گرفتن انتقام در زمین بازی برای جبران نتیجه، دنبال گرفتن انتقام از روی سکوها هستیم. در غیر این صورت لزومی ندارد بگوییم شما هم به شهر ما میآیید و پیشاپیش بابت اتفاقاتی که قرار است رخ دهد، عذرخواهی کنیم. اشتباه، اشتباه است و نمیتون اشتباه را با اشتباه جبران کرد. درآن صورت نمیتوانیم منتقد و معترض باشیم، وقتی قرار است خودمان به همان شکل از خجالت آنها که امروز شرمندهمان کردند با رفتار و گفتارشان درآییم. صداوسیما هم که گویا با یک عده خاص قرارداد دارد؛ افرادی که متأسفانه صحبت کردنشان با آنچه در ورزشگاه میشنویم تفاوتی ندارد، اما چه میشود؟ فردا حرفشان را تکرار میکنند و چند روز بعد هم روی نیمکت تیم خود مینشینند.
این رویه و ادامه ناهنجاریهایی که از روی سکوها شاهد هستیم، میتواند تأثیری در عملکرد فنی تیمها نیز داشته باشد؟
بدون شک این مسائل روی کیفیت فنی بازیکنان و تمرکز آنها تأثیر منفی زیادی دارد. مگر میشود بازیکنی که مورد فحاشی قرار میگیرد تمرکزش به هم نریزد؟ بیشترین نگرانی من بابت نسلجوان است؛ چه نسل جوانی که از روی سکوها بازیها را تماشا میکند و چه نسل جوانی که درون مستطیل سبز چشم به آینده دوخته است. ما چه انتظاری میتوانیم از آنها داشته باشیم؟ روزی با ورود به ورزشگاهها شاهد غیرت و تعصب بودیم و بازیهایی که تماشای آن لذتبخش و آموزنده بود، بابت رفتارهای جوانمردانه، اما امروز بچههای ما از ورزشگاه که خارج میشوند فحشهایی را میشنوند و یاد میگیرند که تمام تلاشمان را کرده بودیم شنونده آن نباشند، اما در جو امروز ورزشگاه نه تنها میشنوند که تکرار هم میکنند.
آیا باشگاهها باید مسئولیت حقوقی رفتار هواداران خود را بپذیرند و هزینه بدهند تا این مشکل حل شود؟
باشگاهها میتوانند از طریق کانونهای هواداری نقش پررنگی داشته باشند. لیدرها باید اهداف باشگاهها را روی سکوها پیادهسازی کنند، اما با توجه به آشفتگیای که امروز شاهد هستیم، باشگاهها به تنهایی نمیتوانند و باید عوامل زیادی از جمله نیروهای انتظامی دست به دست هم دهند.
برای حل و فصل این ناهنجاری باید به سمت فرهنگسازی تدریجی برویم یا با مدلهای انضباطی سختگیرانه مثل جریمههای سنگین و محرومیت باشگاهها از برگزاری بازی با تماشاگر استفاده کرد؟
تأثیر جریمه و محرومیت را هم دیدیم. هر دو مورد را تجربه کردیم، اما نتیجهای درپی نداشتند. شاید، چون متأسفانه برخوردها یا سلیقهای است یا اثرگذار نیست. جریمه نقدی چه تأثیری میتواند داشته باشد. باید دنبال راهکاری متفاوت باشیم، یعنی در عین کار کردن روی مسائل فرهنگی، دنبال مسائل انضباطی تأثیرگذار هم باشیم تا اوضاع از این بدتر نشده است. کسی نباید حاشیه امنیت داشته باشد و با هر تخلفی باید به صورت جدی برخورد کرد نه سلیقهای.
اگر گامی اصولی برای مبارزه با ناهنجاریهای ورزشگاهها برنداریم چه خواهد شد؟
اوضاع به مراتب بدتر از این خواهد شد. ما روزی بهترین هواداران را داشتیم. الان هم بسیاری از آنها شایسته احترام هستند، اما نباید اجازه دهیم جو حاکم نام هواداران ایرانی را خدشهدار کند. اگر بخواهیم آنقدر هم دشوار نیست. باید از زیرساختها شروع کرد؛ صدور بلیت با کد ملی، صندلی شماره دار، دوربینهای دقیق، برخوردهای قانونی واقعی با افراد خاطی نه جریمه صوری! باشگاهها باید فرهنگی عملاً کنند نه صرفاً نام فرهنگی را در کنار لوگوی خود بزنند. بدون اراده قاطع هیچ چیز درست که نمیشود، اوضاع بدتر میشود و فوتبال ایران به قهقرا میرود. متأسفانه آنچه روزی باعث افتخارمان بود، امروز مایه شرمساری ما شده و اگر الان اقدامی برای اصلاح آن نکنیم، این سرطان عمیقتر میشود چراکه وضعیت ورزشگاهها دیگر از تلنگر به هشدار تبدیل شده است.