گرهگشایی از معماهای پلیسی- جنایی همواره یکی از علایق و دلمشغولیهای بسیاری از افراد متعلق به طبقههای مختلف اجتماعی بوده است. همین علاقه، موجب شده دادهها و معماهای پلیسی- جنایی در هر قالب و شمایل با استقبال مواجه شود؛ از پاورقیهای روزنامهها و مجلات در دهههای گذشته گرفته تا کتابهای آگاتا کریستی و جانی دالر و سریالهای هرکول پوآرو و شرلوک هلمز و خانم مارپل. حتی همان معدود سریالهای ایرانی که در ژانر پلیسی- جنایی ساخته شدهاند نیز اقبال عمومی را به خود دیدهاند که مثالش میشود کارگاه علوی، سرنخ، شلیک نهایی و کلانتر. اصولاً طرح معماهای پلیسی- جنایی بهانهای است برای کار کشیدن از سلولهای خاکستری مغز و فسفرسوزی و تمرین ذهن.
مسابقه «سرنخ» به تهیهکنندگی و کارگردانی آریا طاهری و با اجرای مجید واشقانی یک پرونده جنایی را در پیش روی شرکتکنندگان قرار میدهد و از آنها میخواهد تا گره از معماهای این پرونده و حوادث حول و حوش آن بگشایند. چنین قالبی در طراحی یک مسابقه تلویزیونی کمتر دیده شده است و مسابقه سرنخ را از این بابت میتوان یک بداعت و نوآوری به حساب آورد.
در هر قسمت مسابقه، دو گروه شرکت کننده قدم به قدم و مرحله به مرحله باید به راز پرونده مطرح شده پی ببرند و قاتل یا مسبب جنایت را شناسایی کنند. با هدف بالا بردن ضریب جذابیت مسابقه، سرپرستی هر گروه به یکی از چهرههای شناخته شده عرصه هنر (اغلب بازیگر) سپرده میشود تا به همراه همتیمیهایش و با بهرهگیری از هوش و فراست خود، معمای شکل گرفته در پرونده مورد نظر را حل کنند.
مسابقه سرنخ به لحاظ ساختار نیز یک اتفاق نو و ویژه در تلویزیون بهشمار میرود. سرنخ از ساختاری سریال و مسابقهگونه به شکل توأمان برخوردار است، به این معنا که در ابتدا یک کارآگاه پلیس (با بازی اتابک نادری) و همکارانش در جریان وقوع یک جرم و جنایت قرار میگیرند و در ادامه، اطلاعات مرتبط به این پرونده از زبان پلیس، به شرکت کنندگان در مسابقه ارائه میشود و آنها همراستا و به موازات مأموران، سعی در رمزگشایی از پرونده و شناسایی مجرم یا مجرمان دارند. جالب اینکه شرکتکنندگان در مسابقه سرنخ حتی در روند تحقیق پرونده قرار میگیرند و در بازجویی از متهمان هم مشارکت میکنند تا به شکل مستقیم و بیواسطه در جریان امور باشند و بتوانند در نهایت، گرهها را باز و چالشها را مرتفع کنند و کار را به نتیجه برسانند. به تعبیری دیگر، اتاق فکر و دستاندرکاران سرنخ کوشیدهاند تا با طراحی و خلق ساختاری چندوجهی، برنامه خود را از یک مسابقه ساده تلویزیونی فراتر برده و ابعادی چندگانه به آن ببخشند. نه فقط شرکتکنندگان برنامه که حتی حضار در استودیو و مخاطبان که در خانهها به تماشا نشستهاند، درگیر پرونده و معمای طرح شده در هر قسمت میشوند و تلاش میکنند با بهرهگیری از هوش و فراست و شم پلیسی_ کارآگاهی خود، مجرم یا مجرمان را شناسایی کرده و عدالت را برقرار سازند. اصولاً کارکرد سرنخ به مانند همه مسابقات تلویزیونی، سرگرم کردن و فراهم آوردن ساعتی خوش برای مخاطبان است. تفاوت و تمایز مسابقه سرنخ در درگیر کردن فکر و ذهن بیننده و به کار انداختن قوه تحلیل و تخیل اوست. باز نکته جالب توجه اینکه همه پروندههای مطرح در مسابقه، واقعی هستند و اتفاقات آن روزگاری واقعا رخ داده است.
ساخت مسابقاتی مانند سرنخ البته کارکردهای دیگری نیز میتواند داشته باشد. این مسابقه را که پویش «امنیت اتفاقی نیست» راهاندازی کرده، به دنبال بازنمایی نقش پلیس در پروندههای جنایی و شناسایی و دستگیری مجرمان و در یک نگاه جامعتر، برقراری امنیت و آرامش در جامعه است. از سوی دیگر، مسابقه سرنخ و برنامههایی از این دست میتوانند محملی باشند برای آشنایی مردم با کار پلیس و روند رسیدگی به پروندههای جنایی. مخاطب سرنخ، علاوه بر آشنایی با فرآیند رسیدگی و حل پروندههای جنایی و کار سخت پلیس در این مسیر، میبیند که برعکس تصور عامه، بازجویی لزوماً یک پروسه خشن نیست و بازجو باید با آرامش و تدبیر، پرونده را مدیریت کند و کارها را پیش ببرد. این شبها فصل چهارم مسابقه سرنخ روی آنتن شبکه نسیم قرار دارد و اجرای این فصل بر عهده مجید واشقانی است.