کد خبر: 1327424
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۹
علیانی: روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود کوروش علیانی نویسنده می‌گوید: این درست است که روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود، اما خودِ آن روایت تاریخی که قرار است روایت هنری را در دل خود جا دهد؛ محمد ساسان مدیر فرهنگی و تهیه‌کننده نیز معتقد است که موضوع تسخیر لانه جاسوسی در نظام فرهنگی ما فراموش شده نیست، بلکه این موضوع نسبت به سایر موضوعات، کمتر پررنگ شده است.

جوان آنلاین: محمد ساسان مدیر فرهنگی و تهیه‌کننده گفت: از یک جهت، وقتی درباره پرداخت سینمایی، رسانه‌ای یا تلویزیونی به اتفاقات بزرگ صحبت می‌شود ـ مانند موضوع جنگ ما و عراق و دفاع مقدس ـ می‌بینیم که در همه سال‌های پس از دفاع مقدس و حتی در دوران آن، آثار متعددی تولید شده و همچنان هم تولید می‌شود؛ در قالب‌های مختلف اجتماعی و جنگی و با ژانر‌های گوناگون.

وی سه‌شنبه شب در برنامه تلویزیونی جام‌جم با موضوع «آیا تولیدات با موضوع استکبارستیزی کافی است؟»، افزود:، اما درباره ماجرای لانه جاسوسی، با وجود حرف‌ها و روایت‌های مختلف، هنوز یک روایت سرراست، درست و ریشه‌ای که بیش از خودِ واقعه به ریشه‌های آن بپردازد، به دست نیامده است. البته نمی‌گویم اکنون هم چنین روایتی وجود ندارد، چراکه کتابی که امشب درباره آن صحبت می‌کنیم، یعنی ایستگاه خیابان روزولت، دقیقاً در همین مسیر حرکت کرده است.

ساسان اظهار کرد: این کتاب که از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی تدوین شده، پیش از انتشارش توجه من را جلب کرده بود، زیرا دیده بودم رهبر انقلاب در موارد متعددی هنگام سخن گفتن درباره روایت ماجرای جاسوسی، به آن گریز می‌زنند و اشاره می‌کنند که باید جدی گرفته شود.

وی ادامه داد: رهبر انقلاب فرموده‌اند این کتاب یکی از خلأ‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی ما را پر می‌کند. ما در جنگ روایت‌ها و پیکار‌های جهانی توجه لازم را نداشتیم و دشمنان از غفلت ما بهره بردند و بسیاری از حوادث را وارونه نشان دادند. به همین دلیل، نگاه ایشان به این اثر بسیار دقیق و راهبردی است.

ساسان تصریح کرد: حتی نام کتاب، ایستگاه خیابان روزولت، نکته‌مند است؛ زیرا از یک مکان سخن می‌گوید و نگاهی جغرافیایی دارد. کتاب از همین منظر وارد می‌شود و توضیح می‌دهد که چگونه دبیرستان هندرسون، بعد‌ها به سفارت آمریکا تبدیل شد؛ در مجاورت سفارت روسیه در خیابانی که به نام رهبر روسیه بود و در امتداد خیابان چرچیل که سفارت انگلیس در آن قرار داشت. کتاب از باب معماری وارد می‌شود و سپس به وقایع می‌پردازد که برای من، به عنوان کسی که به فرم اهمیت می‌دهم، جذاب بود.

وی گفت: تولیدات رسانه‌ای می‌توانند در پی همین مسیر حرکت کنند؛ نه فقط در قالب فیلم سینمایی، بلکه در آثار کوتاه، انیمیشن و دیگر قالب‌های رسانه‌ای. با این حال، تاکنون در این زمینه روایت منسجم و جدی تولید نشده است.

وی تأکید کرد: ما حتی گاهی هم‌سو و هم‌صدا با کسانی شده‌ایم که در نقطه مقابل ما اثر تولید می‌کنند. برای مثال، درباره احمدی‌نژاد روایت‌های متعددی ساخته شد که بعضاً تحریف‌شده بودند. من چندین فیلمنامه در این زمینه خوانده‌ام که هنرمندان انقلابی هم در آن فضا، ناخواسته خط پشیمانی را دنبال کرده‌اند؛ یعنی در پایان فیلم، گویی خیال خودِ سازنده هم از نتیجه ماجرا راحت نیست.

ساسان ادامه داد: در این آثار، دانشجویان به عنوان افراد هیجان‌زده و احساسی نمایش داده می‌شوند و در نقطه مقابل، نمایندگان دولت موقت بازرگان نماد عقلانیت معرفی می‌شوند. پایان این روایت‌ها معمولاً با نوعی تردید یا پشیمانی همراه است، گویی هنوز روشن نیست چرا آن اقدام صورت گرفت و از چه فضایی الهام گرفته بود.

وی تصریح کرد: حتی فیلمسازان و تهیه‌کنندگان انقلابی نیز در ترسیم آن نقطه عزیمت، یعنی لحظه آغاز و انگیزه واقعی این حرکت، دچار ابهام بوده‌اند. در حالی که در ماجرای دفاع مقدس، این نقطه بسیار پررنگ و روشن است.

ساسان خاطرنشان کرد: شاید ما تصویری بزرگ از این واقعه نساختیم تا بتوانیم آن را دنبال کنیم و گسترش دهیم. اما به نظر می‌رسد این کتاب می‌تواند سرآغاز شکل‌گیری آن تصویر بزرگ و بازسازی جدی روایت ماجرای لانه جاسوسی باشد.

پرداخت رسانه‌ای به تسخیر لانه جاسوسی، هنوز به اندازه سایر موضوعات پررنگ نیست

این مدیر فرهنگی و تهیه‌کننده گفت: موضوع گفت‌وگوی ما به طور مشخص درباره تسخیر لانه جاسوسی است، نه صرفاً استکبارستیزی. اگر موضوع کلی استکبار باشد، طبیعتاً تولیداتی در این زمینه انجام شده است؛ مانند مجموعه «هیستوری» یا فیلم سینمایی «دکتر فونبی» که پارسال تولید شد و امسال به نمایش درمی‌آید.

وی افزود: من این مسئله را مجموعه‌ای می‌بینم، نه تک‌بعدی؛ به همین دلیل نمی‌توانم بگویم صرفاً یکی از سه عامل یعنی نبود شجاعت، نبود تصمیم مدیریتی یا نبود همراهی هنرمندان باعث این وضعیت شده است. به نظر من، نبود «آن تصویر بزرگ و فضا» که در بخش اول توضیح دادم، عامل اصلی است.

ساسان تصریح کرد: مسئله این نیست که موضوع تسخیر لانه جاسوسی در نظام فرهنگی ما فراموش شده باشد، بلکه این موضوع نسبت به سایر موضوعات، کمتر پررنگ شده است. معمولاً هر زمان تأکیدی از سوی رهبری صورت می‌گیرد، بحث‌ها دوباره مطرح می‌شود و جلسات متعددی هم برگزار می‌شود، اما در ادامه، جریان تولید آنچنان که باید، به نتیجه نمی‌رسد.

این تهیه‌کننده افزود: در واقع، موضوعات دیگری هر بار در اولویت قرار می‌گیرند و طبیعی است که در مقاطع خاص، پرداختن به آنها ضرورت بیشتری پیدا کند. اما حتی در دوره‌های نزدیک به وقوع حادثه نیز، آثاری که ساخته شدند مستقیماً به آن نپرداختند. برای مثال، فیلم «طوفان شن» که در همان سال‌ها تولید شد، در واقع به حمله نیرو‌های آمریکایی برای آزادسازی گروگان‌ها پرداخت، نه خود واقعه تسخیر.

وی گفت: شاید تنها مجموعه‌ای که به صورت نسبتاً مستقیم به ماجرا پرداخت، سریال «روز‌های ابدی» بود، که به نظر من هم چندان موفق عمل نکرد.

ساسان اظهار کرد: معمولاً در حوزه فرهنگی، مدیران اولویت‌ها را مشخص می‌کنند، سپس به هنرمندان مراجعه می‌شود و فضا ترسیم می‌شود. اگر نتیجه حاصل شود، دو طرف با هم پیش می‌روند؛ اما اگر نتیجه نگیرد، مدیر نمی‌تواند به‌تنهایی تصمیم بگیرد و اثری را بدون حضور هنرمندان پیش ببرد.

وی افزود: با این حال، مراجعه ما به هنرمندان هم چندان با استقبال گسترده همراه نبوده است. نمی‌توان گفت تهیه‌کنندگان یا کارگردانان به صورت خودجوش به سراغ این موضوع رفته‌اند. ما هر سال چندین طرح درباره دفاع مقدس یا سازمان مجاهدین خلق داریم که در آنها روایت و تصویر بزرگ وجود دارد و بررسی و تأیید یا رد می‌شوند، اما درباره تسخیر لانه جاسوسی چنین فضایی شکل نگرفته است.

پرداخت فرهنگی به وقایع بزرگ باید شتاب گیرد/ روایت جمعی شکل نگرفته است

این مدیر فرهنگی و تهیه‌کننده، گفت: از یک منظر، سرعتِ پیشروی ما در پرداخت فرهنگی و رسانه‌ای کند است؛ حتی وقتی کسانی در عرصه فنی ـ مثلاً در صنعت موشک‌سازی ـ با شتاب و نظم کار پیش می‌برند، می‌دانند که «فرهنگ» کاری دشوارتر است و نیاز به خودسازی و زمان بیشتری دارد؛ همان چیزی که درباره فردیت هم مطرح می‌کنیم.

ساسان اظهار کرد: اگر تاریخ معاصر را مطالعه کنید، متوجه می‌شوید که در مواجهه با دشمنان و حفظ تمامیت ارضی، نتایج حیرت‌انگیزی در دهه‌های اخیر حاصل شده است.

وی تصریح کرد: درباره کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» فکر می‌کنم می‌توان از آن یک مجموعه اثری تولید کرد. در بخش هنری و سازمانی ما در حال بررسیِ این هستیم که یک نگاه همه‌جانبه به موضوع ارائه دهیم؛ برنامه‌ای که در صورت همراهی، امسال آغاز و تا پایان سال مسیرش را ادامه دهد.

ساسان گفت: تولید در این حوزه می‌تواند چندوجهی باشد؛ انیمیشن ممکن است سه سال طول بکشد، فیلم سینمایی را می‌توان ظرف یک سال ساخت و فیلم کوتاه نیز قابلیت داشتن چرخه تولید کوتاه‌تری را دارد؛ بنابراین از منظر من، ظرفیت تولید آثار متنوع حول این مضمون وجود دارد و باید به‌صورت پیوسته پیگیری شود.

کوروش علیانی، نویسنده کتاب روایت و ذهن نویسا در ادامه برنامه تلویزیونی جام‌جم با موضوع «آیا تولیدات با موضوع استکبارستیزی کافی است؟» با اشاره به وجود روایت‌های مختلف درباره تسخیر لانه جاسوسی گفت: ما سه مرحله برای نزدیک شدن به ماجرای حرف و روایت خودمان پشت سر گذاشته‌ایم و هر سه مرحله تا حد زیادی بی‌ثمر بوده است.

وی خاطرنشان کرد: مرحله اول، بحران اعتماد بود؛ مرحله دوم، بحران روایت. ما چیزی برای تعریف کردن نداشتیم. مرحله سوم هم مرحله جزئیات بود. سال‌ها به گریمور فشار آوردیم که رنگ مو‌ها و لباس‌ها را شبیه آمریکایی‌ها دربیاورد، در حالی که اصل مسئله جای دیگری بود؛ گیر کردن در فرم و جزئیات.

علیانی گفت: طراح لباس و گریمور با وجود همه زحمت‌ها، در نهایت به نتیجه نرسیدند، چون تصویر اصلی و روایت بنیادین وجود نداشت. حتی هنرمندان دلبسته انقلاب وقتی قرار است درباره آمریکا اثر بسازند، نهایتاً قصه را به چند کلیشه تقلیل می‌دهند؛ مثلاً می‌گویند مرداد بود، آمریکایی‌ها بد بودند و کودتا کردند؛ یا آبان بود، دانشجویان خونشان به جوش آمد.

این نویسنده افزود: این در حالی است که امروز روایت ما از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا فقط به دیوار و بالا رفتن از دیوار محدود شده است؛ در حالی‌که مسئله اصلی فراتر از این است. ما در سه مرحله بحران اعتماد، بحران روایت و بحران جزئیات فرمی، هنوز به تصویر اصلی و مؤثر از رابطه خود با آمریکا دست نیافته‌ایم.

علیانی گفت: حاکمیت دو وظیفه دارد؛ یکی رعایت این حساسیت، و دیگری این‌که رعایت حساسیت موجب ظلم به آن اقلیت دور از مرکز جامعه نشود. جامعه ایرانی ممکن است نپسندد که فرزندانش سراپا تتو باشند یا رفتار‌هایی خارج از نرم اجتماعی داشته باشند. این امر ناپسندی نیست، فقط باید مراقب بود به چنین افرادی ظلم نشود یا طردشان نکنیم تا جامعه دچار بحران نگردد و در عین حال از حضور آنان احساس خطر نکند.

روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود

این نویسنده کتاب با بیان اینکه روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جا نمایی شود وگرنه هدر می‌رود، افزود: این درست است که روایت هنری باید در دل روایت تاریخی جانمایی شود، اما خودِ آن روایت تاریخی که قرار است روایت هنری را در دل خود جا دهد، باید یک پس‌زمینه داشته باشد تا در آن پس‌زمینه فهم شود. ما باید یک فهم از خودمان و از جهان داشته باشیم، نسبت خودمان با جهان را مشخص کنیم؛ بعد ببینیم آمریکا کجای این تصویر قرار می‌گیرد، لانه کجاست، ۲۸ مرداد کجاست. ما در ایران «شهید آمریکایی» در مشروطیت داریم؛ همه اینها را باید بتوانیم کنار هم بنشانیم در یک فضا، یک پس‌زمینه، یک تصویر بزرگ. پس‌زمینه لازم است؛ تصویر بزرگ لازم است.

وی گفت: ما با هویتی مواجه‌ایم که شکل‌گیری‌اش بر اساس قتل و غارت بوده؛ حضورش بر مبنای قتل و غارت بوده و امتدادش همچنان این‌گونه است. هیچ‌گاه نیامده که بگوید «بابای من چنین بود، اما من دیگر این مسیر را ادامه نمی‌دهم.» ما با ساختاری مواجهیم که نگاهش به جهان و انسان این است که هر چه را می‌توان به پول تبدیل کرد، تبدیل می‌کند؛ هر چه را نشود، آتش می‌زند یا از بین می‌برد. این همان چیزی است که ما به آن «استکبار» می‌گوییم.

علیانی افزود: این اتصالِ بین تصویر «بالا رفتن از دیوار» و مفهومِ مرگ در ذهن برخی افراد، حتی در خود شخص آقای قره‌باغی هم شاید برقرار نشد؛ اگر ایشان بودند و از او می‌پرسیدیم، حدس من این است که برقرار نشده بود. ما هرگز نفهمیدیم «استکبار جهانی» دقیقاً چیست؛ احساس ما این بود که «استکبار» یک ناسزا است، مثل یک دشنام یا یک مفهومی تهی. نه تنها به‌عنوان یک مفهوم با آن برخورد نکردیم، بلکه آن مفهوم هیچ‌گاه واقعاً به ما منتقل نشد.

وی تصریح کرد: ساختار رسانه‌ای باید به ما کمک کند که بفهمیم، اما ساختار رسانه‌ای هم کمک نکرد. هر سال گردهم می‌آییم؛ ۱۳ آبان، ۲۲ بهمن و غیره، پرچم تکان می‌دهیم؛ اما پرچم کافی نیست. اصل ماجرا این است که بدانیم دعوا بر سر چیست. اگر دعوا بر سر این است که «تو می‌خواهی قلدرتر باشی و من هم می‌خواهم قلدرتر باشم»، این دعوا بی‌معنی است؛ اگر دعوا بر سر این است که «یکی انسان را به بار بیاورد و دیگری انسان را نباید به بار آورد»، آن‌گاه باید بتوانیم به مردم نشان دهیم. ما نتوانستیم.

علیانی ادامه داد: این یک چرخه تشدید شونده منفی ایجاد کرده است؛ هنرمند ما نتوانسته رسالتش را انجام دهد تا این مفهوم را به مردم نشان دهد؛ همراهی نکرده‌اند و باز نسل بعدی هنرمندان و رسانه‌ای‌ها به همان چرخه بازگردانده شده‌اند. نتیجه این که در مناسبت‌هایی مانند ۲۲ بهمن، برخی شوخی‌های کودکانه و سست شکل می‌گیرد که معنای جدی را نمی‌رساند.

علیانی افزود: ما وقتی دور هم جمع می‌شویم در رسانه‌ها و مکان‌هایی مانند برنامه جام جم و با اصحاب رسانه، مدیران شبکه‌ها، روسای گروه‌ها، تهیه‌کنندگان و همه اینها، باید یک‌بار عمیق به این چهره نگاه کنیم؛ یعنی ببینیم این وقاحت از کجا آمده و آن را برای مردم تبیین کنیم که «بمب می‌آید و دیگر شوخی ندارد.» این آگاهی شخصی است و اگر درون ما تحقق نیابد، تشکیل ستاد و جلسات رسمی کفایت نمی‌کند.

وی تأکید کرد: ما نباید فقط برای تدارکات و ظواهر ستادی تشکیل دهیم؛ باید به آگاهی شخصی برسیم که این آگاهی ذیل مفهوم انقلاب معنا پیدا می‌کند. در انقلاب اسلامی ما نیامدیم تا یک ایدئولوژی را به دیکتاتوری تبدیل کنیم؛ ما آمدیم برای اینکه آدم‌خوار‌ها را پس بزنیم و انسان‌ها را به کرامت و جایگاه خود بازگردانیم. این به محیط زیست، به کشور‌های دیگر و به همه موضوعات مربوط است. درد ما در انقلاب اسلامی همین بوده و فهمیدن این نیازمند اراده است.

علیانی گفت: اگر کسی در سازمان یا بیرون از سازمان تهیه‌کنندگی می‌کند، باید یادداشتی بردارد، فایل باز کند و بنویسد: «اگر این بار برنامه‌ای برای ۱۳ آبان می‌سازم و فقط با پرچم و رنگ و دکور آن را تمام می‌کنم، اشتباه کرده‌ام.» مفهوم مبارزه با ضدبشری برای احیای کرامت انسان باید به‌صراحت بازگردانده شود.

تا تصویر پس‌زمینه نداشته باشی، روایتِ خوب هم به نفعت نمی‌شود

نویسنده کتاب «روایت و ذهن نویسا» گفت: وقتی گفتمان مسلط بین‌الملل، نه جهانی، داشته باشد. اگر قصه خوب بگویی و روایت یا مستندی خوب بسازی، آن روایت به‌تنهایی کافی نیست؛ تا زمانی که آن پس‌زمینه و تصویر اصلی را نداشته باشی، جایی برای نشستن ندارد.

وی افزود: شما اگر قصه را خوب تعریف کنی و روایت خوب بسازی، تا وقتی که بک‌گراند نداری و تصویر اصلی را ندیده‌ای، آن روایت به نفعِ آمریکا می‌شود؛ مثل سکه‌ای که در قلکِ او می‌افتد. حتی اگر پازل‌های کوچکِ روایت را درست بچینی، اگر نقشه خانه را نداری، نمی‌توانی خانه بسازی.

وی تصریح کرد: تصویری آماده و از پیش‌ساخته‌شده در بازار وجود دارد که آمریکا آن را ساخته و نیاز‌های خود را با آن جانمایی می‌کند؛ شما هرچقدر هم داستان را خوب بازگو کنید، چون تصویر پس‌زمینه را ندیده‌اید، روایتِ کوچکِ شما آن تصویر را تقویت می‌کند.

علیانی گفت: بیانیه گام دوم یک نقشه است؛ ممکن است موافق یا مخالفش باشی، اما این یک نقشه است. سؤال این است که در کدام پروژه‌ها بیانیه گام دوم یا چیزی شبیه به آن به‌عنوان نقشه و تصویر زمینه لحاظ شده است؟ در هیچ‌کدام. هر کس می‌گوید «وظیفه‌ام این است که این تئاتر یا این سریال یا این راهپیمایی یا این سرود را تولید کنم»، انگار نقشه را نشنیده است.

وی افزود: من معتقدم مفهومِ استکبارستیزی باید به‌عنوان یک نقشه و تصویر بزرگ دیده شود؛ فیلمساز یک آجر است، سخنگوی وزارت خارجه یک آجر است، کسی که کتاب درسی تدوین می‌کند یک آجر است؛ هر کدام از این پروژه‌ها اگر درست طراحی، تدوین و جانمایی شوند، به انتقال مفهوم خواهند انجامید. تا قبل از آن، هرچه داستان بسازیم یا بازگو کنیم، لزوماً به نفع ما تمام نمی‌شود.

علیانی افزود: اوضاع امروز ما این است که اگر کسی بخواهد با انقلاب اسلامی مبارزه کند، ابتدا باید انقلاب اسلامی را بفهمد؛ سپس با آن مبارزه کند. این به روشنی باید برای همه مشخص شود.

وی گفت: من بار‌ها تجربه کرده‌ام که با بودجه‌هایی روبه‌رو شدیم که وقتی کار ساخته شد، از عقب نگاهش کردیم و گفتیم «این ضدانقلاب شده»، زیرا تصویر پس‌زمینه را کار نکرده‌ایم. آنچه ما باید بسازیم، تصویری از سلطه نیست؛ بلکه تصویری از احیای کرامتِ انسان است.

علیانی ادامه داد: ما قرار نیست به قدرتِ استیلا برسیم؛ کلیدواژه‌های ما باید رسیدن به اقتدار انسانی و احیای کرامت انسان باشد؛ نه بازتولید تصرف و سلطه.

ظهور ابتدا فردی است؛ سپس باید به سطح اجتماعی برسد

علیانی گفت: خدا رحمتش کند؛ یادی کنیم از مرحوم حاج اسماعیل دولابی که می‌گفت «ظهور هم انقدر که اجتماعی است، هم انقدر فردی است». امرِ درونی یعنی اینکه انسان به حدی از شایستگی برسد که برای او ظهور رخ بدهد؛ سپس باید این امر را آن‌قدر گسترش داد که به سطح اجتماعی برسد. برخی چیز‌ها در لحظه در درون فرد محقق می‌شوند و بعداً لازم است که این تحقق فردی به سطح اجتماعی ارتقاء یابد.

وی گفت: دوم اینکه خوشحالم که مرا مؤثر می‌دانید و می‌گویید «کوروش خیلی مؤثر بودی»، اما یک نکته هست که به اطرافیانم هم گفته‌ام؛ واقعاً این‌طور نبوده که اگر من واقعاً مؤثر بودم، الان اینجا می‌نشستم.

علیانی افزود: یک بار هنگام نگارش کتابی، لپ‌تاپم را به‌صورت نرم‌افزاری نابود کردند تا نشان دهند «حواسمان به تو هست»، و جالب اینکه قیمت لپ‌تاپ با حق‌التألیف آن کتاب تقریباً برابر بود. بار‌ها به اطرافیانم گفته‌ام و تکرار کرده‌ام که اگر واقعاً کوروش مؤثر بود، الان اینجا نمی‌نشستم.

آقای هاشمی استوانه‌ای از انقلاب بود؛ اما مانور تجمل ضربه زد

کوروش علیانی گفت: خدا رحمت کند؛ آقای هاشمی از استوانه‌های انقلاب بود. آدم‌های بزرگ ممکن است خطا‌های بزرگ بکنند و کار‌های بزرگ هم انجام داده‌اند. من نسبت به ایشان قضاوتِ جانبدارانه‌ای ندارم، اما یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌هایی که به حیات فرهنگی انقلاب وارد شد، خواسته یا ناخواسته، خطِ مانورِ تجمل از سوی آقای هاشمی بود.

علیانی ادامه داد: خوب، من سربازِ جبهه فرهنگ هستم و هنوز آن تَک را پاتک نکرده‌ام؛ در جبهه رزمی حسن تهرانی‌مقدم آمده و موشک‌ها را نسل‌به‌نسل پیش برده است، حاج رمضون آمده از صفر و از دل اهل تسنن که تحریک شده بودند علیه ایرانِ شیعی، نهضت‌های آزادی‌بخشِ کنونی را ساخته است.

برچسب ها: اسرائیل ، هنر ، تلویزیون
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار