رئیسجمهور پزشکیان پنجشنبه پریروز در قزوین گفت «کسانی که امروز پشت تریبون از مشکل مدیریت سخن میگویند، چه دستاوردی برای ملت آوردهاند؟» این کنایه خطاب به کیست و آیا مهم است بدانیم رئیسجمهور چه در پسِ پشت ذهنش در اینگونه سخنان کنایهآمیز نگه داشته است؟
در روزهای اخیر، هم آقای خاتمی به مدیریت دولت اعتراض کرده است، هم سران دو قوه- آشکارا و تلویحی- با افزودن اینکه «باید به دولت کمک کنیم»، و هم رسانهها و منتقدان پراکنده از تمامی جناحها.
بعید است مخاطب سخن رئیسجمهور رسانهها یا منتقدان مستقل باشد، چون اساساً رئیسانجمهور نشان دادهاند که نوشتههای روزنامهنگاران را نمیخوانند حتی آنانی را که مستقیماً تیتر میزنند «خطاب به رئیسجمهور»! دولتها در کشور ما کمتر به رسانهها اهمیت میدهند- جز چند نشست فرمایشی و فرسایشی- هرچند این بزرگترین خطای آنان است. سالهاست که خیال دولتها از رسانهها راحت شده است از بس یاد گرفتهاند چگونه رسانه را از حیزانتفاع بیندازند. تلویزیون هم معمولاً با نشاندادن یک تصویر اولیه از لبخندزدن سران سهقوه در جلسات هفتگی در نابودی ذهن نقاد جامعه استاد شده است. در عوض کار را به دست چند مجری جوان میدهد تا آنان از تجربههای سالهای طولانی سیاستورزی خود یا از عقول فحول خود برای نقد مشکلات استفاده کنند!
درباره خاتمی ممکن است ادعا شود «مخاطب پزشکیان، خاتمی نیست، چون با او رفیق است و خود را بدهکار او میداند». ولی معتقدم بیشترین کسانی که در ناخودآگاه ذهن رئیسجمهور وقتی به منتقدان دولتش میپردازد، جولان میدهند همین آقای خاتمی و طیف اصلاحطلباناند. پزشکیان از اصلاحطلبان انتظار حمایت دارد نه اینکه احساس کند «از ماست که بر ماست»! و ببیند که باید جبههای هم برای پاسخ به آنان و سفرهای هم برای راضیکردن اشتهای سیریناپذیرشان بگشاید. به ویژه که اصلاحطلبان آشکارا از پزشکیان خواستهاند که کابینه را ترمیم و افراد موردنظر آنان را جایگزین کند.
بعد از خاتمی که مخاطب ضمنی این سخن رئیسجمهور است، سران دو قوه ماهیتاً و سیستماتیک مخاطب آن هستند. با این حال ارزش پاسخدادن و کنایهزدن به منتقدان چیست؟ هیچ! در مقابل باید به سران سهقوه و منتقدان و جناحها گفت این شیوه تعامل مفت نمیارزد و راهی به جایی نمیبرد و خاصیتی برای مردم ندارد، چون وفاق قانونمند سیاسی در آن دیده نمیشود. به جای آن باید هرکس به وظیفه قانونی که در نظام مردمسالاری دارد عمل کند، جدای از مسائل شخصیسازیشده.
سادهترین کار همین است که دولت به منتقدان بگوید خودتان اگر بودید چه میکردید و منتقدان هم به دولت بگویند بلد نیستی مدیریت کنی. این نوع تعامل هیچ ارزش و نتیجهای ندارد. دولت باید پذیرای نقد مخالفان در چارچوب وظایف ذاتی تمامی قوا و هر نقد خارج از قوای حاکمیتی باشد و منتقدان نیز باید در همان چارچوب کار خود را به پیش ببرند.
ساختار نظام سیاسی ایران به گونهای است که گستردهترین زمینه را برای وفاق و کار مشترک فراهم میکند. آنچه مانع است، ساختار نیست، یا نداشتن سازوکار است، یا ساز مخالف یک گروه معدود. همین موجب میشود که حتی امری مانند مبارزه با فسادهای آشکار و علنی نیز دشوار شود. هر دو رئیس قوه بسیار پرظرفیتتر از برخی اسلاف خود هستند. در دولتهای نهم تا دوازدهم هر روز قهر و منتکشی بود. تازه بعد از سالها معاوناول دولت یازدهم کتاب مینویسد که فلانی در جلسه گفت «اسلام لیبرال» و به آقای رئیسجمهور برخورد. یا آن دیگری چیزی گفت و آقای رئیسجمهور جلسه را ترک کرد. یک رئیسجمهور هم داشتیم که زمان قهرش طولانیتر بود و شد. دقیقاً انگار که ساختار دولت و نظام را محفل یا خانه خاله یا کافه شخصی خودشان میدانستند که مقررات خودش را دارد.
این دولت و این مجلس، اما تاکنون به وضوح نشان دادهاند که از آن فضای خالهبازی دولتها و مجالس قبلی بسیار فاصله دارند. بهترین پیشنهاد به دو قوه آن است که اگرچه دنیا به الگوواره حقطلبی روی کرده است، اما یک مؤمن قبل از حقجویی مینگرد که چه وظیفهای دارد و کدام وظیفه را وانهاده است. وظیفه شما پذیرش اختیارات قوای دیگر در چارچوب قانون و مردمسالاری است، نه یک جلسه خندان هفتگی و بعد آوردن مشکلات به پشت تریبونها و میان مردم.
| سردبیر