جوان آنلاین: در روزهایی که آسمان غبارآلود جنگ بود و قلبها در التهاب و خشم و امید میتپید، شعر ـ مثل همیشه ـ پیشاپیش حرکت مردم ایستاد. این بار نیز در میانه جنگ ۱۲روزه که ضربآهنگ تاریخ را تندتر کرد، شعر به میدان آمد؛ سریع، صریح و برانگیزاننده. شاعران بسیاری در این چند روز، به اقتضای موقعیت و با زبانهای گوناگون، روایتگر آنچه بر ملتها گذشت شدند. اما این شعرها فقط بازتاب لحظه نبودند، بلکه تبدیل به سندی تاریخی، رسانهای مردمی و واکنشی هنری به تجاوز و مقاومت شدند.
علی داوودی، از شاعران شناختهشده و جریانساز شعر انقلاب و مقاومت، از جمله چهرههایی است که در همه سالهای فعالیتش، پیوند شعر و مسئله را با عمق و صداقت دنبال کرده است. او که هم شاعر است و هم از فعالان فرهنگی حوزه شعر، در این گفتوگو از تجربه بیسابقه خلق شعر در آن ۱۲روز، کارکرد رسانهای و اجتماعی شعر در بحرانها و جایگاه شعر در تاریخنگاری ملی سخن گفته است. داوودی با زبانی روشن، اما وفادار به دغدغههای تاریخی و فرهنگی از «شعر بهمثابه واکنش سریع ملت» دفاع میکند و بر ضرورت تداوم روایتگری شاعر در زمانه آتش بس تأکید دارد.
اشعار خلق شده طی ۱۲روزه جنگ را چطور ارزیابی میکنید؟
شعر همیشه با وجود انسان پیوندی ذاتی داشته از آغاز تمدنها، شعر یکی از زبانهای اصلی انسان برای شناخت، انتقال تجربه و تربیت بوده. از منظر رسانهایاش که بگذریم، بعد معرفتی شعر هم قابل توجه است. شعر در تاریخنگاری، مستندسازی فرهنگی و حتی فلسفه ما جایگاه ویژهای دارد. گاهی انسان حرفهایی دارد که ساختارش شعر نیست، اما فقط در شعر میتواند بیانش کند؛ بسیاری از اندیشههای عمیق ما، در همین قالب جلوه کردهاند.
این ۱۲روز، اتفاق عجیبی در تاریخ ما بود. یک نقطه عطف که در تمام عرصهها از خود رد بهجا گذاشت، در شعر، اما دوچندان نمود داشت. چرا؟ چون شعر ذاتاً واکنشی سریع دارد، رسانهاش کلام است و وقتی دل پر است، زبان فوران میکند. بلافاصله میبینیم که شاعر، با دست خالی، اما دلی پر، اثرش را خلق میکند و در همان لحظه به دست مخاطب میرسد.
این واکنش سریع، چه ویژگیهایی در شعر ۱۲روزه ایجاد کرد؟
در چنین بزنگاهی، شعر تنوع عجیبی پیدا کرد و از سرداران و دانشمندان گرفته تا مردم عادی، در شعر حضور یافتند. تقابل حق و باطل، شناسه دشمن، ابعاد نمادین چهره دشمن، پاسخ حماسی ملت، همه اینها خوراک شعر شد. طبیعتاً در چنین شرایطی، قالبهای سنتی مثل رباعی، غزل یا مثنوی کارکرد بیشتری پیدا کردند، چون هم سریع تولید میشوند و هم برای مخاطب آشنا هستند.
رباعی پیشتاز بود؛ به دلیل کوتاهی و قدرت نقطهزنیاش. قالبهای نو و پیچیده کمتر دیده شدند، چون اینجا زمان و فضای ذهنی برای تجربهورزی نبود. مردم در میدان بودند، شعر هم در میدان بود. این تجربه کوتاه، اما فشرده، یک جریان ادبی را با خود شکل داد، جریانی که با اوج گرفتن جنگ بالا رفت و با آتشبس آرام گرفت.
چه عاملی باعث میشود، یک بیت یا مصرع خاص، بیشتر دیده شود؟
اینجا ماجرای «فراوری» پیش میآید. شعر یک ماده اولیه است، اما اگر بخواهی آن را به حداکثر تأثیر برسانی، باید با رسانه، خوشنویسی، موسیقی، تصویرسازی، یا حتی یک قرائت مؤثر، آن را بسط بدهی. مثلاً مصرع «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» را ببینید، دکتر اکرامی سروده بود، اما آنچه باعث دیده شدنش شد، کاری بود که یک خوشنویس کرد و آن را به چشم آورد.
امروز با هوش مصنوعی، رسانههای مجازی، شبکههای اجتماعی و رسانههای تصویری، این امکان چند برابر شده است. وقتی مهدی رسولی، شعر «هارداسان» را خواند، شعری که جهاندار برای شهید رئیسی گفته بود، آن شعر وارد یک میدان دیگر شد و بازتابش از شعر صرف فراتر رفت.
شعر در این سالها در موقعیت اجتماعی تازهای قرار گرفته، درست است؟
دقیقاً. شعر همیشه در انقلاب اسلامی پایگاه فکری و هنری داشته. اما در دو، سه سال اخیر، وجهه اجتماعی شعر برجستهتر شده است. با کثرت رخدادها و التهابات اجتماعی، شعر دیگر فقط تجربهگرایانه یا صرفاً هنری نیست، یک نقش رسانهای و کنشگرانه پیدا کرده است. حتی شعرهایی که در هیئتها یا تجمعات خوانده میشوند، میتوانند بر افکار عمومی اثر بگذارند. البته باید توجه داشت شعر بهمعنای هنری، نیازمند فضای آرام و تأمل است که این روزها مهیا نیست. شعر اجتماعی امروز بیشتر واکنشی است و شاید از نظر ساختار و زبان به آنچه در سنت شعر فارسی میشناسیم نزدیکتر باشد.
به موقعیت اثر هنری اشاره کردید. یعنی شعر بدون «زمان و زمینه» قابل ارزیابی نیست؟
دقیقاً همینطور است. مثلاً قطعه «ای ایران» که حاج محمود کریمی در حضور رهبری خواند، به دلیل موقعیت ویژهاش، تأثیر بسیار عمیقی داشت. یا «زمستان» اخوان ثالث را ببینید، در یک موقعیت، فقط توصیف سرماست، اما در زمانی دیگر، یک گزاره سیاسی است. برخی آثار ماندگار تاریخ، نه به خاطر برجستگی فنیشان بلکه به خاطر موقعیتی که در آن خوانده شدند، جاودانه شدهاند. این نکتهای است که نباید از آن غفلت کرد.
بعد از این جنگ کوتاه، شعرها باید چه مسیری را دنبال کنند؟
نکته مهم این است که ما در زمانهای هستیم که همهچیز، از جمله محتوا، در لحظه تولید میشود و عمر کوتاهی دارد. یک خبر یا اثر هنری امروز میدرخشد و فردا فراموش میشود. پس اگر بخواهیم اثری ماندگار بسازیم، باید بدانیم فقط تولید آن کافی نیست؛ نحوه بازنمایی و استمرار آن هم مهم است. برخی حرفها که در بحبوحه جنگ زده شد، نشان داد چقدر ذهن جامعه آماده انحراف از اولویتهاست. به نظرم الان در موقعیت «آتشبس» هستیم نه «صلح». پس شعر هم باید همین حالت را بازتاب بدهد، نه خاموش است، نه در اوج التهاب. اگر شعر جنگ را نوعی شعر واکنشی بدانیم، الان که جنگی نیست، طبیعی است شعر هم کمی عقب بنشیند. اما این به معنای خاموشی نیست. شاعر آموخته در چه موقعیتی از چه مفهومی بهره بگیرد؛ عاشورا، هویت ملی، آرمانهای تاریخی، همه پشتوانه او هستند.
دفتر شعر حوزه هنری در این ماجرا چه کارهایی کرد؟
خیلیها در فضای مجازی و رسانهها فعال بودند، اما ما نیاز داشتیم شعرها ضبط و ثبت شوند. از همان فردای عید غدیر، بدون تعارف و تشریفات، کار را شروع کردیم. اتاقی ساده، دوربینی متوسط، اما شاعری که صدای انفجار را میشنید و شعر میخواند. دوستان پای کار بودند، کسی منتظر شرایط بهتر نماند. همین کارهای ساده، خاطرهانگیزترین روزهای ما شدند. در روزهایی که جنگ بود، حوزه هنری فقط یک نهاد نبود، میدان بود. دوستانی که آمدند، با جان و دل آمدند و با همان دل، شعر گفتند، خواندند و ثبت کردند. این ۱۲روز برای ما فقط یک تقویم نیست؛ بخشی از حافظه زنده ماست.