ماکیاولیسم را میتوان یک خصلت هویتی برای غالب دولتمردان غربی دانست که در نزد برخی از آنان نه تنها در طول زمان تقویت و غنیسازی شده است، بلکه با جهشهایی چندباره، سویههایی بسیار جدید و پیشرفته پیدا کرده که اگر ماکیاولی سر از قبر برآورد، از این همه پیشرفت مکتب فریب و دغل خویش به شگفتی افتاده و درخواست شاگردی نزد ماکیاولیستهای جدید غربی خواهد کرد. مکانیسم ماشه را میتوان کاربست ماهرانه ماکیاولیسم مدرن غربی در برجام دانست که ظاهراً در یک ماه گذشته، سران فرانسه، آلمان و انگلیس برای فعالسازی آن اقدام کردهاند، اما این سوءاستفاده ماهرانه، از همان ابتدای طرح گنجاندن آن در آن سند در دستور کار آنان بوده و تمام بندهای برجام در واقع در پیوند با این شگرد مکارانه تنظیم شده است. کما اینکه بر اساس گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای، جمهوری اسلامی به تمام تعهدات خود عمل کرده ولی اینک طرف اروپایی که نه به تعهداتش عمل کرده و نه مانع امریکا برای خروج از برجام شده و با حمله رژیم صهیونیستی و امریکای جنایتکار به مراکز هستهای همراهی داشته، به بهانه عدم همکاری جمهوری اسلامی ایران با آژانس اقدام به فعالسازی مکانیسم ماشه کرده است.
جالبتر اینکه این اقدام با وجود اعلام آمادگی جمهوری اسلامی برای همکاری و اقدام برای رفع هرگونه نگرانی نسبت به فعالیتهای هستهای خود، انجام شد و علاوه بر این مذاکرات و توافقاتی هم با آژانس صورت گرفته بود و ادامه مذاکرات با اتحادیه اروپا هم در دستور کار بود.
اما واقعیت این است که نه تنها تروئیکای اروپا از همان زمان ارجاع موضوع به شورای امنیت، تصمیم خود را برای بازگشت به قبل از برجام و تحمیل فشار و تحریم بر ایران گرفته بود، بلکه با تصور بهرهگیری از این موقعیت برای همراهسازی امریکا با کشورهای اروپایی در جنگ اوکراین و همچنین حمایت عملی از رژیم صهیونیستی، با عبور از تمامی موازین حقوقی، اخلاقی و انسانی، ماکیاولیسم مدرن غربی را به نمایش گذاشته و وابستگی و دنبالهروی خود از امریکا را نیز به اثبات رساند. با وجود این، علاوه بر اینکه به دلیل سابقه بدعهدی و عدم پایبندی به تعهدات برجامی، تروئیکای اروپایی از صلاحیت حقوقی برای فعالسازی مکانیسم ماشه برخوردار نبوده و هرگونه تصمیم متکی به این اقدام، فاقد مشروعیت و وجاهت حقوقی خواهد بود، در شرایط فعلی زمینه اجرای تحریمهای مترتب بر آن نیز وجود نداشته و صرفاً موجب چالش برای اعتبار شورای امنیت در افکار عمومی و تاریخ و سابقه سازمان ملل خواهد شد.
مهمترین عوامل و زمینههای این چالش اعتبارسوز عبارتاند از: ۱. بیاعتبار بودن این تصمیم شورای امنیت در بین کشورهای عضو آن شورا و اعلام رسمی و علنی عدم پایبندی به آن از سوی این کشورها. ۲. همسویی آشکار این اقدام با گرایش جنگطلبانه و مغایر صلح و امنیت منطقهای و حتی جهانی رژیم صهیونیستی و امریکای جنایتکار و تصویر برساخته از سوء استفاده تروئیکای اروپایی از شورای امنیت در افکار جهانی و تنازل جایگاه این شورا به عنوان ابزاری برای اهداف مغرضانه قدرتهای غربی. ۳. انطباق کامل این تصمیمگیری با خواستههای امریکا و به خطر افتادن نظام تصمیمگیری شورای امنیت از چندجانبهگرایی به یکجانبهگرایی امریکایی.
از این رو، شاید فعالسازی مکانیسم ماشه بر پایه سیاست فریبکاری دولتهای غربی در مرحله اولیه نوعی شوک تولید کرده و آثار روانی همسو با اهداف طراحان آن داشته باشد، اما با گذار از این مرحله و برخورد آن با واقعیتهای جهان چندقطبی و مخالف یکجانبهگرایی امریکا و متحدان غربی آن، تأثیر آن به شدت افول کرده و خنثی خواهد شد. از مهمترین پیامدهای به کارگیری این شیوه و سیاست کثیف و اعتمادسوز توسط دولتمردان غربی و طلبکاری وقیحانه به جای جبران خطاها و جفاهای ستمگرانه، آشکارسازی ماکیاولیسم مدرن حاکم بر آنان و البته هوشیاری و بیداری دولتها و ملتهایی است که تا پیش از این تصور میکردند ماکیاولیسم ایده تاریخی و متعلق به گذشته غرب وحشی است و رشد عقلانیت ابزاری در غرب، آن را به حاشیه برده و کمرنگ کرده باشد.