یک واقعیت بسیار مهم درباره ایران امروز با وجود پروپاگاندای دشمن و تصور خلاف واقع برخی در داخل کشور قوی بودن ایران است. به صورت دقیقتر باید گفت که ایران شرایطی مانند شرایط کنونی را کم تجربه نکرده است که در آن دشمن با تهدید و فشار درصدد تسلیمسازی آن باشد. با این حال، تفاوت برهه کنونی با برهههای مشابه در گذشته، محقق نشدن هدف دشمن و به بنبست خوردن آن است؛ تفاوتی که خود ریشه در یک تفاوت اساسیتر دارد که همانا تفاوت در سطح قدرت و کیفیت کنشگری نظام جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با برهههای پیشین است. درواقع، قدرت نظام جمهوری اسلامی ایران سبب شده است که با وجود تصاعد فشارهای خارجی، برخلاف تحولات دوره معاصر، دشمن در تحقق اهدافش ناکام بماند. تمهیدی تاریخی اهمیت آنچه را که اشاره شد بیشتر روشن میکند که در اینجا صرفاً به چند مورد اشاره میشود.
مورد اول به ماجرای هرات در دوره قاجار برمیگردد که بعد از لشکرکشی ایران به این شهر و تصرف هرات، با اولتیماتوم انگلیس، لشکر ایران مجبور به عقبنشینی از هرات شد و در نهایت، معاهده پاریس بر ایران تحمیل شد.
مورد بعدی به بعد از پیروزی انقلاب مشروطه برمیگردد؛ بدین ترتیب که بعد از پیروزی این انقلاب و تأسیس مجلس شورای ملی، دوره اول مجلس با به توپ بسته شدن به دست روسها تعطیل شد و وقتی که مجلس دوم آغاز به کار کرد، دو مستشار امریکایی و سوئدی به نامهای مورگان شوستر و یال مارسن برای حل مشکلات مالی و نظامی استخدام کرد که شوستر اداره امور گمرکی ایران را به دست گرفت. با آغاز به کار شوستر، وقتی وی به مناطق تحت سیطره روسها در شمال ایران و همچنین به مناطق تحت سیطره انگلیسها در جنوب ایران وارد شد، با مخالفت این قدرتها مواجه شد. بنابراین، روسها با حمایت پنهان انگلیسها به ایران اولتیماتوم دادند که اگر شوستر ظرف ۷۲ ساعت از ایران اخراج نشود، آنها به ایران لشکرکشی میکنند و هزینههای لشکرکشی را هم از دولت ایران خواهند گرفت. اگرچه با نطق تاریخی مرحوم مدرس در مجلس، مجلس شورای ملی اولتیماتوم روسها را رد کرد، دولت با پذیرش اولتیماتوم روسها، هم مجلس را تعطیل کرد و هم شوستر از ایران اخراج شد.
در دوره رضاخان نیز وی با وجود نشان دادن اندکی استقلال در برابر متفقین، بهراحتی با فشار آنها عزل و به جزیره موریس تبعید شد. جالب آنکه متفقین با سه ستون نیرو در شهریور ۱۳۲۰ از جنوب ایران تا قلب تهران بدون هیچ مقاومتی از سوی ارتش رضاشاهی پیشروی کردند. در دوره پهلوی دوم نیز امریکا و انگلیس فقط با ۷۵ هزار دلار دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کردند و برای ۲۵ سال، دولتی دستنشانده بر ایران حاکم کردند که در ابعاد و حوزههای مختلف به آنها وابسته بود.
آنگونه که تمهید مختصر تاریخی ذکر شده در بالا نشان میدهد، ایران در دوره معاصر همواره در برابر فشارهای خارجی آسیبپذیری بالایی داشته است و در اصل، با هر گونه تهدید دشمن، خواسته موردنظر دشمن در ایران محقق شده است؛ از جدایی بخشهایی از سرزمین ایران تا جابهجایی سلسلهها و حکومتها، نقض استقلال و حاکمیت ملی و.... این روند با پیروزی انقلاب اسلامی به صورت بنیادین دگرگون شد، به گونهای که امروز با وجود تهدید دشمنان، نهتنها خواسته بیگانگان محقق نمیشود، بلکه با قدرت به آنها نه گفته میشود و او ناتوان از کاربرد ابزار نظامی علیه ایران است. بنابراین، برخلاف ظاهر آنچه در جریان است، در پس فشارهای دشمنان باید قدرت و قوت نظام جمهوری اسلامی ایران را دید که اینگونه مقتدرانه در برابر توطئههای دشمنان ایستادگی میکند. واقعیت آن است که اگر جمهوری اسلامی ایران کشوری ضعیف و فاقد بنیانهای قدرت بود، طرف مقابل اینگونه برای ورود او به مذاکرات اصرار نمیکرد و بلافاصله تهدید نظامی خود را عملی میکرد. بنابراین، هرگونه تصور ضعیف بودن ایران، با واقعیت همخوانی ندارد.