جوان آنلاین: مستند کوتاه «سفر یک مسافر» ساخته عباس روزبهانی با پیگیری سرنوشت بازیگر نقش اصلی فیلم عباس کیارستمی، نوستالژی و اندوه را به هم پیوند میزند.
مستند «سفر یک مسافر» بخشی از زندگی تلخ حسن دارابی بازیگر نقش اصلی فیلم «مسافر» (عباس کیارستمی) را روایت میکند. ما ۳۰ دقیقه سرنوشتساز از زندگی او را میبینیم که به یک رخداد تلخ منجر میشود، غافلگیرکننده و دور از ذهن. مسیری که فیلمساز برای روایت اثرش انتخاب کرده، دلنشین و واقعگراست. او دو سفر را به هم پیوند میدهد. سفر حسن نوجوان در فیلم مسافر، به سفر او در میانسالی گره میخورد. در شرایطی که جان و روحش خسته و زخمی است، مردی حساس و زودرنج که گمان میکند حضور در فیلمی از کیارستمی در نوجوانی، باید نقشی مؤثر در رسیدن او به رؤیاهایش داشتهباشد. در سالهای اخیر گزارشها و مطالب بسیاری درباره بازیگرانی نوشتهشده که در کودکی، در یک یا چند تجربه مقابل دوربین رفته و تحسین شدهاند. نمونه واضح و آشکار عدنان در «باشو غریبه کوچک» (بهرام بیضایی) است. زندگی عدنان در سالهای بزرگسالی سخت و طاقتفرسا بود، اما در این میانه، سهم بهرام بیضایی کمتر از هر فرد دیگری بود، اما نگاههای ملامتگر و غیرمنطقی به سینما، بازیگری و بازیگران غیرحرفهای، گاهی سازندگان این فیلمها را شماتت میکند که چرا سرنوشت بازیگرانشان برایشان مهم نیست. یک برخورد احساساتی و کور که تنها درباره یک بحران، نشانی غلط میدهد و نه به حل آن کمک میکند، نه باعث جلوگیری از پیامدهای منفی برای نسلهای بعدی بازیگران میشود. رؤیاهای نوجوانانه برای رسیدن به آرزوها، از طریق سینما، گویی در حسن دارابی هم وجود دارد و او منتظر بوده با چراغ جادویی کیارستمی به خوشبختی برسد. فیلم عباس روزبهانی با وجود همدلی با شخصیت اصلی به خوبی این رؤیا و فروپاشی آن و تأثیرش بر فرد را نشان میدهد. «سفر یک مسافر» با تدوین موازی خوب، بین گذشته (دنیای سینما) و امروز (واقعیت) رنج و اندوه حسن را بیان میکند. حسن در بخشی از صحبتهایش میگوید «مسافر» زندگی اوست، اما در مستند «سفر یک مسافر» او با اقدامی که در انتها انجام میدهد به بازیگر اصلی و ستاره فیلم تبدیل میشود. او که در دنیای واقعی به عنوان شاعر، نوازنده و بازیگر، به آنچه در ذهن داشت، دست نیافته، با تصمیمی که در انتها میگیرد، سرنوشتش را تغییر داده و مسیر فیلم روزبهانی را عوض میکند. این گونه، موضوع خودش را بر فیلم تحمیل میکند. «سفر یک مسافر» فیلمی جمع و جور و عمیق و تأثیرگذار است؛ فیلمی که بدون آنکه ادعایی داشتهباشد، به واکاوی درون انسان، آرزوها و یأسهایش میپردازد و در عین حال به پرترهای از یک بازیگر تبدیل میشود؛ بازیگری که از رؤیاهایش دور مانده و جز حسرت، دستاوردی ندارد. سفر حسن میانسال، به تهران و حضور دوبارهاش در ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) و تنهایی عمیقی که او را در میان گرفته، نشاندهنده وضعیتی است که او در سراسر زندگی داشته است.