جوان آنلاین: پس از ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ و سفر محمدجواد ظریف به افغانستان تحت حاکمیت جمهوری امریکایی محمد اشرف غنی تا ۷ بهمن ۱۴۰۳، هیچ وزیر امور خارجه دیگری از ایران به کابل سفر نکرده بود. این طلسم هفت ساله در شرایط بسیار حساس، مهم و پیچیده منطقه، همزمان با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و برنامههای احتمالی و پرآشوب او از سوی سیدعباس عراقچی شکسته شد. به همین خاطر، از دید هر دو طرف ایرانی و افغانستانی این سفر ضروری بود و باید مدتها قبل انجام میشد.
اهمیت سفر عراقچی
در بیان اهمیت این سفر، باید به این عبارت اشاره کرد: «پایانی بر گذشته، آغازی بر فصل جدید.» این عنوانی است که آقای ذاکر جلالی، از مقامات ارشد وزارت امور خارجه طالبان که آقای عراقچی را در طول این سفر همراهی میکرد، در پایان سفر مطرح کرد و اهمیت آن را توضیح داد. او در جمعبندی خود خاطرنشان کرده است: این سفر با تعهدات توسعه روابط دوجانبه و گسترش همکاریها به پایان رسید. باید دید تا چه حد دو طرف میتوانند این سفر را به آغازی برای «مسیر جدید و فصل جدید» یا «مرحله جدید» مبدل کنند!
تحولات سیاست خارجی ایران
پس از پایان دوره ناتمام سیاست خارجی و دیپلماسی ایران در دولت شهید آیتالله رئیسی و همچنین وزیر امور خارجه شهید، دکتر حسین امیرعبداللهیان و روی کارآمدن دولت جدید به رهبری دکتر مسعود پزشکیان که در گرماگرم تحولات شدید خاورمیانه و ادامه جنایات و تجاوزات رژیم جنایتکار صهیونیستی با حمایت مستقیم و آشکار امریکا شکل گرفت در ماههای گذشته، بهخصوص پس از حذف پست نمایندگی ویژه ریاست جمهوری ایران در امور افغانستان و برکناری کاظمی قمی چنین برداشت میشد که مسئله افغانستان اولویت و اهمیت خود را در سیاست خارجی کشور از دست داده است، اما سفر عراقچی به کابل، آن هم در شرایط حساس و ویژه افغانستان این گمانهزنیها را باطل کرد.
در دولت گذشته با توجه به تحولات بنیادی مهم و پیچیده افغانستان، دیپلماسی در حوزه افغانستان در ایران، حداکثر در سطح نمایندگی ویژه ریاست جمهوری در امور افغانستان پیگیری و مدیریت میشد، اما با سفر آقای عراقچی به کابل، دولت چهاردهم یک تغییر جدی در این رویکرد اعمال کرد و آن پیگیری پرونده افغانستان و مدیریت آن در سطح وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی بود. این موضوع در نوع خود یک تغییر جدی، مهم و تأثیرگذار ارزیابی میشود که با توجه به جدیت و صراحت لهجه آقای عراقچی میتواند مقامات حکومت سرپرستی طالبان را تشویق و حتی وادار به عملی ساختن تعهداتشان کند. مهمتر از آن، تعهدات ایران به افغانستان، بهخصوص در مسیر هموارسازی موانع گسترش روابط اقتصادی و تجاری، استفاده از ظرفیتهای بندر راهبردی چابهار، توسعه خطآهن، گسترش تجارت و ترانزیت بین دو کشور و همچنین سرمایهگذاری سرمایهگذاران ایرانی در افغانستان و عقب نماندن از دیگر رقبای خارجی، بهویژه چین، ترکیه، روسیه و... میتواند اجرایی شود.
ارزیابی دوره کاظمی قمی
در دوره مدیریت کاظمی قمی بر دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، الحق و الانصاف تلاشهای بسیاری، بهخصوص در حوزه اقتصادی و حل مشکلات و چالشهای دو کشور، بهویژه مسئله حقابه ایران، صورت گرفت. در این دوره شاهد سفر وزرای اقتصادی دولت سیزدهم، همچون وزرای نیرو و جهاد کشاورزی به افغانستان، سفر مهم معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان و سفرهای متعدد دیگر وزرا و مقامات ارشد حکومت سرپرست افغانستان به ایران بودیم، اما در یک ارزیابی کلی، این تلاشها در هر دو کشور آنطور که باید به ثمر ننشست. در نهایت، در اواخر این دوره، شاهد سردی روابط و حتی در بحث سرکنسولگری افغانستان در مشهد، شاهد تنش در روابط دوجانبه بودیم.
به دنبال این تنش، نمایندگان طالبان در نشست گروه تماس منطقهای افغانستان در تهران شرکت نکردند و بیشتر به سمت نشست دوحه، سازمان ملل و امریکا متمایل شدند، اما زمانی که از امریکا آبی گرم نشد، به دنبال تلاشهایی که از سوی ایران برای عادیسازی روابط با حل مسئله سرکنسولگری مشهد صورت گرفت، روابط به حالت عادی برگشت. با این وجود بعد از این قضیه، شاهد تحولی جدی و پیشرفت در روابط دو کشور نبودیم.
چالشهای روابط ۲ جانبه
از سوی دیگر، روابط دو کشور تا قبل از سفر آقای عراقچی به کابل، بهشدت تحت تأثیر فضاسازیهای منفی، مسئله مهاجرین در ایران و ایرانهراسی در افغانستان بود که به روابط دو کشور آسیب جدی وارد میکرد.
این فضا که بیشتر از سوی جریانهای بیرونی، بهویژه رسانههای معاند، دامن زده و بر آتش آن دمیده میشد، در موارد متعدد حتی به دنبال اظهارات افراد نامربوط و غیرمسئول یا پخش کلیپهای جعلی و ساختگی، تحت تأثیر قرار میگرفت و به سطح روابط دوجانبه آسیب میرساند، اما سفر یکروزه و متفاوت آقای عراقچی به افغانستان و توجه ایشان به دیپلماسی عمومی با حضور در سطح شهر کابل و همچنین صراحت و جدیتی که از او در پیگیری سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی سراغ داریم، میتواند روح تازهای در روابط دوجانبه بدمد و موانع موجود بر سر راه گسترش روابط و حل چالشها و مشکلات را از میان بردارد.
یکی از مهمترین موضوعاتی که این روزها در روابط دو کشور مطرح است، مسئله حقابه ایران از رودخانههای مرزی بین دو کشور، بهویژه هیرمند براساس معاهده ۱۳۵۱ و همچنین هریرود است. همانطور که در صحبتهای دو طرف در این سفر مطرح شد، سخنان و وعدههای امیدبخشی داده شد که قطعاً با پیگیریهای کارشناسی میتواند به نتیجه برسد. موضوع بازگشت مهاجرین افغانستانی، بهویژه اتباع غیرمجاز به کشورشان، امنیت مرزی و توسعه روابط اقتصادی با توجه به ترکیب هیئت همراه آقای عراقچی، از مسائل مهم دیگر در مذاکرات بود که به گفته وزیر امور خارجه، دو طرف به درک بهتری از خواستههای یکدیگر رسیدند.
در این زمینه، باید تأکید کرد که قرارگرفتن پروژه ناتمام سند جامع همکاریهای راهبردی بین دو کشور در دستور کار و به نتیجه رساندن مذاکرات در پنج کمیته مشخص آن به دلیل مداخلات و کارشکنیهای مختلف در دولت گذشته افغانستان، بهویژه از جانب غرب به نتیجه نرسیده بود، میتواند ضمن ارتقای سطح روابط، موانع و چالشهای موجود بین دو کشور را بهصورت ریشهای برطرف کند.
برنامه دونالد ترامپ برای منطقه
نکته مهم دیگر، به قدرت رسیدن دوباره دونالد ترامپ در امریکاست. سخنان، مصاحبهها و دستوراتی که ترامپ در روزهای گذشته مطرح کرده، جمهوری اسلامی ایران، افغانستان، مردم و حکومت سرپرست کنونی را در کنار سایر موضوعات و مسائل جهانی، به شدت تحت تأثیر قرار داده است. با توقف موتور جنگی رژیمصهیونیستی به دنبال قهرمانیهای مبارزان فلسطینی، لبنانی و همچنین تلاش برای فروکشکردن جنگ اوکراین، امریکا و ترامپ قطعاً برنامههای جدید و خطرناکی برای منطقه ما از جمله ایران و افغانستان خواهند داشت. هماهنگی، همکاری و همدستی دو کشور میتواند در راستای خنثیکردن توطئههای احتمالی بسیار مؤثر و کارساز باشد.