یکی از میدانهای نبرد، نه در جغرافیای فیزیکی، بلکه در فضای ذهنها شکل میگیرد و از آن به عنوان جنگ رسانهای یاد میشود، نبردی که نه با ریزپرنده و موشک، بلکه با روایتها، تصاویر هدفمند و تحلیلهای مغشوش در فضای مجازی به راه میافتد. در چنین شرایطی بسیاری از مردم در سیلاب اخبار ضدونقیض بهدنبال امید و حقیقت میگردند. وقتی سواد رسانهای جای خود را به هیجان و شایعه بدهد، مخاطب بهراحتی قربانی سردرگمی میشود. او که میان روایتهای پرزرقوبرق، اما بیریشه سرگردان میماند، بهتدریج اعتمادش را به توان داخلی به امنیت کشور و حتی به هموطنانش از دست میدهد و این دقیقاً همان جایی است که تیر دشمن به هدف مینشیند. در چنین فضایی حتی تلاش شبانهروزی و جانفشانی نیروهای مؤمن و متخصص کشور، آنگونه که باید، دیده نمیشود. گم شدن در لابهلای روایتهای جعلی و تحلیلهای سوگیرانه، قدرت قضاوت و توان تصمیمگیری را از مخاطب میگیرد و اگر این وضع ادامه یابد، خطر بزرگی در کمین است: نسلی که نهتنها اعتماد به خویش و آیندهاش را از دست میدهد، بلکه مسئولیتپذیری و حس تعهد به سرنوشت وطن در او کمرنگ میشود. هنگامی که روایتها وارونه میشوند، نسل آینده در فضایی بزرگ میشود که در آن واژگان «مظلوم» و «ظالم» جابهجا شدهاند و دفاع مشروع با حمله بیمنطق یکی فرض میشود. بیاعتمادی، ترس و بیتفاوتی بهتدریج جایگزین تفکر، تعهد و همدلی میشوند آنهم نه با فشار نظامی، بلکه با بمباران اطلاعاتی. جنگ رسانهای دقیقاً همینجاست که موفق میشود: آنگاه که ذهنها تسخیر میشوند و حقیقت در غبار جعل و القا گم میشود. اینجاست که رسانه، اگر از فرصت به تهدید بدل شود، دیگر تنها حقیقت را دفن نمیکند، بلکه آینده را نیز گروگان میگیرد. ما، اما در این پرونده، تلاش کردهایم با همراهی متخصصان و کارشناسان حوزه «سواد رسانهای»، راهی برای بازشناسی حقیقت از فریب بگشاییم. گفتوگوهایی برای بیدار کردن ذهنها، تقویت قدرت تحلیل و بازگرداندن اعتماد و همبستگی ملی که در این صفحه میخوانید.