با وجود برخی بیمهریها به زبان فارسی، اما از بیتهای حافظ در کوچه پس کوچههای شهر تا ضربالمثلهای حکیمانه در روستاهای دورافتاده، شعر و ادب فارسی بخش جدانشدنی از زندگی و هویت مردم ایران است جوان آنلاین: با وجود برخی بیمهریها به زبان فارسی، اما از بیتهای حافظ در کوچه پس کوچههای شهر تا ضربالمثلهای حکیمانه در روستاهای دورافتاده، شعر و ادب فارسی بخش جدانشدنی از زندگی و هویت مردم ایران است. پای صحبت کسانی نشستیم که شعر برایشان فقط متن یک کتاب نیست، بلکه بخش زنده و جاری زندگیشان است؛ نغمهای که همچنان در دل و جانشان میپیچد و ریشههای هویت ایرانی را مستحکمتر میکند.
اگر آن ترک شیرازی...
در یکی از کوچههای قدیمی تهران، خانم فاطمه، بانوی ۷۲ساله میگوید: «برای من، این بیت حافظ همیشه یادآور روزهای خوش کودکی و خانوادهمان است؛ اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را/ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را. وقتی مادربزرگم این شعر را میخواند، همه ما دورش جمع میشدیم و انگار قصهها را از لابهلای این کلمات میشنیدیم. این شعر برای من فقط یک جمله نیست، بلکه بخشی از تاریخ و فرهنگ ماست، همان چیزی که باعث شده هویت ایرانیمان را بشناسیم و به آن افتخار کنیم.» او ادامه میدهد: «مادربزرگم همیشه میگفت که حافظ یعنی هنر انتقال احساس و محبت به نسلهای بعد.»
کارنیکوکردن...
علی، دانشجوی ۲۳ساله رشته مهندسی میگوید: «یک ضربالمثل قدیمی هست که مادرم همیشه میگوید: کار نیکو کردن از پر کردن است. این جمله برای من حکم یک قانون زندگی دارد. هر وقت که ناامید میشوم و فکر میکنم نمیتوانم کاری را به خوبی انجام دهم، این ضربالمثل به من یادآوری میکند که باید پشتکار داشته باشم و به مرور بهتر شوم. برای من، این ضربالمثل یادآور تلاش مادرم است که همیشه در کنارمان بود و میخواست بهترینها را برای ما بسازد.»
آرش ۱۰ساله نیز میگوید: «بابا همیشه بهم میگه کار نیکو کردن از پر کردن است. من وقتی بازی فوتبالم رو خراب میکنم، این جمله رو یادم میاد و سعی میکنم بیشتر تمرین کنم. بابام بهم گفت این ضربالمثل یعنی باید تلاش کنیم تا بهتر بشیم.» او با خنده اضافه میکند: «من دوست دارم وقتی بزرگ شدم، یه شاعر بشم و شعرای زیبا بگم!.»
بشنو از نی...
خانم مریم، معلم بازنشسته ۵۵ساله میگوید: «من همیشه عاشق اشعار مولانا بودم، مخصوصاً این بیت:بشنو از نی، چون حکایت میکند/ از جداییها شکایت میکند. این بیت برای من یادآور دوران جوانی و دردهای دوری از خانواده است. وقتی که برای تحصیل به شهر آمدم، این شعر به من آرامش میداد و یادم میآورد که جدایی فقط درد نیست، بلکه آغاز دوبارهای است.» او اضافه میکند: «هر بار که این شعر را میخوانم، حس میکنم بخشی از روح مولانا در من جاری است و این حس، هویت فرهنگی ما را عمیقتر میکند.»
به دانش بود مرد را ایمنی
آقای محمد، جانباز ۵۸ساله که از دوران جنگ خاطرات بسیاری دارد، چند بیت حماسی از فردوسی بزرگ میخواند: «نخوانند بر ما کسی آفرین/ چو ویران بود بوم ایران زمین/ به دانش بود مرد را ایمنی/ ببندد ز بد دست اهرمنی»
این ابیات همیشه برای من یادآور رشادت رزمندگان و شهدای فرهیختهای است که با ایثار خود، امنیت ما را حفظ کردند. هویت ما به این ایثارها و جانفشانیها گره خورده و باید همیشه یادشان را زنده نگه داریم.
علیای همای رحمت...
سراغ جوانی میروم که در حال وضو گرفتن کنار حوض مسجد امام خمینی بازار است. میپرسم شهریار را چقدر میشناسی که پاسخش ختم کلام این گزارش میدانی میشود: «شهریار را به علیای همای رحمت میشناسم و شاید خیلیها علی را با شعر شهریار شناختند، اما شهریار میگوید به علی شناختم من به خدا قسم خدا را»
روایت زندگی
مردم ما شعر را میشناسند. شاید اگر همه شاعر نباشند و شعرهای سخت را حفظ نباشند، اما به هر حال در همین حد میشناسند. شعر و ادب فارسی، از قدیمالایام، نه فقط هنری زیبا، بلکه زبان هویت، فرهنگ و تفکر ایرانیان بوده است. هر بیتی که از حافظ، مولانا، سعدی، فردوسی و شهریار یا شعرای محلی نقل میشود، بخشی از تاریخ، تجربه و زندگی مردم را بازگو میکند. این اشعار نه فقط در کتابها، بلکه در کوچهها، خانهها و بازارها جاریاند و قلب مردم را به تپش درمیآورند. از کودکان مدرسهای تا پیران شهر و روستا، همه به نحوی با شعر و ضربالمثلهای فارسی انس دارند. این کلمات کوتاه، اما پرمغز، نه فقط نصیحت و حکمت که راهنمایی برای زندگی بهتر و ابزاری برای حفظ هویت ملیاند. روز شعر و ادب پارسی، فرصتی است برای یادآوری اهمیت زبان و ادبیات فارسی در حفظ هویت و فرهنگ ایرانی. روایتهای مردمی نشان میدهد، شعر نه یک هنر دور از دسترس، بلکه همراه روزمره و پشتیبان روح و روان مردم است. این کلمات، از دیروز تا امروز، پلی هستند برای پیوند نسلها، بازتاب درد و شادی و نگهبان هویت ملی ما. شعر فارسی روایت زندگی است.