رسانه اقتصادی، پلی میان جامعه و ساختار تصمیمگیری است، نه فقط مخابرهکننده عددها که شکلدهنده به ادراک عمومی از وضعیت امروز و چشمانداز فرداست. برای بسیاری از مردم، آنچه در روزنامهها میخوانند یا در گزارشهای تلویزیونی میبینند، بیش از آمارهای رسمی و سخنرانیهای مسئولان، واقعیت اقتصادی را شکل میدهد، از همین رو است که رسانه، اگر بخواهد در خدمت کشور باشد، باید تصویر را دقیق، متوازن و مسئولانه ترسیم کند.
نقد یکی از مهمترین وظایف رسانههاست، اما نقدی که ریشه در دانایی داشته باشد، نه هیجان. نویسندهای که نقد میکند، پیش از هر چیز باید بداند از چه چیزی سخن میگوید و عوامل درونی و بیرونی را از هم تمییز دهد و بداند کدام سیاستها در چه دورههایی کارآمد یا ناکارآمد بودهاند. تنها در این صورت است که قلم او به جای افزودن بر سردرگمی مردم، به افزایش آگاهی عمومی کمک میکند.
نوشتن درباره وضعیت دشوار اقتصادی آسان است. تیترهای پرطمطراق و واژههای ناامیدکننده، خواننده را جلب میکند، اما نویسنده مسئول، خود را جای مخاطب میگذارد. اگر کسی که این متن را میخواند، جوانی جویای کار یا پدری با درآمد محدود باشد، چه احساسی پیدا میکند؟ آیا بعد از خواندن این یادداشت، اندکی امید، اندکی درک یا اندکی اعتماد به آینده در او زنده میشود یا تنها فشار بیشتری احساس میکند؟
وظیفه ما این نیست که چشم بر حقیقت ببندیم، بلکه آن است که حقیقت را با همهابعادش ببینیم. کشور ما بیتردید با چالشهای جدی اقتصادی روبهرو است: از رشد پایین اقتصادی و بیکاری جوانان تا تورم مزمن و کاهش ارزش پول ملی، اما در کنار این مشکلات، ظرفیتهای عظیمی نیز وجود دارد. جوانان خلاق، شرکتهای دانشبنیان، منابع طبیعی، بازارهای منطقهای و زیرساختهای گسترده از جمله این ظرفیتهاست. وقتی رسانهای تنها مشکلات را میبیند و امید را نادیده میگیرد، در واقع بخشی از واقعیت را حذف کرده است. این حذف، نوعی تحریف است، هرچند با نیت خیر انجام شود. روایت منصفانه، یعنی دیدن تمام تصویر: هم ضعفها و همه قوتها.
در سالهای اخیر، مفهوم «جنگ روایتها» بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. کشورها میکوشند روایت خود را از واقعیتها به جهانیان و حتی به مردم خود تحمیل کنند. در چنین میدانی، آنکه تصویر دقیقتر، جذابتر و باورپذیرتری ارائه میدهد، برنده است. رسانههای داخلی اگر روایت خود را رها کنند، رسانههای خارجی، چه دوست و چه دشمن، این خلأ را پر خواهند کرد. در بسیاری از موارد، آنچه از اقتصاد ایران در رسانههای بینالمللی منتشر میشود، بر پایه اغراق، یکسویهنگری یا حتی سوءنیت است. اگر نویسندگان داخلی، روایت ریشهدار، دقیق و متعهدانهای ارائه نکنند، این تصویر نادرست به واقعیت ذهنی مردم و سرمایهگذاران خارجی تبدیل میشود.
مسئولیت رسانه تنها نسبت به مخاطبان داخلی نیست. هر گزارش اقتصادی میتواند به یک سند در حافظه جهانی تبدیل شود. تحلیلگران خارجی، شرکتهای بینالمللی و نهادهای مالی جهانی، در ارزیابیهای خود از ایران، به آنچه در رسانههای داخلی گفته میشود، توجه دارند. اگر در گزارشهای داخلی، تصویری ناامید، بدون چشمانداز، پر از بحران و فاقد ظرفیت ترسیم شود، آیا میتوان انتظار داشت سرمایهگذاری خارجی جذب شود یا حتی نگاه مثبتی به اقتصاد ایران شکل گیرد؟
در کنار تصویرسازی خارجی، نباید از مهمترین سرمایه داخلی یعنی «اعتماد عمومی» غافل شد. مردم کشورمان در طول دهههای اخیر، بارها شرایط سخت اقتصادی را پشت سر گذاشتهاند. آنچه آنان را ایستاده نگه داشته، امید به آینده و باور به توان ملی بوده است. رسانهها، بهویژه در شرایط سخت، باید این سرمایه روانی را حفظ کنند. نه با دروغپردازی یا بزک واقعیت، بلکه با بازتاب دادن امیدهای واقعی، ظرفیتهای بالفعل و روایت تلاشهای مثبت. مثالهای زیادی از گزارشهای رسانهای وجود دارد که در آنها کارآفرینان جوان، ایدهپردازان خلاق یا تولیدکنندگان پرتلاش به تصویر کشیده شدهاند. اینگونه گزارشها، نه فقط یک داستان موفقیت، بلکه سندی برای وجود مسیرهای ممکن در دل بحران هستند. مشکلات واقعی هستند، اما راه اصلاح از مسیر شناخت دقیق، تحلیل حرفهای و نقد مسئولانه میگذرد. نه از مسیر ناامیدی، تحقیر یا تخریب. واقعیت این است که مردم، حتی در اوج بحران، اگر احساس کنند که کسی آنان را میفهمد و برای حل مشکلاتشان فکر میکند، همچنان امیدوار میمانند. این امید، با هیچ بسته حمایتی جایگزین نمیشود. امید، محصول رابطهای انسانی و متعهدانه است میان رسانه و مخاطب.
قلم اقتصادی نباید صرفاً ابزار انتقاد یا ستایش باشد، بلکه باید چراغی برای دیدن بهتر واقعیت و قطبنمایی برای یافتن مسیر اصلاح باشد. باید بتواند فاصله میان واقعیت تلخ و آینده ممکن را ترسیم کند. باید بتواند بگوید: «اینجا ایستادهایم، این مشکلات را داریم، اما اگر این تصمیمها را بگیریم، این ظرفیتها را فعال کنیم و این مسیر را برویم، میتوانیم به نقطه بهتری برسیم. این «میتوانیم» همان دیدن نیمه پر لیوان است و نشان میدهد با اتکا بر توان داخلی تاکنون طی طریق کردهایم و از این به بعد نیز با قدرت ادامه مسیر خواهیم داد. روزنامهنگار اقتصادی باید خود را بخشی از روند اصلاح بداند، نه تماشاگر صحنه بحران، بلکه بازیگری فعال در راستای عبور از بحران. نقش او، گاه از بسیاری از مدیران رسمی نیز مؤثرتر است، زیرا او با افکار عمومی سخن میگوید و افکار عمومی، بزرگترین نیروی حرکت جامعه است. هیچ یادداشتی نباید با ناامیدی پایان یابد، حتی اگر سراسر آن درباره بحران باشد، باید در پایان، روزنهای از امید، کورسویی از امکان یا دعوتی به اندیشه و اقدام ارائه کند. چنین پایانی، نه تنها اخلاقیتر است، بلکه واقعبینانهتر نیز است، زیرا تجربه نشان داده است هیچ بحرانی ابدی و هیچ وضعیتی تغییرناپذیر نیست.