با گذشت دو سال از تهاجم وحشیانه صهیونیستها به غزه و دست زدن این رژیم به نسلکشی بیسابقه در غزه و پس از آنکه چندین مرحله آتشبس نیز با حملات مجدد صهیونیستها به غزه به پایان میرسید، در نهایت، صهیونیستها بدون دستیابی به اهداف خود از جمله نابودی حماس، به طرح صلح با حماس تن دادند. این در حالی است که صهیونیستها و حامیان امریکایی آنها پیش از این همواره بر تحمیل صلح به طرف مقابل از طریق اعمال قدرت (زور) سخن میگفتند.
فارغ از جزئیات این صلح، نکته مهم در فرامتن آن قرار دارد، بدین ترتیب که حماس و مردم غزه با دست خالی و بدون دفاع، بهرغم همه خسارتهای مادی و معنوی مانند ترور فرماندهان ارشد، توانستند یک رژیم وحشی با حمایت گسترده بینالمللی را شکست دهند. این مهم اگرچه در ظاهر امکانناپذیر بود، اما حماس و مردم غزه با مقاومت خود آن را امکانپذیر کردند. همین گزاره نشان میدهد که عامل قدرت و شکستناپذیری، صرفاً تجهیزات و حمایت این و آن نیست، بلکه اتکا به یک دکترین و راهبرد شکستناپذیر است که همانا مقاومت است. بر این اساس، هر گاه ملتی یا گروهی یا فردی دکترین یا سلاح مقاومت را کنار بگذارد، آنگاه باید منتظر شکست باشد، زیرا تجربه غزه ثابت میکند که در یک نبرد نامتقارن هم میشود پیروز شد، به شرطی که مقاومت کنار گذاشته نشود. در نقطه مقابل این رویداد بزرگ میتوان به سوریه اشاره کرد که درست در زمانی که مقاومت را کنار گذاشت، بلافاصله شکست خورد.
در همین زمینه باید اشاره کرد که سلطهگران همواره در شرایطی موفق به کسب پیروزی شدهاند که مقاومتی در برابر آنها صورت نگرفته است و هرگاه مقاومتی مقابل سلطهگران شکل گرفته است، آنها قطعاً شکست خوردهاند مانند شکست امریکا در برابر ویتنام. بنابراین، صحنه منطقه اکنون یک درس بزرگ برای جهانیان دارد که عبارت است از اینکه اگر ملتی میخواهد شکستناپذیر و عزتمند باشد، باید مقاومت را مشق کند. بر همین اساس، پیروزی مقاومت در غزه حاوی این پیام برای کشورهایی، چون لبنان است که هرگونه خلع سلاح مقاومت بهمعنای پذیرش شکست و باز گذاشتن دست صهیونیستها برای ارتکاب هر نوع جنایتی در این کشور است و اگر لبنان میخواهد قدرت، استقلال و آزادی خود را در برابر صهیونیستها تقویت کند، راهی جز حمایت از مقاومت اصیل مردمان خود ندارد.
واقعیت دیگر نهفته در فرامتن صلح در غزه، همان اثبات مانایی، پویایی و پایایی مقاومت است. درواقع، به رغم نامطلوب بودن شرایط اقتصادی و مادی در غزه، در میان خاکسترهای موجود در این باریکه، باز مقاومت روییدن گرفت و با ورود به فاز تهاجم در میان ویرانههای این باریکه، محاسبات رژیم جنایتکار را تغییر داد. این مهم نشان میدهد که به هر میزان هم شرایط ظاهری و مادی برای مقاومت دشوار باشد، کنشهای معطوف به مقاومت از بین نخواهد رفت، زیرا مقاومت به ارزشهای اصیل مردم منطقه گره خورده است. شبیه این شرایط را میتوان در جنوب لبنان و حتی یمن هم دید که با وجود تهاجمهای دشمن، شهادت رزمندگان دلاور و خرابیهای مادی، اما راسخانهتر از قبل در مسیر تداوم مقاومت گام برمیدارند. بنابراین، برخلاف تصورات دشمن، مقاومت از بین رفتنی نیست، زیرا متکی به حقیقت است و آنچه از بین رفتنی است، ظلم و جنایت است که مصداق اتم آن رژیم غاصب صهیونیستی است. از این نظر، در فرامتن این توافق صلح، شکست بزرگ رژیم صهیونیستی نهفته است، زیرا این رژیم با وجود دو سال جنگ و دست زدن به انواع جنایتهای شیطانی، نهتنها نتوانست از مقاومت و مصداق آن در غزه، یعنی حماس اعتبارزدایی کند، بلکه اکنون از روی استیصال باید واقعیت مقاومت و حماس را بپذیرد.