جوان آنلاین: همزمان با فعال شدن اسنپبک بازار ایران نوسانات زیادی را به چشم خود دیده است، در حالی که از پیش از فعال شدن این مکانیسم تحلیلگران بسیاری از تأثیر کم بازگشت تحریمهای سازمان ملل خبر میدادند بازار کشور نشان داد حتی نسبت به این تحریمهایی که ۵ درصدی گفته میشود نیز حساس است. در این شرایط کارشناسان دلیل اصلی نوسانات را نه واکنش اقتصادی بلکه واکنش روانی جامعه به این اتفاق میدانند. در گفتوگوی «جوان» با محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دلیل این واکنش روانی جامعه را بررسی کردهایم.
به نظر شما تأثیر اسنپبک بر جامعه چقدر اقتصادی و واقعی و چه مقدار نتیجه بار روانی بر جامعه است؟
مشخص است که اسنپبک حقیقاً تأثیر آنچنانی بر اقتصاد ایران ندارد ولی تأثیر روانی بسیاری دارد و این تأثیر روانی نیز موجب شده است تلاطم جدی در اقتصاد ایران نمودار شود. کسانی که میگویند اسنپبک خیلی بر اقتصاد ایران تأثیر دارد، به بنده یا مردم بگویند آیا به واسطه اسنپبک مثلاً تحریم جدیدی اتفاق افتاده است! مثلاً بگویند از زمان اجرا شدن اسنپبک نفت ایران خریداری نشده یا فعال شدن اسنپبک موجب شده است فلان کالا دیگر وارد کشور نشود! یا فلان ارتباط مالی با دنیا به دلیل اسنپبک متوقف شده است! مشخص است که هیچکدام از این موارد رخ نداده و رخ هم نخواهد داد چراکه تحریمهایی به مراتب سنگینتر و شدیدتر طی این چندسال متحمل شدهایم که اصلاً قطعنامههای ۱۰ سال و ۱۵ سال پیش در مقابل آن چیزی نیست ولی متأسفانه از نظر روانی این اتفاق اثر زیادی گذاشته که این به دلیل ضعف اقتصاد و سوءمدیریت است، یعنی اگر مدیریتی دقیق و آرایش متناسب با تحریمها شکل میگرفت، قاعدتاً ما دچار این تلاطمها نمیشدیم.
با توجه به این واقعیات پس هدف از فعال کردن اسنپبک چیست؟
از منظرهای مختلف میتوان به این موضوع نگاه کرد ولی آن چیزی که من فکر میکنم دشمنان به دنبال آن هستند همان عاملی است که موجب پیروزی ما در جنگ اخیر بود و آن هم انسجام ملی و پیوستگی مردمی است. حتماً تا الان اهداف دیگری نیز داشتهاند ولی از منظر اجتماعی که حوزه تخصصی من است، عرض میکنم یکی از اهداف این است که فشار روی مردم زیاد و این فشار موجب شود این انسجامی که بین مردم و حاکمیت وجود دارد از بین برود و تبدیل به یک نوع تفرقه، بدبینی و دشمنی شود. این دستاورد بزرگی برای آنهاست و میتواند خیلی هم برای ما خطرناک باشد. باید بپذیریم، قبول و باور کنیم که عامل پیروزی ما این وحدت خدایی بود که بین مردم وجود داشت و اگر مردم و مسئولان این پیوستگی را در جنگ نداشتند، قطعاً نمیتوانستیم به این راحتی پیروز شویم و از کشورمان دفاع کنیم و این جنگ ۱۲ روزه به سقوط حاکمیت و تجزیه ایران منجر میشد. اگر این را باور داشته باشیم اولاً مسئولان باید یکسری کارها انجام دهند که عرض میکنم، ثانیاً اینکه مراقب تفرقه باشیم. الان این گرانیها موجب شده است مردم و حاکمیت دچار نوعی بدبینی شوند و از همدیگر فاصله بگیرند. در هر صورت مردم ناراحت هستند که وضع اقتصادی خوبی ندارند و منتظر هستند که حاکمیت کاری انجام دهد، اما در بین نیروهای سیاسی هم توفان و تفرقهای به وجود آمده که به صلاح نیست؛ اینکه شروع کردهاند بحثهای سیاسی و جناحی را فعال و منافع جناحی و حزبی را پیگیری کنند، مثلاً مطرح میکنند اسنپبک تقصیر فلانی بود و باید فلانی اعدام شود یا نه تقصیر کسی بود که در زمان او این تحریمها وضع شد، بنابراین باید او اعدام شود و پاسخگو باشد. ببینید پاسخگو بودن حتماً باید اتفاق بیفتد ولی الان زمان خوبی برای فعالیتهای جناحی نیست و همانطور که رهبر معظم انقلاب گفتند وحدت ملی و سیاسی باید مدنظر همه قرار بگیرد و کوچکترین تصور در قالب تمثیل شاید این باشد که یک صف در برابر امواج دشمن تشکیل دادهایم و اگر یک رخنه در این سد به وجود بیاید، کل این سد دچار فروپاشی میشود، بنابراین ما که کنار هم در برابر دشمن قرار گرفتهایم، نباید اجازه دهیم رخنهای بین ما واقع شود و افرادی از ما جدا شوند که به شدت خطرناک است، همچنین من استناد میکنم به فرمایش رهبر معظم انقلاب که ایشان فرمودند، دیپلماتها فرزندان این کشور هستند و تلاش خود را کردند. ببینید حتماً اشتباهاتی در همه دولتها و همه اقدامات وجود داشته است، در تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی یا هر تصمیمگیری بالاخره اشتباهاتی هست ولی در این قضیه توافقهایی هم که صورت گرفت، نباید فرزندان کشور را متهم به خیانت کرد، آنها تمام تلاش خود را کردند، تمام زحمت خود را کشیدند و فکر میکردند اینطوری میتوانند منافع کشور را حفظ کنند.
مدیریت و سیاستگذاری کشور در این شرایط باید چگونه باشد تا بتوان مردم را نسبت به اتفاقات اینچنینی واکسینه کرد؟
مدیریت دولت فعلی، قبلی و دولتهای قبلتر همگی به یک شکل مرتکب اشتباه شدند و آن هم این بود که هیچ کدام آرایش جنگ اقتصادی نگرفتند. انگار آقایان باور نکردند یک جنگ اقتصادی جدی علیه ما آغاز شده و قرار است با این جنگ اقتصادی ما را از پا دربیاورند. الان ۱۵ سال از تحریمهای شدیدی که علیه ایران وضع شده گذشته است، البته ما از روز اول انقلاب تحریم داشتهایم، ولی تحریمهای بسیار شدید در این ۱۵ سال شکل گرفته و هنوز که هنوز است اغلب مدیران و سیاستمداران بر این باور هستند که با مذاکره میتوان مسئله را حل کرد و سوءتفاهمی بین ایران و غرب وجود دارد که این سوءتفاهم برطرف و تحریمها برداشته میشود. به عنوان مثال با تمام احترامی که برای وزیر اقتصاد و دیگر مدیرانی که در کشور در این شرایط سخت زحمت میکشند قائل هستم، اما اگر برنامه وی برای رأی اعتماد به مجلس را نگاه کنید، انگار نه انگار که در این کشور تحریمی وجود دارد. ظاهراً وزیر اقتصاد فعلی و وزرای قبل و کل دستگاههای کشور، برنامه را بر این اساس میبندند که تحریم همین یکیدو ماهه قرار است برطرف شود، بنابراین نباید در محاسبات، برنامهریزی و سیاستگذاریهای ما لحاظ شود و نتیجه آن این از جا شدگی و از دست رفتن کنترل دولت بر حوزه اقتصاد است. دولت و مدیران خیلی جدی باید این تحریم را باور کنند و آرایش جنگ اقتصادی بگیرند، یعنی تصور این نباشد که تحریمی وجود ندارد. اگر تحریم نبودیم آیا سیاست ارزی و بانکی که دولت در پیش گرفته یا سیاستی که در حوزه خارجی در پیش گرفته است، غیر از این چیزی بود که الان وجود دارد، آیا همینقدر پول در بازار میریختند، همینقدر در کشور ریخت و پاش وجود داشت و منابع هدر میرفت! انگار نه انگار که در مورد این کشور تحریم جدی وجود دارد و این تحریم دارد زندگی مردم را به آشوب میکشد. همچنان امیدوارند تحریمها رفع میشود و شرایط عادی خواهد شد و فعلاً نیازی نیست ما هیچ سیاست خاصی را در نظر بگیریم. این اصلاً خوب نیست و موجب میشود تولیدکننده تکلیف خودش را نداند که آیا ارزی که میخواهم در دو ماه آینده استفاده کنم، بالا میرود یا پایین میآید یا مصرفکننده دائماً دچار نگرانی باشد که قیمتها تغییر میکند که اینها خیلی به ضرر کشور است و حاصل سوءمدیریت و سوءتدبیری است که عامل تحریم را در برنامههای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت خودشان وارد نمیکنند. سناریوهایی که میچینند و هدفگذاریای که بخشهای اقتصادی کشور انجام میدهند، مبتنی بر این فرض است که تحریم به زودی برطرف میشود و اگر تحریم برطرف میشود، ما قرار است این کار را انجام دهیم و این موارد را انجام ندهیم. قربانی این عدمآرایش جنگ اقتصادی گرفتن مردم هستند، اگر مردم دچار زحمت و مشکل میشوند، دولتها باید پاسخگو باشند که وقتی ما در تحریم اقتصادی هستیم، اجازه ندارید اینطور گشادهدستانه و به راحتی منابع ارزی ارزشمند کشور را برای کالاهای غیرضروری حیف و هدر کنید.
مصداقاً موضوعی هم مدنظر دارید که منابع کشور حیف و هدر میشود؟
مثلاً اینکه در بازار به راحتی و به شکل آزاد ارز خرید و فروش شود. قطعاً من متخصص اقتصاد نیستم و فقط سؤال میکنم که مثلاً نمیشود مانند سالهای جنگ که ارز به شکل دولتی بود و نمیشد در بازار آزاد آن را پیدا کرد، عمل کرد! اگر ما در شرایط جنگی امروز آن روش را عمل میکردیم، اینگونه دچار مشکل میشدیم و قیمت ارز به این شکل با افزایش تقاضا بالا و پایین میشد! مشخص است که ممکن بود تخصیص ارز خیلی مدیریت شده انجام شود. از طرف دیگر مثلاً وقتی میبینیم روابط ما با چین و روسیه میتواند آورده اقتصادی برای ما داشته باشد، باید برویم به این سمت که روابطمان را با آنها قوی کنیم. شرایط فعلی خیلی موجب تأسف است و همه اینها هم از آنجا سرچشمه میگیرد که تصور دولتها این است که تحریمها به زودی برداشته میشود و اصلاً تحریم را در محاسبات خودشان وارد نمیکنند! موجب تأسف است که دولتها از اینکه ارتباط اقتصادی خود با چین و روسیه را قوی و آن را تقویت کنند و برای رفع مشکلات کشور و رفع مشکلات مردم قراردادهایی را بنویسند و اجرا کنند، طفره میروند، دلیلش هم داشتن این نگاه است که تحریمها به زودی برطرف میشود و ما در این شرایط بهتر است که با چشمآبیهای اروپایی و امریکایی معامله کنیم نه با روسها و چینیها و اتفاقاً موجب تحریک اروپاییها و غربیها برای فشار بیشتر هم میشوند. موارد متعددی میتوانم مثال بزنم که دولتها از کار کردن با چین و روسیه استنکاف کردهاند، معمولاً مسئولان ما چین و روسیه را متهم به خیانت و کوتاهی کردن میکنند ولی به نظر میرسد دولتمردان ما بیش از هرکس دیگری در این قضیه مقصر هستند و باید پاسخگو باشند که چقدر برای حل مشکلات مردم از طریق روزنههایی که از طریق چین و روسیه وجود دارد، اقدام کردهاند.
به عنوان مثال ما یک قرارداد ۲۵ ساله با چین نوشتیم که خیلی از مشکلات را میتوانست حل کند، آیا ذیل این قرارداد ۲۵ ساله که درباره همکاری ایران در حوزه انرژی، مسائل علمی ایران و ... است، یک کلنگ بر زمین خورده است! یعنی دولت بیاید گزارش دهد و بگوید مثلاً ما در این قرارداد ۲۵ ساله که با چین بستهایم و شاید ۱۰ سال پیش هم نوشته شده، این چند کار را انجام دادیم و به این همکاری منجر شد. فکر میکنم مطلقاً اتفاقی نیفتاده و اجرایی نشده و دلیلش این است که باور ندارند ما تحریم هستیم و باید قدمی برای تسکین این وضعیت برداشت. دولتها تحریم را در محاسبات وارد نمیکنند و به نظرشان نمیرسد که چه آسیبی به زندگی مردم وارد میکند. به شکل کلی عرض میکنم که اسنپبک آسیب آنچنانی نرسانده است، اما این عدمآرایش جنگی که در بین مسئولان وجود دارد و در برنامهها هیچ نشانی از مقابله با تحریمها و چگونگی مواجهه با تحریمها وجود ندارد، موجب شده است زندگی مردم دشوار شود و این موضوع بیشترین تأثیر روانی را برای مردم دارد، یعنی اگر مردم احساس کنند دولت کنترلی دارد و قرار است کاری انجام دهد و برنامهای برای مقابله با تحریمها دارد، از لحاظ روانی اینقدر دچار اضطراب نمیشوند که قیمتها به این شکل بالا برود و از نظر روانی با تورم بازار دچار آشوب شود.