کد خبر: 1326475
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
مستشاران امریکایی، به مثابه نماد‌هایی از عقده حقارت
میهمانان ناخوانده مردم که کارگزاران وابستگی و تحقیر بودند تجربه‌حضور مستشاران امریکایی در ایران، یکی از روشن‌ترین نمونه‌های «استعمار نوین» در قرن بیستم بود. استعمار بدون لشکرکشی، اما با نفوذ در تصمیم‌سازی اقتصادی و فرهنگی. آنچه در ظاهر انتقال دانش جلوه می‌کرد، در عمل به وابستگی عمیق سیاسی و روانی منجر شد. مستشاران نه‌تنها فرماندهی ارتش و اداره‌طرح‌های اقتصادی را در دست گرفتند، بلکه ذهن بخشی از نخبگان را نیز با این باور شکل دادند: «پیشرفت بدون غرب ممکن نیست!»
 مریم صادقی‌پری
جوان آنلاین: در میانه قرن بیستم، ایران میزبان «کارشناسان و مستشاران امریکایی» بود، میهمانانی پرخرج که نه‌تنها باری از دوش کشور برنداشتند، بلکه خود به یکی از سنگین‌ترین هزینه‌های آن تبدیل شدند! آنان با عنوان کمک فنی و توسعه، حقوق‌هایی چندبرابر مقامات ایرانی دریافت می‌کردند، از مالیات و تعقیب قضایی معاف بودند و حتی در تصمیم‌گیری‌های داخلی نفوذ داشتند. در پس نام پرطمطراق «توسعه» و «مدرنیزاسیون»، واقعیتی تلخ نهفته بود: گروهی بیگانه که از منابع این سرزمین ارتزاق می‌کردند، بی‌آنکه پاسخگو باشند. مستشاران امریکایی در ایران، برای بسیاری از مردم، نماد مفتخواری قانونی و وابستگی تحقیرآمیز شدند، تجربه‌ای که سایه‌اش هنوز بر حافظه تاریخی ملت ایران سنگینی می‌کند. مقال پی‌آمده به بررسی گوشه‌ای از زیان‌های حضور آنان در بیش از سه دهه می‌پردازد، امید که برای تاریخ‌پژوهان مفید بوده باشد. 
از «کمک» تا «چپاول»
با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی نیرو‌های متفقین، روابط ایران با کشور‌های بیگانه وارد مرحله تازه‌ای شد. در همین زمان، لوئیس دریفوس، وزیر مختار امریکا در تهران، در گزارشی به واشینگتن اعلام کرد که ایران روزبه‌روز بیشتر درپی کمک و راهنمایی ایالات متحده است و هشدار داد نباید فرصت نفوذ در ایران از دست برود. (۱) 
درپی این تحولات، آرتور میلسپو برای دومین‌بار در دی ۱۳۲۱، به عنوان رئیس کل دارایی با اختیارات گسترده به ایران آمد. وظیفه‌اش ظاهراً «ساماندهی مالی کشور» بود، اما عملاً اختیار چک‌های دولت، بودجه و حتی پرداخت حقوق کارمندان را نیز در دست گرفت (۲). وزارت خارجه امریکا، رسماً از مأموریت میلسپو حمایت کرد. این مأموریت نقطه‌آغاز شکل‌گیری یک شبکه قدرتمند از مستشاران امریکایی بود که بعد‌ها از دارایی تا ارتش، از آموزش تا بهداشت و از نفت تا کشاورزی، همه‌چیز را در کنترل خود گرفتند. پس از او، هیئت‌های متعددی از مستشاران اقتصادی، نظامی، بهداشتی، کشاورزی و نفتی وارد ایران شدند. مؤسسه «مشاوران ماوراء بحار» به عنوان مشاور اقتصادی، کنترل سازمان برنامه را در دست گرفت. این مستشاران در شکل‌گیری منافع و نفوذ بلندمدت امریکا در ایران، نقشی کلیدی داشتند و به تدریج به عاملی برای تداوم حضور و دخالت امریکا در امور داخلی ایران تبدیل شدند. کارشناسان وزارت خارجه امریکا در آن زمان پیش‌بینی می‌کردند در آینده نزدیک، ایالات متحده از طریق شبکه‌ای گسترده از مستشاران، عملاً ایران را اداره خواهد کرد. (۳) در سالیان پس از جنگ، اجرای طرح «اصل چهار ترومن» با شعار کمک به توسعه کشور‌های درحال‌پیشرفت، در ایران آغاز شد. هدف اعلام‌شده این طرح، آموزش، بهداشت و عمران بود، اما در عمل، ایران به آزمایشگاهی برای نفوذ اقتصادی و فرهنگی امریکا تبدیل شد! میلیون‌ها دلار از بودجه‌کشور، صرف پروژه‌هایی می‌شد که مدیریت و اجرای آن، در اختیار شرکت‌ها و کارشناسان امریکایی بود. این «کارشناسان» نه‌تنها طرح‌ها را هدایت می‌کردند، بلکه خود نیز از بودجه‌های کلان آن منتفع می‌شدند. 
پیمان دفاع مشترک یا وابستگی گسترده نظامی؟
در سال ۱۹۵۰ میلادی، برنامه‌ای به نام «پیمان دفاع مشترک ایران و امریکا» امضا شد و گروهی از مستشاران نظامی موسوم به «ماگ»، وارد کشور شدند. در ابتدا مأموریت آنها «آموزش و تجهیز ارتش ایران» عنوان شد، اما به‌تدریج تمام تصمیمات کلیدی نیرو‌های مسلح به تأیید این گروه وابسته شد. از سال ۱۳۳۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی، هیئت ماگ در همه‌شاخه‌های ارتش ایران - از نیروی زمینی تا هوایی و دریایی - حضور داشت. وزارت امورخارجه امریکا در گزارشی در مورد اهداف این کشور در ایران، ضمن برشمردن ممانعت از استیلای شوروی و گرایش ایران به غرب، از قول سرلشکر جرج استوارت، مدیر کمک نظامی پنتاگون می‌گوید: «فکر می‌کنم بتوان گفت، اگر به خاطر کار ماگ و هیئت ارتش امریکا در ایجاد اعتماد به‌نفس و دوستی میان نیرو‌های مسلح ایران نبود، ایران امروز پشت پرده آهنین قرار داشت...» (۴) سپهبد امیرحسین ربیعی یکی از فرماندهان سابق نیروی هوایی، بعد‌ها اعتراف کرد: «عوامل مستشار (مستشاری) ضمن جمع‌آوری اطلاعات لازم به نفع کشورشان، علاقه زیادی به بستن قرارداد‌های بیشتری داشتند، مثال در فرماندهی لجستیکی که فرماندهی نان و آب داری برای آنها بود، خیلی کار می‎کردند...». 
به مرور، وابستگی ایران به این شبکه مستشاران چنان افزایش یافت که بدون حضور آنها، حتی استفاده از تجهیزات نظامی ممکن نبود. هر قرارداد خرید اسلحه از امریکا، عملاً قراردادی برای اعزام موج تازه‌ای از مستشاران قلمداد می‌شد. 
«عقده حقارت» یا «سیاست توسعه»؟
حضور امریکایی‌ها، تنها به ارتش محدود نمی‌شد. در آغاز دهه‌۱۳۴۰، رد پای شرکت‌ها و کارشناسان خارجی، در کوچک‌ترین پروژه‌های شهری نیز دیده می‌شد. روزنامه اطلاعات در یادداشتی در ۲۰خرداد ۱۳۴۱، با لحنی انتقادی نوشت: «فی‌المثل می‌توان به مهندسان مشاور سازمان برنامه در رشته شهرسازی اشاره کرد. آیا سازمان برنامه برای ساختن یک مدرسه در شیراز یا یک اصطبل در کرمانشاه یا آسفالت یک شهر درجه سوم، احتیاج به فلان بنگاه مهندسان مشاور خارجی دارد؟ آیا مهندسان ایرانی، قادر به انجام این رشته از کار‌ها نیستند؟ و آیا سازمان برنامه مجبور است تا پول‌های کلانی به شرکت‌های مهندس مشاور خارجی بپردازد، تا آن را به صورت ارز از ایران خارج کنند؟...» (۵)
چند هفته بعد، احمد نفیسی، شهردار وقت تهران طی یادداشتی هشدار داد: «بدترین گرفتاری که مسئله مشاوران خارجی برای ما پیش آورده است، عقده حقارت است که با فقر معنوی که در میان ما شایع شده است، روز به روز بیشتر می‌شود. ما نمی‌دانیم دچار چه درد بی‌درمانی شده‌ایم که خودمان را در برابر خارجی اینقدر حقیر می‌یابیم. من متأسفم. عرض می‌کنم در چند سال اخیر، بسیاری از رجال و حتی جوانان دانشمند خودمان را دیده‌ام که خودشان را پشت سر خارجی‌ها نگه‌داشته‌اند و از آنها به عنوان تابلو استفاده کرده‌اند. این عقده اخیراً اینقدر ماده کرده است که در شهرداری عده زیادی مردم طومار امضا می‌کنند که، چون فلان معبر محل گذر فلان خارجی است، باید آسفالت شود و نمی‌نویسند که:، چون فرزندان خردسال ما گرد و خاک می‌خورند، کوچه ما را آسفالت کنید. البته این تقاضا‌ها بایگانی می‌شود، ولی ایرانی باید غرور خودش، یعنی غرور ملی منطقی‌اش را باز یابد والا تا این وضع باشد، بازار مشاور گرم است و ما بی‌خود سرگردانیم...» (۶) این انتقاد‌ها نشانه‌ای از روندی بود که وابستگی را به‌تدریج در لایه‌های فرهنگی و ذهنی جامعه ایرانی ریشه‌دار می‌کرد. 
اقتصاد ایران در دست بیگانگان
در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ و با افزایش درآمد‌های نفتی، دولت پهلوی تصور می‌کرد می‌تواند با خرید انبوه سلاح و تجهیزات غربی، ایران را به قدرت منطقه‌ای بدل کند! اما این خریدها، به معنای وابستگی بیشتر بود. استفاده از این تجهیزات بدون حضور مستشاران ممکن نبود، بنابراین سیل تازه‌ای از امریکایی‌ها وارد کشور شدند. طبق گزارش سنای امریکا، شمار امریکایی‌های مقیم ایران از ۱۶هزار نفر در سال ۱۳۵۱، به بیش از ۵۰هزارنفر در سال ۱۳۵۷ رسید. بخش عمده‌ای از آنان، در صنایع نظامی، نفت، مخابرات و آموزش مستقر بودند. «جان استمپل» دیپلمات امریکایی، رقم ۵۴هزارنفر را برای ژوئیه ۱۹۷۸ ذکر کرده است. (۷) در همان زمان «کریستین دلانوآ» پژوهشگر فرانسوی، آمار ۵۵هزارنفر را تأیید کرد. (۸)
امام‌خمینی در یکی از سخنرانی‌های خود که در ۲۷ آبان ۱۳۵۷ ایراد شد، با اشاره به این وضعیت عنوان کردند: «وقتی به ارتش نگاه می‌کنیم، یک ارتشی است تحت فرمان مستشاران امریکا. ما ارتش داریم؟ ارتشی که استقلال ندارد، خودش نمی‌تواند یک کاری را انجام بدهد، مستقل نیست در کارش. ۶۰ هزار مفت‌خور امریکایی آمده به اسم مستشار، حالا دیگر چه می‌کنند من نمی‌دانم. اما ارتش ما تحت نظر آنهاست، پس ما ارتش هم نداریم. چه چیز ما داریم؟ ایران چه چیز دارد؟...» (۹) این جملات ترجمان احساس تحقیر و خشمی ملی بود که سال‌ها در زیر پوست جامعه جریان داشت. مجله تهران مصور در ۲۰ مهر ۱۳۴۱، در گزارشی به دلایل ورشکستگی اقتصاد ایران پرداخته و حضور و مداخله مستشاران امریکایی در امور کشور را یکی از دلایل این پدیده خانمان‌برانداز خوانده است: «بانک ملی ایران که هم‌اکنون ۳۴ سال از تأسیس آن می‌گذرد، مادام که مشاور اقتصادی امریکایی نداشت، همه ساله در ترازنامه‌اش رقم سود ویژه هنگفتی را نشان می‌داد. این‌که پس از تشکیل بانک مرکزی و از روزی که مشاوران امریکایی و وابستگان آنان، اداره امور اقتصادی بانک مرکزی و بانک ملی را به دست گرفته‌اند، نتیجه‌اش بحران کنونی اقتصادی و ورشکست شدن ۱۲ هزار بازرگان درجه یک تا چهار و متوقف شدن عده زیادی از عملیات اقتصادی در سرتاسر کشور است...» (۱۰) در سندی از گزارشات اطلاعات داخلی ساواک از محافل مختلف ایران، در سال ۱۳۴۱ آمده است: «مشاوران امریکایی در سازمان برنامه، عامل اصلی میلیارد‌ها ریال حیف و میل می‌باشند...» (۱۱) نیکی کدی، مورخ امریکایی در مورد تبدیل ایران به بازار مصرف کالا‌های امریکایی، تحلیلی واقع‌بینانه عرضه کرده است. او می‌گوید: «محمدرضا وابستگی اقتصادی ایران به غرب را به شدت افزایش داد... خرید تسلیحات فوق مدرن و بسیار پیچیده و کالا‌های مصرفی تفننی که همه آنها ایران را در موقعیتی قرار می‌داد که در بلندمدت به کشور‌های غربی و به خصوص امریکا متکی باشد، رواج کاملی داشت و منافع این خرید‌ها را به جیب شرکت‌های امریکایی سرازیر می‌کرد...» (۱۲) 
زندگی اشرافی مستشاران امریکایی در ایران 
در حالی‌که بسیاری از کارمندان و متخصصان ایرانی در دهه‌۱۳۴۰، حداکثر ماهی هزار‌تومان حقوق می‌گرفتند، مستشاران امریکایی تا ۶ یا ۷‌هزار تومان در ماه حقوق داشتند! این مبالغ در آن دوره، در زمره ارقام نجومی به شمار می‌رفت. خلبان شاپور آذر‌برزین، معاون عملیاتی نیروی هوایی شاهنشاهی، در خاطرات خود می‌نویسد: «بعضی از مستشار‌هایی که در این مرحله می‌آمدند، از نقطه نظر کیفیت و آگاهی به تخصص‌شان، زیاد جلوتر از شاگردان و متخصصان خودمان که از خارج آمده بودند، نبودند. آن روز‌ها چیزی در حدود ۶، ۷ هزار تومان، به افسر‌های مستشاری می‌دادند. ۷ هزار تومان آن روز، خیلی خوب بود. اینها باغ داشتند، مستخدم داشتند، راننده داشتند، ورزش‌های اشرافی می‌کردند، گلف و تنیس و اسکی. اینها اشکال بزرگی که به وجود آوردند، این بود که وقتی این امتیازات به آنها داده شد، اینها خودشان را یک نژاد برتر دانستند و بعد هم دیگر کارهایشان یک کمی باعث ناراحتی پرسنل شده بود. آنها در این اواخر، دیگر همه چیز را زیر پا می‌گذاشتند...» (۱۳)
در شرکت نفت، صنایع معدنی و حتی بیمارستان‌ها نیز وضعیت مشابهی وجود داشت. اصغر میرزا علیان، استاد کار معدن مس سرچشمه با سابقه ۱۸سال فعالیت، در کتاب انقلاب اسلامی در رفسنجان که ازسوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، تجربه خود از وضعیت فرهنگی و اجتماعی معدن در دوران پهلوی را چنین روایت می‌کند: «از سال ۱۳۵۲ به سرچشمه رفتم و مشغول کار شدم. تمام کار‌های سرچشمه، زیر نظر کارشناسان امریکایی بود. زمانی که جهت بازدید از بنای خانه‌های مهندسان و کارشناسان می‌رفتم، وضعیتی که می‌دیدیم خجالت‌آور بود. دستشویی‌ها رو به قبله بود، سگ مخصوص امریکایی‌ها از خانه‌ها حفاظت می‌کردند، خوردن مشروبات الکلی و جشن‌های مفتضح و مبتذل در حد گفتن نیست! سالن آمفی‌تئاتر، پر از مشروبات و آلات لهو و لعب بود... امنیت در بین کارگران، در زمان شاه بسیار کم بود. به محض حرف‌زدن و اعتراض کارگران، بلافاصله آنها را بیرون می‌کردند، کسی هم جرئت اعتراض نداشت. حتی در صورت مریض‌شدن سگ امریکایی، آمبولانس مخصوص با راننده به کرمان جهت مداوا فرستاده می‌شد، ولی اگر کارگری مریض می‌شد، به زور به درمانگاه برده می‌شد...» (۱۴)
نفوذ فرهنگی مستشاران، از مدرسه تا رسانه
نفوذ مستشاران، فقط در عرصه‌نظامی و اقتصادی خلاصه نمی‌شد. در حوزه‌آموزش نیز امریکایی‌ها نقش فعالی داشتند. برنامه‌های درسی، روش‌های آموزشی و حتی نظام تربیتی مدارس جدید، تحت‌تأثیر مستشاران آموزشی امریکایی بود. مدارس نمونه، دبیرستان‌های وابسته به سفارت و دانشگاه‌هایی، چون آریامهر (صنعتی شریف امروز) و ملی (شهید بهشتی کنونی)، با الگوی امریکایی طراحی شدند. 
ترویج فرهنگ غرب به ویژه امریکا، تا حدی بود که در مدارس ملی به جای کتاب فارسی، انگلیسی و به جای شناسانیدن پرچم ایران، پرچم امریکا را به دانش‌آموزان آموزش می‌دادند! در جلسه سازمان دانشگاهیان ایران وابسته به حزب ایران نوین، این مطلب به عینه اذعان شده است: «جلسه فوق، با حضور ۲۵ نفر از اعضا تشکیل شد. ابتدا دکتر قاسمی درباره وضع مدارس ملی گفت: بعضی از مدارس ما با اینکه پایه و اساس آنها ایرانی است، ولی اصول و قواعد کشور‌های بیگانه در آن تدریس می‌شود. وی اضافه کرده: دختر پنج ساله‌ای دارد که در مدرسه، از روز اول کتاب‌های انگلیسی به آنان تدریس کرده‌اند. نمونه کتاب‌ها را نیز به حاضران نشان داد که در آن کتاب‌ها بیشتر از وضع کشور امریکا نوشته بوده. در صفحه اول پرچم امریکا و نقشه امریکا قرار داشت...» (۱۵) در رسانه‌ها، فیلم‌های هالیوودی و برنامه‌های تلویزیونی امریکایی، به‌صورت انبوه پخش می‌شدند. دولت پهلوی این نفوذ فرهنگی را نشانه «پیشرفت» می‌دانست، اما در واقع، این روند نوعی استحاله فرهنگی را رقم زد. نسلی تربیت می‌شد که ارزش‌ها و معیارهایش از غرب وام گرفته بود و اگر این فرآیند ادامه می‌یافت، امریکایی‌ها آینده خویش در ایران را تضمین شده می‌یافتند. 
خروج شتاب‌زده از ایران
با گسترش موج انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، مستشاران امریکایی که تا چند ماه قبل خود را اربابان بی‌رقیب می‌دانستند، ناگهان ایران را ترک کردند! در آبان ۱۳۵۷، به علت اضطراب ناشی از گسترش بی‌نظمی، وابستگان مقاطعه‌کاران غیر دولتی و مشاغل آزاد، شروع به خروج از کشور کردند. پس از ۱۳‌آبان و آتش‌زدن چند مؤسسه امریکایی، خروج امریکایی‌ها افزایش یافت. (۱۶) کن فالت، نویسنده امریکایی، در کتاب فرار عقاب‌ها می‌نویسد: «چند ماهی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا که تمام کنترل خودش را بر اوضاع ایران از دست داده بود، از ترس حمایت‌های ضد‌امریکایی مجبور شد، تا تعداد ۳۵ هزار نفر مستشار نظامی و غیرنظامی خود را تا آذر ۱۳۵۷ از ایران خارج نماید و برای تخلیه‌حدود ۱۲ هزار نفر امریکایی باقی‌مانده در تهران، خواب به چشم خود راه ندهد...» (۱۷)
کلام آخر
تجربه‌حضور مستشاران امریکایی در ایران، یکی از روشن‌ترین نمونه‌های «استعمار نوین» در قرن بیستم بود. استعمار بدون لشکرکشی، اما با نفوذ در تصمیم‌سازی اقتصادی و فرهنگی. آنچه در ظاهر همکاری و انتقال دانش جلوه می‌کرد، در عمل به وابستگی عمیق سیاسی و روانی منجر شد. مستشاران، نه‌تنها فرماندهی ارتش و اداره‌طرح‌های اقتصادی را در دست گرفتند، بلکه ذهن بخشی از نخبگان را نیز با این باور شکل دادند که: «پیشرفت بدون غرب ممکن نیست!». اما در پس این چهره‌فریبنده توسعه، واقعیتی تلخ نهفته بود: تحقیر ملی، خروج سرمایه و حذف متخصصان ایرانی از صحنه تصمیم‌گیری. ایران در حالی میلیاردها‌دلار صرف قرارداد‌های خارجی می‌کرد که کارشناسان داخلی نادیده گرفته می‌شدند و اعتماد به نفس ملی تضعیف می‌گردید. با وقوع انقلاب اسلامی، این ساختار وابسته فرو ریخت، اما زخم‌های آن همچنان در حافظه‌تاریخی ملت ایران باقی است. بازخوانی آن دوران تنها یادآوری گذشته نیست، هشداری است برای امروز و فردا که هیچ توسعه‌ای بدون استقلال و تکیه بر توان ملی پایدار نخواهد بود. چیزی که تا هم اینک، بخشی از به اصطلاح نخبگان کشور، از درک آن ناتوان می‌نمایند. 
منابع:
۱ - عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی (۱۳۵۷- ۱۳۰۰)، تهران، البرز، ۱۳۷۴ ش، ص ۸۷. 
۲- آرتور میلسپو، امریکایی‌ها در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، ۱۳۷۰ ش، صص ۷۷- ۷۳. 
۳- لوئیس فاوست، ایران و جنگ سرد، ترجمه کاوه بیات، تهران، وزارت امورخارجه، ۱۳۷۴ ش، ص ۲۰۰. 
۴- تامس ریکس، هیئت‌های نظامی ایالات متحده در ایران ۱۹۷۸- ۱۹۴۳، ترجمه فرهاد ساسانی، مطالعات تاریخی، ۱۳۸۶ ش، شماره ۶۹، ص ۱۴۵. 
۵- روزنامه اطلاعات، ۲۰ خرداد ۱۳۴۱. 
۶- روزنامه اطلاعات: ۱۰ تیر ۱۳۴۱، ص ۲. 
۷- جان‌دی. استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه دکتر منوچهر شجاعی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۸، صص ۲۰۹ و ۲۰۲. 
۸-کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص ۲۲۰. 
۹- اداره عقیدتی- سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران. دفتر سیاسی «امام و ارتش جمهوری اسلامی ایران»، تهران، چاپخانه ارتش، ۱۳۶۵، ص ۲۶. 
۱۰- تهران مصور، ۲۰ مهر ۱۳۴۱. 
۱۱- زینب احیائی، مستشاران امریکایی در ایران به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۵۹. 
۱۲- نیکی کدی، ریشه‌های انقلاب اسلامی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر علم، چ ۲، ۱۳۹۰، صص ۲۵۴- ۲۵۳. 
۱۳- شاپور آذر برزین، فرماندهی و نافرمانی، به کوشش حسین دهباشی، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۳. 
۱۴- حسین صفری، انقلاب اسلامی در رفسنجان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸. 
۱۵- زنان دربار عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، فرخ رو پارسای، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص ۳۲. 
۱۶- زینب احیائی، پیشین، صص ۱۱۱- ۱۱۰. 
۱۷- کن فالت، فرار عقاب ها، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، چ ۲، ۱۳۶۳، ص ۷۲.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار