کد خبر: 1309717
تاریخ انتشار: ۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۰۰
ما به آب «وزن» ندادیم وضعیت آب در ایران، افق ترسناکی را جلوی چشم همه ما گسترانده است، حتی مقامات مسئول که معمولاً با ادبیات «شهر در امن و امان است» سخن می‌گویند، حالا تعارفات را کنار گذاشته‌اند و با صراحت بیشتری می‌گویند آب نیست
حسن فرامرزی

جوان آنلاین: وضعیت آب در ایران، افق ترسناکی را جلوی چشم همه ما گسترانده است، حتی مقامات مسئول که معمولاً با ادبیات «شهر در امن و امان است» سخن می‌گویند، حالا تعارفات را کنار گذاشته‌اند و با صراحت بیشتری می‌گویند آب نیست. رئیس‌جمهور به عنوان عالی‌ترین مقام اجرایی کشور که به تناسب حرفه و مسئولیت خود سعی می‌کند به گونه‌ای سخن بگوید که خاطر‌ها مشوش نشود، رک گفته است: تهران، آب ندارد. تصاویری که از سد‌ها منتشر می‌شود، سازه‌هایی را نشان می‌دهند که در فقدان آب از معنای خود خالی شده‌اند. 

طبق گزارش رسانه‌ها با قطع یا افت فشار آب، ساکنان مناطق زیادی در کشور به ویژه در شهرک‌های اقماری و حواشی شهر‌ها و روستا‌ها با مشکلات جدی در تأمین آب روبه‌رو شده‌اند. تهران با جمعیت انبوه خود به تسلیم‌شدن دومینووار سد‌های خود خیره شده است و بیش از هر زمان دیگری آسیب‌پذیر به نظر می‌رسد. استاندار تهران گفته از چهار سدی که تهران را تغذیه می‌کند، فقط وضعیت سد طالقان مطلوب است. 

بازار خرید و فروش تانکر‌های پلی‌اتیلنی ذخیره آب داغ است. کافی است نگاه مختصری به قیمت‌ها در سایت‌های آنلاین خرید کالا بیندازید. جویندگان آب برای خرید یک تانکر ۲۰ هزار لیتری بین ۸۹ تا ۱۴۶ میلیون تومان باید هزینه کنند، قیمت‌ها برای تانکر‌های کوچک خانگی هم سرسام‌آور است. قیمت یک مخزن هزارو ۵۰۰ لیتری بسته به کیفیت، چندلایه بودن و نام و اعتبار برند از ۱۱ تا ۸۷ میلیون تومان متغیر است. 

از دو هفته آخر تیرماه تاکنون که روز‌های آغازین مردادماه را پشت سر می‌گذاریم، دما در تهران و بیشتر کلانشهر‌ها حتی در نقاط سردسیری شمال غرب کشور به ۳۹-۴۰ و حتی بالاتر رسیده و این یعنی همان اندک منابعی هم که پشت سد‌ها ذخیره شده با سرعت فزاینده‌ای در حال تبخیر است. کسانی که با اقلیم و طبیعت ایران آشنایی دارند، می‌دانند که آسمان اواخر بهار و سراسر تابستان معمولاً سترون است، کسی از این ماه‌ها انتظار باران و نزولات جوی ندارد. گو اینکه در سال‌های گذشته و با شدت گرفتن خشکسالی، حتی ماه‌های پربارش سال نیز در بیشتر استان‌ها نتوانسته‌اند حداقل انتظارات را برآورده کنند. میانگین بارش‌ها در سال آبی جاری نسبت به میانگین بلندمدت خود ۴۰‌درصد افت نشان می‌دهد و این در حالی است که مدل‌های مصرف آب در کشور چه در بخش خانگی، چه صنعتی و چه کشاورزی تغییر خاصی نشان نمی‌دهد. 

از سوی دیگر دستگاه‌های مسئول در این سال‌ها نه هشدار مؤثر و کارآمدی در این زمینه به بخش‌های مختلف داده‌اند، نه تجهیزات مؤثر در مدیریت مصرف آب توزیع شده است، نه قیمت آب به گونه‌ای بوده که مشترکان سه‌گانه را وادار به تجدیدنظر در میزان مصرف کند و نه در بخش‌هایی که سهم بالاتری در مصرف آب دارند، مثل بخش کشاورزی، متناسب با تغییرات اقلیمی و محدودیت‌های به وجود آمده برنامه‌ای در راستای بهره‌برداری صحیح آب دیده می‌شود. 

بحران بزرگ‌تری که بحران آب را می‌زاید

اگرچه بحران آب در ایران، بسیار تلخ و گزنده شده است، به گونه‌ای که نگرانی جدیدی به منظومه فرساینده نگرانی‌ها در ایران افزوده، اما تلخ‌تر و گزنده‌تر بی‌اعتنایی نسبت به «چشمه‌های مولد بحران» است. چشمه مولد بحران کجاست؟ درک ما به عنوان شهروندان عادی جامعه، مسئولان، نخبگان، رسانه‌ها و حلقه‌های دیگر از منابع و استفاده از آنها چگونه است؟ این درک مهم‌تر از منابع آبی، سازه و قوانین است. اینطور بگوییم: ما در زیست و زندگی ایرانی هنوز به توافق پایدار و جمعی در استفاده از منابع نرسیده‌ایم و، چون این زیرساخت فکری در میان ما وجود ندارد، اقدامات دیگر جنبه نمایشی، روبنایی و تزئینی به خود می‌گیرد. بار‌ها به چشم خود دیده‌ایم که قوانین مهارکننده‌ای در بخش‌های مختلف برای اصلاح الگوی مصرف تدوین و ابلاغ شده، اما چرا به نتیجه درخوری نرسیده است؟ علت احتمالاً در این است که ما هنوز نسبت به عمق مسئله‌مان هشیار نشده‌ایم و مثل خواب‌زده‌ها رفتار می‌کنیم. اینکه به اندازه کافی آب نیست یک بحران است، اما چشم بحران یا موتور محرکه آن جای دیگری قرار دارد و آن نگرش ماست: ما به عنوان یک ایرانی در جریان روزمرگی، در جریان کاستی‌ها، کشمکش‌های بین‌المللی، تحریم‌ها و در حلقه هزاران مسئله ریز و درشتی که احاطه‌مان کرده هنوز فرصت نکرده‌ایم با ذهنی روشن، فروتن، کاشفانه- و نه مچ‌گیرانه و پرخاشگرایانه- با هدف حل مسئله به مسائل خود از جمله بحران آب نگاه کنیم. ما به عنوان شهروندان، رسانه‌ها و مدیران عادت کرده‌ایم وقتی طرح مسئله می‌کنیم، همین که به واسطه طرح مسئله بتوانیم کنایه، سرزنش و اتهامی را معطوف «یک دیگری» - همدیگر، گذشتگان، حاکمیت، جناح‌های سیاسی و نظایر آن- کنیم و به این واسطه دل‌مان را خنک سازیم، همین که از فضای طرح مسئله به عنوان اتمسفری برای پر و بال دادن به هیجان‌های‌مان بهره ببریم، برای‌مان کافی باشد و اشتهای‌مان را ارضا کند، در صورتی که خردورزانه‌تر این است که از مسائل اجتماعی به عنوان ماده اولیه در راستای ارضای تنگنا‌های روانی خود بهره نبریم. 

نگارنده این بیماری را نزد خود و فعالان اجتماعی، سیاسی، رسانه‌ها و صاحبان قدرت و تریبون‌ها ردیابی کرده است. مسئول یا کارشناسی را به یک برنامه دعوت می‌کنند که او یک مسئله بغرنج را به درستی واکاوی کند و به عبارتی دست به طرح درست مسئله بزند و در ادامه پیشنهاد‌های معقولی را در حل مسئله یا دست‌کم کاستن از ابعاد آن ارائه کند، اما آن مسئول یا کارشناس به جای اینکه خود را در خدمت مسئله قرار دهد، مسئله را دستاویزی برای توجیه و فرافکنی یا حمله‌های هیجانی قرار می‌دهد. 

به عبارت دیگر بحران بنیادینی که ما دچار آن شده‌ایم و می‌توانیم آن را مادر بحران‌ها یا ابربحران بنامیم، این است که به درستی نمی‌دانیم حدود و ثغور مسئله‌مان چیست و از کجا ناشی شده است؟ ما اغلب در طرح روشن مسائل خود از جمله مسائل اجتماعی عاجز هستیم و به عنوان کنشگران اجتماعی نمی‌توانیم بدون اینکه اغراض خود را دخالت دهیم، مسئله‌مان را بنگریم، نقش خود را در آن بیابیم و به طور جد این پرسش را از خود بپرسیم که چرا به چنین روزی در استفاده از منابع رسیده‌ایم؟ چرا نتوانسته‌ایم مصرف منابع را در کشور در سطحی نسبتاً پایدار مدیریت کنیم؟ چرا دست‌کم مثل نیاکان خود به نشانه‌های اقلیمی و محیطی توجه نکرده‌ایم؟ زمانی که ما عمیقاً به این پرسش بپردازیم، در واقع چشمه زایش بحران را پیدا خواهیم کرد. اینطور می‌توان گفت: وقتی صحبت بر سر بی‌آبی است، مهم‌تر از بی‌آبی- به عنوان مسئله- این است که ما چطور به آن مسئله نگاه می‌کنیم و چه درکی از آن داریم. گاهی صورت‌مسئله در دو سر بی‌اعتنایی، طبیعی، تقدیری و جبری جلوه دادن مسئله نزد برخی از مسئولان- اقلیم ایران خشک است و این وضعیت طبیعی است- و ناامیدی محض و بی‌بازگشت خواندن خسارات به اقلیم و طبیعت ایران نزد برخی کارشناسان- وضعیت طبیعت و اقلیم ایران به نقطه بی‌بازگشت رسیده و روزبه‌روز بدتر و بغرنج‌تر خواهد شد- قرار می‌گیرد، مجال بروز هر گونه خلاقیتی را در این باره از بین می‌برد. 

ما دچار کوری فراگیر شده‌ایم

مولانا در مثنوی معنوی می‌گوید: «گر ز که بستانی و ننهی به جای / اندر آید کوه زان دادن ز پای» این سخن مولانا که اشاره به یکی از بنیاد‌های مهم زندگی دارد، دیدی راهگشا به ما در حل مسئله می‌دهد. کوه که کوه است، اگر تعامل درستی با آن نشود و رابطه‌مان با آن صرفاً از دریچه استخراج، تصرف و برداشت باشد، اگر هر روز از کوه برداری و جای آن نگذاری، در نهایت کوه از پا درمی آید. با این رهیافت می‌توان گفت آنچه امروز در ایران در استفاده از منابع حیاتی اتفاق افتاده است، سیطره نوعی کوری فراگیر است که فضا‌های روایی رمان معروف «کوری» ژوزه ساراماگو را در ذهن تداعی می‌کند. اینطور بگوییم که هیاهو‌های زندگی فعلی در چشم و گوش سیاستمداران، رسانه‌ها، نهاد‌های متولی قانونگذار، نظارتی و اجرایی تا نخبگان و شهروندان عادی به گونه‌ای بوده که نوعی کوری فراگیر در دیدن اولویت‌های زندگی از جمله برقرار کردن رابطه‌ای درست و منصفانه با منابع ایجاد کرده است. ما سال‌ها از کوه ستانده‌ایم، بی‌آنکه درصدد برآییم توازنی میان ستانده‌ها و جبران‌ها برقرار کنیم. 

وزن مسائل اجتماعی در ایران چقدر است؟

حال می‌توان این پرسش را از احزاب، گروه‌های سیاسی، جناح‌های سهیم در قدرت، ذی‌نفوذها، دستگاه‌های حاکمیتی، رسانه‌ها و تریبون‌دار‌ها پرسید که وزن مسائل اجتماعی در ایران چقدر است؟ مثلاً دولت یا مجلس ایران در جریان مسائل روزمره سیاسی و بین‌المللی، در جریان واکنش به موضوعاتی که عموماً سیاسی، بین‌المللی و اقتصادی هستند، چقدر تلاش کرده است موضوعات اجتماعی را که ممکن است حتی در گام اول چندان حاد به نظر نرسد، از چشم خود دور نگه ندارد. 

آلودگی هوا در این سال‌ها چه وزنی داشته و چه کار مؤثری در این باره انجام شده است؟ کاهش شدید جمعیت در این سال‌ها چه وزنی داشته و چه کار مؤثری در این باره انجام شده است؟ افزایش مهاجرت به ویژه در میان نخبگان چه وزنی داشته و چه کار مؤثری در این باره انجام شده است؟ تبعیض شدید در دسترسی به امکانات آموزشی چه وزنی داشته و چه کار مؤثری در این باره انجام شده است؟ بحران‌های زیست‌محیطی، خشک شدن رودها، دریاچه‌ها، تالاب‌ها و زیستگاه‌ها چه وزنی داشته است؟ واقعیت آن است که مسائل بنیادین اجتماعی چه در میان دولت‌ها، چه در میان تشکل‌ها و احزاب سیاسی، چه در میان تریبون‌داران رسمی و چه عامه مردم وزنی نداشته است. مثلاً توجه عمیق به حفظ محیط زیست و پایدارسازی منابع حیاتی برای زیست مشترک ایرانی‌ها اولویت چندم اصولگرایان و اصلاح‌طلبان بوده است؟ کدام رهبر جریان سیاسی را می‌شناسید که یک بار کنفرانسی خبری برای یک موضوع اجتماعی برگزار کرده و خواستار همفکری و چاره‌جویی در این رابطه شده باشد؟ این موضوع درباره دولت‌ها، چه دولت‌های اصولگرایان و چه دولت‌های اصلاح‌طلبان و چه میانه‌رو‌ها نیز صدق می‌کند. مثلاً ما هیچ وقت رئیس‌جمهوری نداشته‌ایم که در یک برنامه اختصاصی تلویزیونی با مردم فقط و فقط درباره یک بحران ناشی از رفتار اجتماعی مثلاً مدیریت مصرف آب سخن بگوید، چرا؟ چون ما در میان مدیران بالادستی، نخبگان و حتی رسانه‌ها و مردم وزن مسائل اجتماعی را بسیار کمتر از میزان اثرگذاری واقعی آنها در سرنوشت‌مان در نظر گرفته‌ایم و توجه به سیاست آن هم به معنای روزمره آن یعنی درگیری‌ها و دعوا‌ها بر سر دستیابی به قدرت بیشتر فضا‌ها را از آن خود کرده است. 

سهم من در حل مسئله چیست؟

اگر امروز به سطح ادبیات بدنه جامعه، حتی نخبگان و رسانه‌ها توجه کنیم، می‌بینیم که وقتی مسئله‌ای تحلیل می‌شود، کمتر دید مشارکتی در آن دیده می‌شود. به عبارت دیگر ما وقتی مسئله‌ای را بررسی می‌کنیم، عموماً سهمی برای خود در پدید آمدن آن مسئله قائل نیستیم. بحران آب و سایر بحران‌هایی که امروز در زیست مشترک ما ایرانی‌ها به چشم می‌آید، زمانی حل خواهد شد که ما به عنوان شهروندان عادی، به عنوان نیرو‌های سیاسی یک جامعه، به عنوان مدیران و دست‌اندرکاران، به عنوان کارشناسان، به عنوان نیرو‌های رسانه‌ای، به عنوان احزاب سهمی برای خود در آن مسئله و حل آن قائل باشیم. به عبارت دیگر من این‌گونه تربیت شده باشم که حتی اگر مثلاً نهاد‌های حاکمیتی به وظایف خود در این باره عمل نکرده‌اند، از چنان تربیت درونی برخوردار باشم که حیطه اختیار و قدرت خود را در این زمینه ببینم، حتی اگر این حیطه اختیار و قدرت به اندازه این باشد که من مصرف آب در هر بار استحمام را از ۴۰ لیتر به ۲۰ لیتر یا حتی کمتر برسانم.

برچسب ها: آب ، ذخیره آب ، کالا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار