با آغاز تعطیلات تابستان، بار دیگر مسئله مدیریت اوقات فراغت نسل نوجوان و جوان کشور به یکی از دغدغههای اصلی خانوادهها و دغدغهمندان فرهنگی بدل میشود. این در حالی است که امسال با جهش ناگهانی استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی در کنار روند فزاینده مصرف فضای مجازی، شرایط بهمراتب پیچیدهتر و حساستری نسبت به سالهای قبل شکل گرفته است. به بیان دیگر، ما با «فراغت دیجیتالی» نسل نو مواجهیم، فراغتی که اگر با هوشمندی راهبری نشود به بیهویتی و فرسایش فرهنگی خواهد انجامید.
هشدار درباره رشد بیقاعده مصرف محتوا
آمارهای غیررسمی نشان میدهد نوجوانان ایرانی روزانه بین ۵ تا ۹ ساعت از وقت خود را در فضای مجازی میگذرانند. با در نظر گرفتن تعطیلی مدارس و کاهش نظارت ساختاری، این زمان در تابستان احتمالاً بیشتر هم خواهد شد. اکنون با در دسترس بودن ابزارهای هوش مصنوعی مولد، نوجوانان وارد دنیایی میشوند که نه تنها مصرفکننده، بلکه تولیدکننده محتوا نیز هستند، اما بدون چارچوب، آموزش و هدف مشخص. این ترکیب یعنی «فراغت + فضای مجازی + هوش مصنوعی»، اگر بهدرستی هدایت نشود، میتواند نوجوان ایرانی را به کاربر صرف پلتفرمهای بیمرز و فرهنگهای بیریشه تبدیل کند. بدتر از آن، استفاده سطحی از ابزارهای قدرتمند میتواند موجب گمراهی، وابستگی یا حتی تولیدات آسیبزا شود.
دستگاههای فرهنگی یک گام عقبتر؟
سؤال اساسی این است که چرا همچنان نهادهای فرهنگی ما در برنامهریزی تابستانی، بیشتر به اردوهای سنتی، کلاسهای حضوری محدود و مسابقات کلیشهای بسنده میکنند، در حالی که نوجوان امروز، بخش عمدهای از زندگی خود را در جهان دیجیتال میگذراند، جای خالی برنامههای نوین برای مدیریت این فضا بهشدت احساس میشود. نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، کانون پرورش فکری، بسیج، سازمان فرهنگی شهرداری، حوزه هنری و حتی وزارت آموزشوپرورش باید با همافزایی و نه جزیرهای عمل کردن، پلتفرمهایی بومی و جذاب طراحی کنند که در آن نوجوان بتواند مهارتهای فکری، علمی و هنری خود را در بستر دیجیتال شکوفا کند، بدون آنکه در دام محتواهای مسموم یا اهداف بیگانه گرفتار شود.
پیشنهادات عملی برای تابستان دیجیتال
۱. راهاندازی باشگاههای هوش مصنوعی نوجوانان با تمرکز بر آموزش کاربردی، تفکر انتقادی و اخلاق دیجیتال.
۲. برگزاری مسابقات تولید محتوای فرهنگی با ابزارهای هوش مصنوعی، از طراحی پوستر و داستان کوتاه تا انیمیشن و پادکست.
۳. همکاری با پلتفرمهای داخلی برای تولید محتوای متناسب با سن نوجوانان و در عین حال جذاب و تعاملی.
۴. تربیت مربیان فرهنگی آشنا به ابزارهای نوین که بتوانند در فضای مجازی نیز نقش راهبر ایفا کنند، نه فقط در کلاس حضوری.
۵. استفاده از ظرفیت خانههای فرهنگ، فرهنگسراها، مجتمعهای فرهنگی، مساجد و پایگاههای تابستانی و ... به عنوان «پایگاههای تربیت دیجیتال»، نه صرفاً مراکز سنتی برگزاری کلاس.
تابستان، فرصتی بیبدیل برای ساختن آیندهای فرهنگی است. اگر ما نتوانیم ذهن نوجوان ایرانی را با محتوای هدفمند، نشاطآور و خلاق پر کنیم، دیگران این کار را با ابزارهای پیشرفته، اما در جهت اهداف خودشان انجام خواهند داد. وقت آن است که دستگاههای فرهنگی کشور از نگاه سنتی عبور کنند و «فراغت دیجیتال» را به رسمیت بشناسند؛ نه به عنوان تهدید، بلکه به عنوان فرصت تحول.
* نویسنده و فعال فرهنگی