کد خبر: 1324886
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
احسان شیخون

با نخست‌وزیری سانائه تاکائچی، ژاپن نه فقط شاهد اولین زن در رأس دولت، بلکه آغازگر مرحله‌ای تازه از محافظه‌کاری ملی‌گرایانه است. برای بسیاری در داخل و خارج از ژاپن، این رخداد نماد شکستن سقف شیشه‌ای در یکی از سنتی‌ترین جوامع آسیایی است، اما در لایه‌های زیرین آن، نشانه‌هایی از تغییرات عمیق‌تر در مسیر سیاسی و ژئوپلیتیکی ژاپن دیده می‌شود. تاکائچی فراتر از یک چهره نمادین است؛ او نماینده تفکری است که می‌خواهد ژاپن را از قدرتی تابع به بازیگری مستقل، مقتدر و بازدارنده در شرق آسیا تبدیل کند. سانائه تاکائچی، عضو حزب لیبرال‌دموکرات و از نزدیکان فکری شینزو آبه، از سال‌ها پیش در سیاست ژاپن چهره‌ای جنجالی، اما تأثیرگذار بوده است. او به جناح راست‌گرای حزب تعلق دارد و از مدافعان بازنگری در قانون اساسی صلح‌طلب ژاپن و تقویت ظرفیت نظامی کشور است. برخلاف بسیاری از رهبران زن در جهان که با اصلاح‌طلبی و لیبرالیسم شناخته می‌شوند، تاکائچی چهره‌ای سنت‌گرا و ملی‌گراست که نظم و اقتدار را ستون ثبات ملی می‌داند. او از «احیای غرور ژاپنی» سخن می‌گوید و صراحتاً معتقد است که صلح بدون قدرت پایدار نمی‌ماند. 
در عرصه سیاست خارجی، تاکائچی احتمالاً سیاست دفاعی ژاپن را از موضع بازدارندگی منفعل به بازدارندگی فعال سوق خواهد داد. او بر این باور است که ژاپن دیگر نمی‌تواند صرفاً «قدرتی نرم» باشد و باید جایگاه خود را به‌عنوان ستون امنیتی شرق آسیا تثبیت کند. افزایش بودجه نظامی، توسعه موشک‌های دوربرد و نقش پررنگ‌تر در همکاری‌های امنیتی منطقه‌ای، به‌ویژه در چارچوب «کواد»، از اولویت‌های آشکار دولت جدید است. او نگاه سختگیرانه‌تری نسبت به چین دارد و تهدید علیه تایوان را تهدیدی علیه موازنه امنیتی شرق آسیا می‌داند. چنین رویکردی می‌تواند روابط ژاپن با پکن و حتی سئول را به مرحله‌ای از تنش جدید بکشاند، اما برای توکیو، بازسازی قدرت نظامی دیگر یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی وجودی است. در مقابل، این رویکرد ممکن است روابط ژاپن با کره جنوبی و حتی چین را به سطحی از تنش تازه بکشاند. توکیو در سال‌های اخیر تلاش کرده بود با سئول بر سر پرونده‌های تاریخی و همکاری‌های فناورانه به تفاهم برسد، اما رویکرد امنیتی‌تر تاکائچی می‌تواند بار دیگر خاطرات تلخ گذشته را در شرق آسیا زنده کند. 
در اقتصاد نیز، تاکائچی بر استقلال راهبردی تأکید دارد. او وابستگی گسترده ژاپن به زنجیره تأمین چین را یک ضعف امنیتی می‌داند و خواهان تنوع‌بخشی در تولید صنعتی، انتقال فناوری به جنوب شرق آسیا و تقویت همکاری‌های اقتصادی با کشور‌های گروه ۷ است. این سیاست‌ها با اهداف واشینگتن در مهار اقتصادی چین همسو است، اما تاکائچی می‌خواهد ژاپن را از دنباله‌روی کامل ایالات متحده خارج کند و جایگاهش را به‌عنوان شریک برابر در نظم غربی بازتعریف نماید. اتحاد با امریکا برای او حیاتی است، اما به معنای تبعیت نیست؛ بلکه نوعی استقلال تاکتیکی در چارچوب هم‌پیمانی است. در این چارچوب، انتظار می‌رود دولت جدید در حوزه‌هایی مانند توسعه فناوری‌های نظامی مشترک، حضور نیروی دریایی ژاپن در اقیانوس آرام و تأمین امنیت خطوط انرژی نقش فعال‌تری ایفا کند. با این‌حال، اگر سیاست‌های اقتصادی امریکا (به‌ویژه در زمینه تعرفه‌ها و حمایت‌گرایی صنعتی) به منافع شرکت‌های ژاپنی آسیب بزند، تاکائچی ممکن است با واشینگتن وارد چانه‌زنی جدی‌تری شود. در واقع، او به دنبال آن است که ژاپن را از «قدرتی تابع» به «قدرتی شریک» در نظم غربی تبدیل کند؛ تغییری که می‌تواند تعادل سنتی روابط امریکا و ژاپن را دگرگون سازد. 
در عرصه داخلی، تاکائچی باید با تناقضی بنیادین روبه‌رو شود: جامعه‌ای پیر، اقتصاد گرفتار رکود و نسلی جوان که از سیاست‌های محافظه‌کارانه فاصله گرفته است. او وعده داده که با برنامه‌ای موسوم به «احیای ژاپن»، از خانواده‌ها حمایت کند، نرخ زاد و ولد را افزایش دهد و مناطق روستایی را بازسازی کند. اما دیدگاه‌های سنتی او درباره نقش زنان در خانواده و کار، با تصویر مدرن یک نخست‌وزیر زن در تضاد است. هرچند او نماد پیشرفت سیاسی زنان است، اما سیاست‌هایش احتمالاً چندان مترقی نخواهد بود. در واقع، تاکائچی نخست‌وزیری است که از دل سنت برآمده و در پی بازسازی نظم پیشین است؛ نظمی که نظم و انضباط را بر تغییر اجتماعی ترجیح می‌دهد. سیاست‌های او ممکن است به ژاپنی قدرتمندتر، اما محافظه‌کارتر منجر شود. اگرچه رویکرد او می‌تواند به بازسازی اعتماد ملی و افزایش نقش ژاپن در معادلات امنیتی منطقه کمک کند، اما خطر آن نیز وجود دارد که کشور به سمت نوعی اقتدارگرایی نرم سوق یابد؛ الگویی که در آن قدرت و ثبات بر تنوع و آزادی ارجحیت می‌یابد. با این حال، تاکائچی سیاستمداری عمل‌گراست. او می‌داند که ژاپن برای بقا در قرن بیست‌ویکم باید نه فقط قدرتمند، بلکه انعطاف‌پذیر و نوآور باشد. چالش او در سال‌های پیش‌رو، یافتن تعادلی میان قدرت سخت و اعتبار نرم است؛ میان ملی‌گرایی و واقع‌گرایی اقتصادی؛ میان سنت و مدرنیته. اگر موفق شود، ممکن است ژاپن بار دیگر به الگوی قدرت پایدار در آسیا بدل شود. اما اگر نتواند از سایه ایدئولوژی‌های محافظه‌کارانه فراتر رود، ژاپنِ او شاید قدرتمندتر، اما منزوی‌تر از قبل باشد.

برچسب ها: ژاپن ، آسیا ، شرق آسیا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار