جوان آنلاین: کانال تلگرامی «ترجمان» خلاصهای از مقاله «ممکن است، فایده کتابی که امروز میخوانید، ۳۰ سال دیگر معلوم شود» را به اشتراک گذاشت. این مطلب نوشته جاشوا راتمن است و محمد مهدیپور آن را ترجمه کرده است. در این مطلب میخوانیم: جاشوا راتمن، نویسنده امریکایی، به یاد میآورد که سال دوم دانشگاه بود که رمان میدلمارچ را خواند و او هم مثل بسیاری از همکلاسیهایش از آن خوشش نیامد. میدلمارچ، رمانی پیچیده درباره عشق، ازدواج و آرمانگرایی است، اما از نظر راتمن رمان اعصابخوردکنی بود با شخصیتهای احمق. بالاخره یکجا استادشان کفری شد و گفت: «معلومه که درک و فهمتون بهش نمیرسه، بذارید ۴۰ سالتون بشه، یک ازدواج و طلاق را از سر بگذرانید، بعید میگید آهان! حالا فهمیدم!.»
خیلی وقتها، آموزش مفاهیم علوم انسانی، به دانشجویان ۱۸ تا ۲۲ ساله چالشبرانگیز است. همانطور که کودک درکی از رانندگی ندارد، جوانان بیتجربه هم درکی از مشکلات، حسرتها و پشیمانیهای بزرگ زندگی ندارند.
بااینحال، خواندن آثار بزرگ ادبی و فلسفی در عنفوان جوانی دلیلی دارد: این کتابها الگوهای فکریای را شکل میدهد بعدها شاکله ذهنمان را میسازند و ما را برای زندگی آماده میکنند. این روند دقیقاً شبیه سالها کارآموزی در یک شاخه علمی مثل پزشکی یا حقوق است. شما در دوران تحصیل آموزشهایی را میبینید که در همان لحظه بهدردتان نمیخورد، ولی همانها تعیین میکند که در آینده، پزشکی حاذق یا وکیلی موفق میشوید یا نه. ذهن انسان سالها قطعاتی را کنار هم میچیند که معلوم نیست به چه کار میآید، اما بعدها به شکلی اعجابانگیز آن را با هم ترکیب میکند.
این قابلیت ترکیبکردن قطعاتی از گذشته دور و نزدیک و بهکاربستن آنها در مواجهه با موقعیتهای پیچیده، قابلیتی است که انسان را از پیشرفتهترین هوشهای مصنوعی متمایز میکند. لزلی والینت این تمایز را با مفهوم «آموزشپذیری» توضیح میدهد.
والینت که دانشمند علوم کامپیوتر و برنده جایزه معتبر تورینگ است میگوید: ذهن انسان دارای انعطافپذیری خارقالعادهای است که هوش مصنوعی فاقد آن است. افزایش دادهها هوش مصنوعی را دقیقتر میکند، اما نمیتواند باعث شود، «بصیرتی» ناگهانی به او دست دهد. فقط انسانها میتوانند با ترکیب هزاران چیز بیاموزند که انتخابهای عاطفی ممکن است به شکست بینجامد و شکست اگرچه دردناک، مرحلهای از رشد است. آموزشپذیری فراتر از هوش است. ذهن آموزشپذیر از هر چیزی یاد میگیرد و دانش قدیمی را برای اهداف جدید به کار میبرد.
همین «آموزشپذیری» است که باعث میشود در هنگام بیماری، به جای گفتوگو با هوش مصنوعی، پیش پزشک بروید. چون پزشک علاوه بر دادههای پزشکی از طیف وسیعی از ایدهها و ارتباطهایی استفاده میکند که نتیجه سالها یادگیریاش باشد.
آموزشپذیری است که انسانها را توانمند میکند تا «سؤالات هوشمندانه» بپرسند. مثل پزشکی که شاید از روی رنگ چهره یا لحن حرفزدتان، سؤال دقیقی بپرسد که اثری کلیدی در تشخصیش داشته باشد. از نظر والینت، ارتباطها، ترکیبها و کاربردهای جدیدی که لازمه آموزشپذیربودناند تا حدی به این دلیل مفیدند که اتفاقاً واضح و سرراست نیستند. برخیاوقات، درسی را در جایی از زندگیمان یاد میگیریم که جایی به کارمان میآید که اصلاً انتظارش را نداریم. خواندن کتابهایی که معلوم نیست به چه دردی میخورند نیز چنیناند.