امریکا در تقلای مذاکره با ایران، درخواستهای جدیدی را طی روزهای گذشته مطرح کرده است، اما نه تنها هیچ گونه تغییر مثبتی در رفتار او دیده نمیشود، بلکه روی پارادایم تهدید اصرار دارد جوان آنلاین: این یک اصل پذیرفته و بدیهی است که محوریترین مسئله در هر مذاکرهای وجود حسننیت و اراده برای تحقق یک معاهده برد- برد است. ایران بارها حسننیت خود را در مذاکرات نشان داده و گامهای عملی را برای احراز آن برداشته است، اما در مقابل، امریکا با سوءاستفاده از رفتار توأم با حسننیت، فشارهای حداکثری را اعمال کرده است چراکه عقیده دارد تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی میتواند کاخسفید را به توافقی که موجب ویرانسازی مؤلفههای قدرت ایران میشود، برساند.
درخواستهای متعدد از سوی امریکا برای مذاکره و بازگذاشتن پنجره دیپلماسی با ایران برای تحقق هدف اصلی امریکا، روشی برای به تسلیم واداشتن است. در داخل کشور هم جریان غربگرای اصلاحات، پس از جنگ ۱۲ روزه تحمیلی و همزمان با تهدیدات امریکا، بر لزوم تغییر پارادیم ایران یا تغییر سیاستهای کلان برای تسهیل مذاکره با امریکا اصرار دارند. این به معنای جریانسازی نسخه تسلیم از داخل همزمان با اقدامات نظامی امریکا و رژیمصهیونیستی است. آنچه آنها در تعلیق داوطلبانه غنیسازی اورانیوم، پذیرش نظارت گستردهتر غرب، عفو عمومی گسترده و کاهش نقش نهادهای انتصابی در ازای رفع تحریمها و سرمایهگذاری خارجی نام میبرند، دقیقاً انعکاس همان اهدافی است که در اظهارات ترامپ، رئیسجمهور مغرور امریکا وجود دارد، بنابراین برای دفع خطر و تهدید امریکا، از یکسو باید دیپلماسی تهاجمی را به خدمت گرفت و از سوی دیگر با عوامل و عناصر وابسته داخلی مقابله کرد، زیرا طینت اقدامات و باورهای آنها به ساحت سیاسی، موفقیتآمیزبودن تهدیدات امریکا را به کاخ سفید مخابره میکند و این یعنی اثر مثبت راهبرد فشار، تحریم و جنگ علیه ایران؛ جایی که سایه جنگ را بر کشور نیز تقویت میکند.
مدافع مذاکره باید قبل از آن اعتمادسازی کند
در حالی امریکا در تقلای مذاکره با ایران، درخواستهای جدیدی را طی روزهای گذشته مطرح کرده است که نه تنها هیچ گونه تغییر مثبتی در رفتار او دیده نمیشود، بلکه روی پارادایم تهدید اصرار دارد، البته اگر هم رفتاری در امریکا دیده شود که معنای اعتمادسازی دهد، صرفاً صوری و خالی از اراده خواهد بود، زیرا ذات امریکا، سلطهجویی و تحقیر کشورهای مستقلی، چون ایران اسلامی است و تحمیل جنگ ۱۲ روزه علیه ایران هم به خوبی ابعاد اهداف امریکا را مشخص کرد.
گرچه اعتماد به امریکا هیچ گاه در ساختار تصمیمگیری ایران نبوده است، اما برجام نشان داد اعتماد و گمانِ حسننیت از سوی آن تا چه اندازه تهدیدزا و خسارتبار است. در واقع، برجام نمودی آشکارساز از ماهیت غیرقابل اعتماد امریکا بود، بنابراین این تفسیر که امریکا در برجام باعث زوال اعتماد شد، نادرست است، چراکه اساساً این باور که امریکا میتواند ایجادکننده اطمینان باشد، خود یک اشتباه بنیادین و غیرعقلانی بود. رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر این موضوع تأکید کردند و گفتند: «این طرف مقابل ما در همهچیز خُلفوعده میکند، در همهچیز دروغ میگوید، فریب اِعمال میکند، وقت و بیوقت تهدید نظامی میکند... با این طرف نمیشود مذاکره کرد، نمیشود با اطمینان و اعتماد نشست و حرف زد و حرف شنید و قرار گذاشت.»
مذاکره با تهدید، فقط چماق است
امر دیگری که در مذاکرات اهمیت دارد، آزادی طرفین در ورود به مذاکره برای تضمین دوام آن است، یعنی توافقی مورد تأیید است که در آن دو طرف، به طور آزادانه و بدون هیچگونه فشاری وارد گفتوگو شوند. در غیر این صورت، مذاکره معنای دیکتهنویسی برای تحقق اهداف و منافع یک طرف را پیدا میکند.
ایالاتمتحده از ابتدای مذاکرات با ایران در چارچوب برجام با اتخاذ راهبرد تهدید و فشار تلاش کرد موضوع هستهای را به نقطهای برای تحت فشار قرار دادن تمامیت سیاستهای جمهوری اسلامی تبدیل کند.
آنچه اکنون شاهد هستیم نیز تغییر تاکتیک (روش) امریکاست و نه تغییر راهبرد. با همین استدلال بود که ترامپ در سال اول ریاست جمهوری از توافق برجام خارج شد تا توافقی که منافع بیشتری از امریکا را دربر میگیرد، بارگذاری کند. به اذعان تحلیلگران غربی، ترامپ با خروج از برجام درصدد پایهگذاری توافقی گستردهتر و جامعتر بود که بسیاری از فعالیتهای ایران از جمله مسائل موشکی و منطقهای را دربر بگیرد.
سیاست فشار حداکثری و تشدید تحریمها علیه ایران، به طور منفرد برای اعمال فشار و مهار جمهوری اسلامی نبود. این سیاست تلاش دارد بسیار نرم و پلکانی، دستگاه محاسباتی ایران را به ضرورت توافقی مطلوب امریکا سوق دهد، این در حالی است که دادههای گزارشهای متعدد بینالمللی و رسمی برخلاف انتظار امریکاست و ایران توانسته با دور زدن تحریمها و فروش نفت خود، این فشار را کماثر کند، برای همین امریکا مجبور شد تاکتیک خود را تغییر دهد و آخرین تیر خود را علیه ایران شلیک کند و جنگی را که از آن به شدت اجتناب میکند، کلید بزند. اکنون نیز امریکا مذاکره را زیر سایه تهدید و تحریم هدایت میکند و تلاش دارد ایران را مجبور به امضای توافق تنظیمشده که شامل فعالیتهای موشکی است، کند. در این صورت، سناریوی برجام تکرار میشود؛ طرف مقابل تنها نظارهگر اقدامات ایران خواهد بود، در حالی که خود به هیچ تعهدی عمل نمیکند.
در همین راستا بود که ترامپ در تازهترین لفاظی تهدیدآمیز خود در قبال ایران گفت: «جمهوریخواهان در حال وضع قوانینی هستند که بسیار سختگیرانه و تحریمکننده در مورد هر کشوری که با روسیه دادوستد میکند، است. آنها ممکن است ایران را هم مشمول چنین لایحهای کنند، همانطور که میدانید، من آن را پیشنهاد دادم.» این اظهارات گرچه در فحوای خود تکراری است، اما نشاندهنده تشدید نیات شوم و اهداف بدخواهانه امریکا در قبال ایران است، به خصوص که این گفته ترامپ بعد از درخواست مذاکره با ایران از سوی امریکا مطرح میشود. عباس عراقچی، وزیر امورخارجه کشورمان طی روزهای گذشته اعلام کرده که درخواست از ایران برای مذاکره مجدداً آغاز شده است. اگرچه او و معاونش به صراحت اعلام کردند در جنگی که امریکا راه انداخته باید قوی باشی و امریکا نمیتواند با مذاکره به اهدافی برسد که در جنگ به آن نرسیده است، اما باید مراقب بود، پالس مثبت به مذاکرهای که با پالسهای آشکار تهدید آغشته شده، نسخه رسمی تسلیمشدن ایران در مقابل تهدیدات بدون هزینه امریکاست. همانطور که ترامپ بارها تصریح کرده بود ایران باید همه چیز را تسلیم کند. به فرموده رهبر معظم انقلاب، قبول چنین مذاکرهای نشانه تهدیدپذیری ایران اسلامی است. ایشان همچنین نتیجه مذاکره تحت این شرایط را ترسیم کردند و گفتند: «اگر چنانچه شما با این تهدید رفتید مذاکره کردید، معنایش این است که ما در مقابل هر تهدیدی فوراً میترسیم، میلرزیم و تسلیم طرف مقابل میشویم، معنایش این است. این تهدیدپذیری اگر به وجود آمد، دیگر انتها نخواهد داشت.»