جوان آنلاین: یک طنز یا ضربالمثل در جهان وجود دارد که میگوید هرگز کودتای نظامی در ایالات متحده رخ نخواهد داد، زیرا آن کشور سفارت امریکا ندارد. بسیاری از مفسران و تحلیلگران سیاسی، آن را حقیقتی انکارناپذیر میدانند و در مقالهها هم از این طنز به عنوان نمادی از دخالتهای امریکا در کودتاهای خارجی استفاده میکنند، زیرا هر جا تاکنون کودتای نظامی و جنگ داخلی رخ داده، شواهد روشنی از هدایت یا حمایت ایالات متحده وجود داشته است. در این میان، سفارتخانهها کانون هدایت عملیات، مجری برنامه و تأمین مادی و تسلیحاتی نیروهای تابع هستند و به عنوان پلی میان اتاق فکر عملیات از خارج و مزدوران در داخل عمل میکنند.
نگاهی به تاریخ اقدامات امریکا در کشورهای مختلف در طول ۱۰۰ سال گذشته نشان میدهد کاخ سفید به طور مستقیم یا غیر مستقیم در بیش از ۵۰ کودتا نقش داشته و در تعداد دیگری از این کودتاها نیز ناکام مانده است. در ادامه فهرستی کوتاه از این کودتاها آورده شده است: ایران (۱۹۵۳)؛ گواتمالا (۱۹۵۴)؛ تایلند (۱۹۵۷)؛ لائوس (۱۹۵۸- ۱۹۶۰)؛ کنگو (۱۹۶۰)؛ ترکیه (۱۹۶۰، ۱۹۷۱ و ۱۹۸۰)؛ اکوادور (۱۹۶۱ و ۱۹۶۳)؛ ویتنام جنوبی (۱۹۶۳)؛ برزیل (۱۹۶۴)؛ جمهوری دومینیکن (۱۹۶۳)؛ آرژانتین (۱۹۶۳)؛ هندوراس (۱۹۶۳ و ۲۰۰۹)؛ عراق (۱۹۶۳ و ۲۰۰۳)؛ بولیوی (۱۹۶۴، ۱۹۷۱ و ۱۹۸۰)؛ اندونزی (۱۹۶۵)؛ غنا (۱۹۶۶)؛ یونان (۱۹۶۷)؛ پاناما (۱۹۶۸ و ۱۹۸۹)؛ کامبوج (۱۹۷۰)؛ شیلی (۱۹۷۳)؛ بنگلادش (۱۹۷۵)؛ پاکستان (۱۹۷۷)؛ گرانادا (۱۹۸۳)؛ موریتانی (۱۹۸۴)؛ گینه (۱۹۸۴)؛ بورکینافاسو (۱۹۸۷)؛ پاراگوئه (۱۹۸۹)؛ هائیتی (۱۹۹۱ و ۲۰۰۴)؛ روسیه (۱۹۹۳)؛ اوگاندا (۱۹۹۶)؛ لیبی (۲۰۱۱).
گرچه کودتاهای امریکا بر مبنای شعار ارزشهای دموکراتیک بنا شده، اما بیشتر آنها منجر به سرکوب شدید، ناپدید شدن افراد، اعدامهای فراقضایی، شکنجه، فساد، فقر و نابرابری شدید و شکستهای طولانی مدت برای دموکراسی شده است.
انقلاب رنگی یا آشوب جایگزین کودتا
در سالهای اخیر به دلیل نارضایتی و عدم پذیرش کودتا در بین جوامع، امریکا در صدد دستکاری متغیرها و طراحیهای نوین براندازی بر آمد. امروزه کودتا با پیامدهای خشونت بارش مانند کشتارهای گسترده و مبارزات مسلحانه خیابانی و آشکار بودن نقش ایالات متحده، کارکرد طبیعی خود را در حمایت مردمی از دست داده است. از این رو، امریکا آشوبآفرینی، انقلاب رنگی و براندازی را جایگزین مدرن و غیرنظامی برای کودتاهای سنتی قرار داده تا ظاهری دموکراتیک به آن ببخشد. چنانکه مایکل لدین، تحلیلگر برجسته امریکایی و مخالف سرسخت ایران، به صراحت گفته که انقلاب رنگی و رفراندوم در ایران و جاهای دیگر قرار است به همان اهداف و نتایجی برسد که کودتای خونین پینوشه علیه حکومت مردمی سالوادور آلنده در شیلی به آن منجر شد.
گرچه هزینههای انقلابهای رنگی بیش از کودتا و زمان شکلگیری آن طولانیتر است، به دلیل ظاهر فریبنده مورد توجه بخشی از مردم قرار میگیرد و بنابراین از نظر غرب، اثر بخشتر خواهد بود. اما در واقعیت، نتیجه مشترک کودتا و انقلاب رنگی، رسیدن به استبداد غربی و تنها تفاوتشان به کارگیری نوع ابزار سخت و نرم در گامهای ابتدایی است، زیرا انقلابهای رنگی نیز پس از مدتی به ابزارهای خشونتآمیز و مرگباری مانند کودتا متوسل میشوند، اما در بستر انحرافات ذهنی که پیشتر در افکار عمومی ایجاد کردهاند، به این اقدامات مشروعیت میبخشند. این کار به دست مزدوران آموزش دیده امریکا که خود را در لباس مردم عادی جا میزنند، انجام میشود. «آژانس اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) قاتلان، شکنجهگران، جنایتکاران و معتادان به مواد مخدر و قاتلان کودکان را استخدام میکند تا از آنها به عنوان مزدور در جنگهای نامنظم و انقلابهای رنگی استفاده کند». این اظهارات تکاندهنده بخشی از افشاگریهای رسانهای اسکات بنت، افسر سابق فرماندهی عملیات روانی ارتش ایالات متحده است. البته او در جای دیگر به نقش پررنگ سفارتخانههای امریکا به عنوان مجری عملیات و هدایتگر انقلاب و آشوب اشاره میکند و میگوید «این عملیات را اغلب سیا برنامهریزی میکند و سفارتخانههای امریکا در این کشورها مجری آن هستند. صرف نظر از اینکه این مأموریت چقدر خونین، جنایتکارانه یا خلاف قانون اساسی باشد.»
سفارتی برای پیشبرد نفوذ و جاسوسی در ایران
این نتایج و ارزیابیها بیانگر آن است که سفارتخانه امریکا بیشتر از آنکه مکانی برای مراودات سیاسی و توسعه روابط سیاسی باشد، به پایگاه نظامی- اطلاعاتی برای پیشبرد اهداف خصومت آمیز امریکا مبدل شده است. در ایران نیز حتی پیش از انقلاب اسلامی و در دوران استعمار و سر سپردگی پهلویها، سفارتخانه امریکا پایگاهی برای اجرای نقشههای همه جانبه امریکا بود. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با همکاری سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و امریکا طراحی و اجرا شد. این کودتا منجر به سرنگونی دولت مصدق و بازگشت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی گردید. سفارت امریکا در تهران نقش ستاد فرماندهی کودتا را ایفا و کیم روزولت، مأمور سیا، عملیات را مستقیماً از سفارت هدایت میکرد. لوئی هندرسن، سفیر امریکا، نه تنها با انگلیسیها همکاری نزدیک داشت، بلکه محرم اسرار شاه بود و او را به براندازی مصدق تشویق میکرد. پس از موفقیت کودتا، هندرسن و آلن دالس (رئیس سیا) هر کدام یک میلیون دلار پاداش از محمدرضا پهلوی دریافت کردند. این کودتا به عنوان عملیاتی ضد مردمی و خیانت به اراده ملت ایران در تاریخ ثبت شده است.
پس از انقلاب نیز، سفارت امریکا در ارتباط با گروههای میانهرو و گاه مخالف رهبری انقلاب اسلامی سعی در تبادل اطلاعاتی و ارتباطات طرفینی داشت. در همین زمینه جیمز بیل در کتاب خود مینویسد: «سفارت، وسیلهای برای فراهم کردن گزارشهای امنیتی بوده و چند تن از کارمندان آن مأموران سیا بودهاند و این سازمان به ایرانیان میانهرویی که در دولت پس از انقلاب تصدی داشتهاند اطلاعات میداده است.»
علاوه بر آن، سفارت امریکا با شناسایی عناصر و اطرافیان امام خمینی سعی در رسیدن به اهداف اصلی خود داشت. در یک سند سّری از اسناد سفارت امریکا از تماس مأمور سیاسی سفارت با شخصی به اسم روغنی اشاره میکند که ضمن دریافت اطلاعاتی مهم درباره او اشاره میکند: «وی به علت رابطهاش با (امام) خمینی میتواند منبع اطلاعاتی مفیدی از اطرافیان (امام) خمینی باشد». در اسناد لانه جاسوسی اسامی افراد مختلفی از جمله عباس امیرانتظام، مقدممراغهای و بنیصدر به چشم میخورد که حاکی از برنامهریزی بلندمدت امریکا برای ضربه زدن به ایران بود.
همچنین، ردپای امریکا در اغتشاشات و آشوبهای کشور در اوایل انقلاب دیده میشود، بهطوریکه طبق اسناد کشفشده از لانه جاسوسی، حزب خلق مسلمان را امریکا سازماندهی و حمایت میکرد. فردی به نام رحمتالله مقدم مراغهای تمام جلسات بحث آن را به شیوه دلخواه امریکا اداره میکرد و گزارش جلسات سران و گردهماییهای عمومی را در اختیار عوامل جاسوسی سفارت امریکا در تهران قرار میداد؛ آنها نیز این گزارشها را به نقل از او به مرکز سیا در امریکا مخابره میکردند.
دخالت و ردپای امریکا در جمهوری اسلامی ایران البته به این موارد هم خلاصه نمیشود، چنانکه در فتنه سال ۸۸ با بسیج امکانات خود، تسلیح گروهکهای ضدانقلاب و تجزیهطلب و بهرهگیری از فناوریهای ارتباطی کوشیدند اعتراضات مردمی پس از انتخابات را کانالیزه کنند و با دامن زدن به خشونتهای خیابانی، فروپاشی نظام را دنبال کنند که با هوشیاری ملت ناکام ماند.