جوان آنلاین: دکتر علی لاریجانی، مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هفته گذشته با سفر به سوریه و لبنان، پیامی را از سوی حضرت آیتالله خامنهای به آقایان بشار اسد، رئیسجمهور سوریه و نبیهبری، رئیس مجلس لبنان ابلاغ کرد. این سفر بازخوردهای زیادی به نفع جبهه مقاومت در رسانههای منطقهای و بینالمللی داشت و مورد تحلیل و ارزیابیهای مختلفی قرار گرفت. رسانه KHAMENEI. IR در گفتوگویی اختصاصی با او به تحلیل و بررسی زمینهها، رخدادها و دریافتهای میدانی وی از این سفر و آثار سیاسی، بینالمللی و میدانی آن در شرایط ویژه منطقه پرداخته است.
به عنوان سؤال اول میخواستم بپرسم بستر و فرایندی که قبل از سفر اتفاق افتاد تا این سفر شکل گرفت و به آنجا تشریف بردید، چه بود و چه مقدماتی داشت و پس از سفر به سوریه و لبنان، نگاه دولت آقایان بشار اسد و نبیه بری و دولت لبنان را به حمایت ایران از حزبالله و دفع شر رژیم اشغالگر قدس چگونه تحلیل کردید؟
در مورد مقدمات و بستر لازم برای سفر اخیر، یک اموری روشن است، چون دو کشوری که من سفر کردم و پیام مقام معظم رهبری را رساندم، دو کشوری هستند که در صف مقدم این مناقشه مهم قرار دارند؛ هم سوریه و هم لبنان که الان مورد تجاوز اسرائیل واقع شدهاند، بنابراین روشن است که نیاز بود به اینکه با دوستان در این کشور صحبت کنیم و حمایت ایران را از دولت و ملت لبنان و سوریه بگوییم. در واقع حوادث اخیر اینقدر وسیع است که میتواند روی امنیت کل منطقه اثر بگذارد، یعنی امروز کاری که حزبالله و مقاومت در لبنان دارد انجام میدهد، قلمرو تأثیرش فقط در لبنان نیست، به امنیت ملی ما کاملاً ربط دارد، بلکه به امنیت کل منطقه مربوط است، بنابراین حساسیت در این زمینه باید به همین میزان هم وجود داشته باشد. پیام مقام معظم رهبری حتماً تأثیرگذار در همین قلمرو خواهد بود و امیدواریم نتیجهاش را ما در رفتار نیروهای مقاومت مشاهده کنیم و تا حد زیادی هم داریم میبینیم که شرایط در حال تغییر است.
نکته بعدی بحث روحیه فرماندهان حزبالله، سکانداری شیخ نعیم قاسم و مسئله سازوکار و ساختار حزبالله بعد از فقدان شهید نصرالله است. این را چطور دیدید؟
در این زمینه باید این مقطع را یعنی از حدود ۲۵ شهریور که ماجرای پیجرها رخ داد و بعد شهادت شهید سیدحسن نصرالله و بعد شهادت سیدهاشم صفیالدین و دیگران از اعضای مهم حزبالله تا امروز به دو قسمت تقسیم کرد. دوره اول مثلاً حدود ۲۰-۳۰ روز اول بود و یک دوره بعد. در دوره اول خب این ضربه جدی بود. اینکه ۳-۴ هزار تا کادر حزبالله در پیجرها دچار مشکل شدند و شهادت رهبری این حزب خیلی مهم بود و این دورهای بود که تقریباً این تلقی را برای رژیمصهیونیستی به وجود آورد که کار اینها تمام است و این را به کشورهای عربی و غربی هم منعکس کرد که اینها کارشان تمام شده است. بعضی از پیامهایی که اسرائیلیها میدادند، همین در آن مندرج بود، منتها بعد از این فاصله دور اول، شرایط کلاً عوض شد. شرایط یک شیب سرپایینی بود، اما یک مرتبه صعود کرد. چرا این شد؟ حادثه این جور بود، انتظار هم میرفت که نیروهای مقاومت که نیروهای قوی از نظر اعتقادی هستند و من شنیدهام آن روزی که خبر شهادت مرحوم سیدحسن نصرالله را دادند، خب خیلی تکاندهنده بود و خیلی از نیروهای خط اینها گریه کردند، عزاداری کردند، ولی بعدش باهم همقسم شدند که تا پای جانشان از لبنان دفاع کنند. این حادثه شهادت سیدحسن نصرالله تأثیرش این بود. به عکس آن چیزی که نتانیاهو و اسرائیل فکر میکردند، زدند، رفتند و اینها نابود شدند، اما نیروهای مقاومت یک انرژی جدید پیدا کردند، یعنی شروع کردند به عاشورایی جنگیدن و این باعث شد شرایط عوض شود و همه کادرها جایگزین شدند. من در این سفر روحیههایی را مشاهده کردم که اینها استواریشان مثل استواری روز عاشورا بود، یعنی اینها این جور بودند که ما در احادیث و روایات میخوانیم که [در عاشورا]چه جوری میجنگیدند و چه جور آدمهایی بودند که پای آرمانهایشان ایستادند. مثلاً همین آقای شهید محمد عفیف که اخیراً به شهادت رسید، من آنجا حدود یک ساعتی او را دیدم و باهم صحبت کردیم. او حرفش به من این بود: «ما محکم ایستادهایم، شما بدانید ما آمادگی برای ایستادگی داریم. کسی از این دوستان ما در لبنان فکر نکند شکستگی داریم، آمادهایم.» این یک نمونه بود. خیلی از دوستان دیگر حزبالله را که من میدیدم، افرادی بودند با روحیه بسیار قوی و شاداب. روحیه داشتن در جنگ خیلی مهم است، خیلی. اینها روحیه قویای دارند و امیدوار به آینده، یعنی هم شادابی دارند، هم روحیه قوی دارند، هم امیدوار به آینده هستند. برای من اطمینانبخش بود که اینها پیروزند، یعنی این روحیه و این صلابت در کار و این شجاعت در عمل، اینها را پیروز میکند. به نظرم رژیمصهیونیستی یک خطایی اینجا انجام داد و تصور میکرد بعد از بمبارانها و بحث پیجر و اینها، طی مثلاً یکیدو هفته میرسد به رودخانه لیتانی. خب الان سیوخردهای روز گذشته، نتوانستهاند تحرک زمینی جدی داشته باشند و مرتب کشته میدهند. هنوز ظرفیتهای اصلی حزبالله نقد نشده است. اینها هنوز امکانات وسیعی دارند و خودشان تولیدکننده شدهاند و امکانات را میسازند. قبلش صهیونیستها گفتند ما چند تا مخزن اینها را زدیم. خب اگر زدید، پس اینهایی که دارند شلیک میکنند از کجا دارد میآید؟ از کره مریخ که برایشان نمیآید. دارند میسازند. من فکر میکنم در آینده رژیمصهیونیستی به شدت پشیمان خواهد شد، از این موضوع، البته ما همیشه گفتهایم از کلیت لبنان و از کلیت دولت و حکومت لبنان دفاع میکنیم و اگر از حزبالله هم یاد و حمایت میکنیم، از باب این است که یک سنگر محکمی برای دفاع از سرزمین لبنان و جلوگیری از این تجاوز اسرائیل به کل منطقه است، وگرنه ما به عنوان کشور دوست لبنان، دوست ملت لبنان، از کلیت لبنان حمایت میکنیم و ضمناً همیشه گفتهایم ما آتشبس را کار مفیدی میدانیم. اینها بودند که جنگطلبی کردند و خلاصه در شرایط فعلی یک قدری در این قضیه گیر کردند و این مذاکراتی هم که آقای نبیه بری برای حل و فصل موضوع دارند انجام میدهند، امیدواریم به نتیجه برسد.
یک مسئلهای در سفر شما، از سوی رسانههای صهیونی و وابسته به آنها و دیگران مطرح شد، این بود که وقتی وارد خاک لبنان شدید، آنجا شما و تیم همراهتان مورد تفتیش و بازرسی جدی قرار گرفتید. در مورد این موضوع هم میخواستم توضیح بدهید که آیا این صحت داشت یا خیر؟
به نظرم از این شوخیهای مبتذل در این سفرها بعضاً کردهاند. مثلاً ما در سوریه که بودیم، برای اینکه موضوع را عوض کنند و فضا را تغییر دهند، یک منطقه نزدیک محل گفتوگوی ما را بمباران کردند یا مثلاً در لبنان قبل از آمدن ما، نزدیک فرودگاه را زدند، ولی خب حالا چه پیامی میخواستند اینها بدهند در این قضیه؟ گفتند ما پیاممان را دادیم. خب چه پیامی؟ شما میخواستید بگویید ما در آسمان لبنان قدرت داریم که یک جایی را بزنیم، خب این را از قبل هم میدانستیم میتوانید بزنید، ولی شما کارتان را میکردید، ما هم کار خودمان را داشتیم میکردیم. تأثیری روی ما هم نداشت. چه پیامی داشت؟! این [موضوعی که اشاره کردید]هم از آن دروغهای عجیب و غریب است، یعنی اصلاً از بیخ خلاف است. ما از هواپیما که پیاده شدیم، سفیرمان پای هواپیما بود و بعضی از نمایندگان مجلس آنجا، از حزبالله و دیگران آنجا بودند. ماشین آنجا بود، سوار ماشین شدیم و آمدیم، یعنی اصلاً ما وارد سالن نشدیم که کسی ما را ببیند، چون برای ملاقات هم دیر شده بود، یک قدری ترافیک هم بود، از همان جا، از پای هواپیما آمدیم.
نکته مهمی که تحلیلش بسیار حائز اهمیت است نگاه بقیه گروههای لبنانی به حزبالله است. بر اثر اتفاقات جاری و حمله این سیوچندروزه رژیم به ضاحیه و پیرامون، نگاه بقیه گروههای لبنانی به حزبالله آیا تغییری کرده است یا خیر؟
شاید اگر بخواهیم واقعی صحبت کنیم، در آن دوره اول که یک مقدار شرایط حزبالله سخت شد، یک کمی تغییر کرده بود و بعضی از صداها هم شنیده میشد ولی الان اینطور نیست، یعنی خیلیها تعدیل و متوجه شدهاند این سنگر حزبالله برای دفاع از امنیت ملی لبنان یک سرمایه است و مقاومتر از این حرفهایی است که اینها مثلاً با چهار تا عملیات پیجر و اینها از بین بروند. مسئله کار تروریستی (پیجر) کار بزرگی بود، یعنی به هر حال ۳ هزار نفر از کادرهای اینها چشمشان آسیب دید، دستشان آسیب دید، یک سازمان باید خیلی قوی باشد که این را هضم کند یا وقتی رهبری این سازمان را زدند، چیز کوچکی نبود. این دو تا حادثه بغل هم بود ولی این سازمان از نظر فرزانگی، عقلانیت، ورزیدگی میدانی و توجهاتی که در ابعاد سیاسی و عقیدتی به سازمانشان شده بود، این رشدیافتگی را داشت؛ خیلی زود جایگزین کردند و سازمانشان هم از نظر ساختاری طوری بود که توانست عملیات را شروع کند. الان شما ببینید هر روز چند تا عملیات دارند. پس معلوم است حزبالله خودش را یافته و سرپاست، به همین دلیل کیفیت رفتار گروههای دیگر هم تغییر کرد.
در مورد بحث نقش سوریه و آقای بشار اسد در وضعیت فعلی مقاومت برای ما توضیح دهید و اینکه ایشان در حال حاضر در این پازل و در این صحنه چه جایگاه و چه نقشی را ایفا میکنند.
واقعبینانه این است که آقای بشار اسد جزو رهبران سیاسی خوشفکر در منطقه است و از سالها پیش این مشی حمایت از مقاومت را داشته است؛ چه در زمان تنهایی، چه در زمانی که الان کشورهای عربی او را دعوت کردهاند به همکاری در اتحادیه عرب و جاهای دیگر، همیشه این صلابت و استواری حمایت از مقاومت را داشته و دارد و از معدود رهبران سیاسی کشورهای عربی است که از تیزهوشی برخوردار است و خوب عمل میکند.
واکنش آقایان بشار اسد و نبیه بری به پیام حضرت آیتالله خامنهای چه بود، چه بازخوردی از این دو داشتید، وقتی که با آنها جلسه داشتید و موضوع را مطرح کردید؟
برخورد هر دو بزرگوار نسبت به پیام رهبری خیلی محترمانه بود، خیلی تجلیل کردند و من از گذشته هم نظر آنها را نسبت به مقام معظم رهبری میدانستم که ایشان را یک فرد راهگشا در مسائل و بنبستهای منطقه میدانند و به این جهت هر دو نظرشان این بود که نکاتی که در این پیامها آمده، همان مسائلی است که ما امروز به آن نیاز داریم و باید به آن توجه کنیم و همه را قبول هم داریم و پیگیر هم هستیم. تلقیشان این بود که پیام از جانب یک شخصیتی آمده که دلسوز منطقه است و آیندهنگر نسبت به منطقه و به همه ابعاد و مسائل منطقه توجه کافی دارد و خواستار حل مسائل است. از این جهت خیلی استقبال کردند. آنها علاقهمند بودند این ارتباطات، ارتباطات نزدیکتری باشد و تحلیلها مطرح شود، مخصوصاً من در لبنان که با گروههای سیاسی مختلف هم یک جلسهای داشتم، آنها هم نظرشان این بود که ایران ارتباطاتش را با لبنان بیشتر کند و مسائل را با آنها در میان بگذارد. من تا آنجایی که مقدور بود در آن ساعاتی که در لبنان بودم، مطالبشان را شرح دادم و این علاقهمندی هست، چون این کشورها یک حالت همسرنوشتی با ایران حس میکنند و به همین دلایل و موضع مشترک داشتن علاقهمندند گفتگوهای نزدیکتری همیشه داشته باشیم.
آقای دکتر دشمن سعی دارد روی یک انگارهای خیلی تأکید کند؛ تحلیلی ارائه میدهد مبنی بر تضعیف اهرمها و بازوهای قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و دائماً میخواهد به روشهای مختلف بر این تأکید کند که این اهرمها روزبهروز دارند ضعیفتر میشوند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ چقدر این موضوع واقعیت دارد، شما در میدان بودید و آنجا را ملاحظه کردید.
قبول دارم که این القا را میکنند، یعنی به میزان زیادی این القا را هم در کشورهای غربی کردهاند، هم در کشورهای عربی. شاید همین مسائل باعث شده است کشورهای غربی فکر کنند مثلاً الان شرایط ایران تضعیف شده، پس یک فشاری هم ما از نظر قطعنامه علیه ایران بیاوریم. من این قطعنامهای که الان در آژانس کشورهای غربی دارند دنبال میکنند، یادم میآید که شبیه همان کاری بود که بعد از جنگ ۳۳روزه، اینها انجام دادند. آن موقع کیسینجر گفته بود الان که این بحران منطقه به وجود آمده، خب یک قطعنامه علیه ایران بدهیم. حالا بحران در لبنان است، اینها سر مسئله هستهای ما، گفتند ما قطعنامه میخواهیم بدهیم که به محض اینکه وضع در جنگ ۳۳روزه عوض شد و در واقع رژیمصهیونیستی فهمید دیگر نمیتواند جلو برود، رفتند دنبال آتشبس و همان موقع یک مرتبه گفتند یک قطعنامه داریم میدهیم علیه ایران. آن موقع یادم است آقای سولانا زنگ زد به من و گفت که من خیلی متأسفم، چون خرابکارها کار خودشان را کردند، یعنی یک تلقی اشتباهی برایشان پیش آمد. خب حالا ببینید مثلاً از آن موقع که اینها برای جلوگیری از تکنولوژی هستهای قطعنامه دادند، جلوگیری شد؟ یعنی ایران از آن موقع تا به حال ضعیف شد؟ خودشان دارند میبینند. الان هم یک اشتباه مشابهی دارند میکنند، بنابراین من قبول دارم یک چنین تلقیای ایجاد شده، ولی این تلقی چرا اشتباه است؟ من حالا در مورد حزبالله برایتان شرح دادم. اینها رهبری این سازمان را زدند، معاونش را زدند، بعضی از عناصر مهم صدر اینها را زدند، ۳ هزار نفر از کادرشان را به هر حال مجروح کردند، یعنی الان وارد کار نمیتوانند بشوند. پس کادر جدید باید میآمد. الان که صحنه را نگاه میکنیم، میبینیم یک نسل جوانتری آمده سر کار و خصوصیت این جوانها این است که بسیار معتقدند، شجاعند و جسورند. حالا شاید کلمه جسور یک قدری خوب نباشد ولی این خصوصیت در واقع ابتکارآمیز در شجاعت را دارند و همقسم هم شدهاند پای لبنان بایستند. خب به همین دلیل اینها مجبور شدند در کارشان بمانند و خیلی خسارت دارند میدهند، تا آنجا که من اطلاع دارم اسرائیلیها در این قضیه حدوداً به اندازه یک لشکر تلفات دادهاند. خب این یک نتیجه کار شد که بازوی چه کسی را زدند؟ کجا زدند؟ ما احتیاج به بازو نداریم. اینها میگویند نیروهای مقاومت، نیروی مقاومت یعنی چه؟ یعنی نیروهایی که در منطقه هستند از رفتار خشن و اربابگونه اینها به عصیان رسیدهاند. آمدند گفتند عراق را میخواهیم ایالت خودمان کنیم، رفتار خشونتآمیز با مردم داشتند. مردم عصیان و نیروی مقاومت تهیه کردند، البته ما به هرگونه رفتار خشن نسبت به مسلمانها معترضیم یا در یمن، حوثیها بودند ولی نیروی مقاومت به این صورت نبود، چرا به وجود آمد؟ ما به وجود آوردیم؟ نه، خودشان به وجود آوردند. با دست خودشان به وجود آوردند. عربستان آمد آنجا را مدام کوبید. اینها دیدند راهی جز مقاومت ندارند، بنابراین نیروی مقاومت یمن شدند. همینطور در فلسطین. اینها از بین نمیروند. مثلاً در غزه، وقتی ۵۰هزار نفر آدم را آنجا کشتید، هر جوانی احساس میکند یا برادرش یا خواهرش یا پدرش یا مادرش را کشتید. این آرام نمینشیند یا مسلمان فلسطینی که احساس میکند زمینش را غصب کردند و مرتب سرش ریختهاند، نمیتواند زندگی کند، خواهر و برادرش را هم کشتند، این از نظر روانی چه حالی دارد؟ تا آخر عمرش تا کینه خودش را خالی نکند، ول نمیکند. میگویند آقای سنوار خیلی آدم تندی است. چه کسی تندش کرده؟ من البته نمیگویم تند است. شما ۲۵سال زندانش کردهاید، شده سنوار. حالا شما با دست خودتان هزاران سنوار درست کردهاید. حتماً ما موضعمان موضع گرایش حقطلبانه است. ما که یک کشوری نیستیم که نگاه کنیم افراد بروند و موضع خنثی داشته باشیم، ولی این خود شما هستید که با دست خود اینها را تقویت میکنید، بنابراین من درست عکس این فکر میکنم. در کوتاهمدت ضربه زدند، درست است، ما نمیتوانیم نفی کنیم. به هر حال مردم غزه را آواره کردند ولی ماجرا تمام شده نیست. شما میبینید این در آینده چه میشود، یعنی وقتی شما این ضربه را به اینها زدید، هزارها آدم و جوان را مصمم کردید که علیه شما بشورند و تمام نمیشود.
با توجه به اینکه شما در ماجرای جنگ ۳۳روزه دبیر شورای عالی امنیت ملیو درگیر پرونده لبنانبودید، قطعاً در موقع آن اتفاقات مراوداتی داشتید، بعداً هم همینجور. به نظر شما در جریان مقاومت از ۲۰۰۶ تا الان چه تغییر و تحول واضح و شاخصی رخ داده است؟
عرض شود که دو موضوع هست؛ یکی اینکه این حادثه جنگ ۳۳روزه با حادثه فعلی چقدر مشابهت دارد و چگونه اداره شده. یکی اینکه در این فاصله شرایط منطقه چه تغییراتی کرده است. در جنگ ۳۳روزه، تقریباً شبیه همین وضع پیش آمد، منتها با یک تغییراتی؛ اولین موضوع این بود که در هجوم اولیه شبیه امروز بود، یعنی تقریباً دو هفتهای یا ۱۲-۱۳ روز اول شتاب اسرائیل بسیار زیاد بود و کشتوکشتار زیاد و از نظر زمینی هم بیشتر از حالا جلو آمده بودند. در این فاصله هر بحثی راجع به توقف جنگ بود امریکاییها مخالفت میکردند. یادم است آن موقع یک کنفرانسی در رم تشکیل شد، آنجا نخستوزیر ایتالیا و دیگران پیشنهاد آتشبس دادند. آن موقع وزیر خارجه آلمان یک خانمی بود، او سفت مخالفت کرد و گفت الان وقت این حرفها نیست.
این گذشت و اینها فکر میکردند پیروزند و کار حزبالله تمام شد. بعد ۱۲-۱۳ روز، شرایط تغییر کرد. بعد از این شرایط خودشان به دست و پا افتادند برای آتشبس، قطعنامه آماده شد. قبل از آن هرچه قطعنامه بود را رد میکردند. تعدادی از این وزرای خارجه منطقه که برای آنها نقش دلال را دارند، مرتب تماس میگرفتند که این مسئله را سریعتر شما حمایت کنید، حل کنید. خودشان افتادند به دست و پا. این نزول و صعود آن موقع هم بود، الان هم هست، این یک نکته. نکته دیگری که دارای تفاوت است؛ آن موقع آقای سیدحسن نصرالله بود، شهید سلیمانی بود، اینها خیلی روحیهبخش بودند. خب الان اینها نیستند، اما اینها جایگزین کردهاند. مثل اینکه این جبهه نیاز به شهادتهای بزرگ داشت تا نیروهای جوان همقسم شوند و پای صیانت از لبنان بایستند، یعنی به جای اینکه این موضوع، سایش برای اینها ایجاد کند و فرسایش روحی پیدا کنند، به یک انرژی جدید در روحیه اینها تبدیل شد و اینها پای کارشان ایستادند. درست است فقدانهایی دارند ولی این انرژی را خدا به اینها داده، یعنی واقعاً از این نیرو خیلی کار برمیآید. نکته بعدی این است که توانمندی حزبالله قابل مقایسه با قبل نیست. در جنگ ۳۳روزه این مقدار تجربه عملیاتی نداشتند، اما الان هم امکانات زیاد و هم خیلی تجربه پیدا کردهاند. اینها هنوز از تجهیزات مهمشان استفاده نکردهاند و اگر استفاده کنند، به نظر من صحنه خیلی تغییر میکند. شاید اینها فهمیدهاند که یک مقدار علاقهمندند زودتر آتشبس شود. من فکر میکنم فعلاً صحنه تغییرات و مشابهاتش اینطوری است، منتها از نظر مسئله نسبتش با ما، من مثالی زدم که غربیها یک تلقی داشتند که، چون این ظرفیت ماند و اینها به قول شما بازوی ایرانند، پس یک جای دیگر باید به اینها لطمه بزنیم و آن قطعنامه دادن است. اصلاً شما مطلب را از نظر منطقی نگاه کنید، خب شما یک دعوایی در منطقه دارید، موضوعش هم موضوع دیگری است، چرا برای هستهای دارید قطعنامه میدهید؟ چون آنجا کیسینجر گفته بود الان یک قطعنامه بدهید، پس معلوم است که تلقیتان این بوده، اینجا شما مشکلی پیدا کردید، یک جای دیگری باید تلافی دربیاورید. من تحرکی را که برای قطعنامه در آژانس الان کشورهای اروپایی دارند ایجاد میکنند از این سنخ میبینم.
درواقع دنبال یک رفتار نیشگونانه نسبت به ایران هستند که ما، چون در آنجا مثلاً موفق نشدیم به شما ضربه بزنیم، یک جای دیگر به شما ضربه میزنیم، منتها دارند یک اشتباهی میکنند؛ وقتی شما قطعنامه صادر و برای ایران از نظر اقتصادی مزاحمت ایجاد کردید، ایران توانست خودش را یک قدری باز بیابد. از نظر هستهای شما پیش بردید یا ایران قویتر شد؟ تکنولوژیهای جدید هستهای پیدا کرد و الان غنیسازیاش را برده بالای ۶۰درصد. پس شما موفق نبودهاید، البته خسارت اقتصادی به ما زدید ولی آن کاری که میخواستید این نبود، کاری که میخواستید این بود که ایران را از نظر هستهای متوقف کنید، بعد هم نتیجهاش این بود که بعد از یک مدتی آمدید گفتید، بیایید تفاهم کنیم. تفاهم کردیم، باز دوباره امریکاییها خلفوعده کردند. خب الان در موقعیت مختلفی هستیم. بههرحال ما غنیسازی را گسترش داده و غنیسازی را تا بالای ۶۰ درصد بردهایم. شما با تجربهای که برای منصرفکردن ایران دارید و دیدید که نمیشود، پس دو تا راه بیشتر پیش رویتان ندارید؛ یکی اینکه برگردید به همان برجامی که تصویب شده، ایران همیشه به شما گفته بیایید برگردید اشتباهتان را حل کنید، البته خسارتهای ما را هم باید یکجوری تأمین کنید، یک راه دیگرش هم این است که خیلی خب، قبول ندارید؟ چون شنیدم دولت جدید ایالات متحده گفته «ما آن برجام را اصلاً قبول نداریم، چون ایرانیها سر ما را کلاه گذاشتند!»، آن وحی منزل نیست، خب بیایید سر موضوع جدید، شما میگویید «ایران هستهای را ما قبول داریم. به سمت بمب نرود، عیب ندارد!»، ما غنیسازی در این حد داریم، خب بیایید توافق کنید که ایران یک شروطی دارد برای این امر. با توجه به تجربه گذشته، ما به سمت بمب نمیرویم، شما هم شروط ما را بپذیرید. توافق بعدی را بکنید، بنابراین ما توصیه نمیکنیم شما رفتار غلط قبلیتان را دنبال کنید، ولی بههرحال این هم یک راهحل است. بیایید از این راهحل استفاده کنید.
آقای دکتر، دیدگاه شما در مورد کشور لبنان خصوصاً به خاطر اینکه الان مرکز حملات رژیم است، قبل و بعد از سفر چه تفاوتی کرد؟ بعد از اینکه به صورت مستقیم شرایط را ملاحظه کردید، روحیه مردم و فضای داخلی لبنان را چطور دیدید؟
مسئولان لبنان چه آقای نخستوزیر، چه آقای نبیهبری رئیس مجلس را من یک رجال ملی میبینم که واقعاً دوست دارند مسائل و منافع ملی کشورشان حفظ شود و با ما دوستی دارند و میدانند ما هم علاقهمندیم در کلیت دولت لبنان و حکومت لبنان در این فشاری که رژیمصهیونیستی برایشان ایجاد کرده است، موفق شود. مردم لبنان نسبت به آوارگان خیلی با شرافت برخورد کردند، یعنی اعم از شیعیان یا اهل سنت یا مسیحیان، در خانهشان را به روی این آوارگان باز کردند. این خیلی منزلت دارد و این بهترین نوع همبستگی ملی را در یک کشور نشان میدهد که حدود ۸۰۰-۹۰۰ هزار نفر را در خانههای خودشان راه دادند و به یک تعدادی هم در مدارس کمک میشود. درباره [رسیدن]کمکهای نقدی و کارساز ایران هم دولت لبنان گفت ما یک راهی هم پیدا میکنیم که تسهیل شود. همین وضع را من اتفاقاً در سوریه هم دیدم که آقای بشار اسد از مردم خواست شما هر کدامتان یکیدوتا خانواده را به خانهتان راه دهید و اینها را مهمان خودتان بدانید و عجیب این است که این ۱۳۰هزار نفر را اینها در خانههایشان راه دادند و این خیلی ذیقیمت است که این همبستگی بین این کشورها و ملتها وجود دارد.
نکته بعدی این است که رجال سیاسی لبنان از یک درک خیلی خوب نسبت به سرنوشتشان برخوردارند و درست است که حالا در آن حوادث اولیه برخیشان یک مطالبی گفتند ولی الان اینطور نیست و من در گفتگوهایی که داشتم-طیفهای مختلفی بودند- همه در اینکه باید در مقابل رژیمصهیونیستی مقاومت کرد، همفکر بودند و از ایران تشکر میکردند و در اینکه ایران از مردم لبنان دارد حمایت میکند هم متفق بودند، بنابراین یک بههمتنیدگی بین میدان رزم و پشت جبهه که مردم هستند در لبنان وجود دارد.
با همان مشاهداتی که داشتید و در واقع فضای سیاسی را دنبال میکنید، مثل این بحثهای آتشبس که الان خیلی جدی هم شده یا سفر فرستاده ویژه امریکا در امور لبنان به بیروت و سرزمینهای اشغالی یا از طرف دیگر رخدادهای غزه. با جمیع اینها، آینده وضعیت لبنان را چطور میبینید؟ در یک نمای کلیتر، فکر میکنید کل منطقه به چه سمت میرود؟
در لبنان من عرض کردم که شرایط، از نظر نیروهای مقاومت شرایط خیلی مقتدرانهای است و اینها خودشان را بازیافتهاند و دارند جلو میبرند و مذاکرات برای آتشبس را هم آقای نبیهبری دارد دنبال میکند. برای من هم توضیح دادند در واقع گفتوگوهایشان را که به کجاها دارد میرسد و ایشان هم امیدوار بود که این موضوع به یک نتیجهای برسد، البته ما هم دنبال آتشبس هستیم و هر چه زودتر این کار شود، برای مردم بهتر است. به هر حال جنگها همه باید به صلح ختم شود و هرچه زودتر ختم شود بهتر است ولی اینکه کیفیتش، ریزهکاریهایش چه باشد، ما دخالتی در این امور نداریم و خود مسئولان لبنانی چه آقای نبیهبری و دوستانشان، چه حزبالله، خیلی دقیق بررسی میکنند و ظرفیتهای خیلی خوبی برای بررسی امور دارند. هرچه اینها به تصمیم برسند، مورد حمایت ایران است. هم به آقای نخستوزیر این را گفتیم، هم به آقای نبیهبری، هم به دوستان حزبالله، بنابراین آنجا من فکر میکنم خیلی فضا روشن است و توفیق نیروهای حزبالله دیده میشود، یعنی فجر پیروزیشان را آدم میبیند. در غزه یک مقدار وضع متفاوت است، البته آنجا همچنان مقاومت دارد از خودش زنده بودن را نشان میدهد، اما شرایط مردم خیلی سخت است و خب آنجا تقریباً قریب به اتفاق ساختمانها را از بین بردهاند، یعنی اسرائیل یک فاجعه بزرگ آفریده است، ولی آنجا هم همینطور است. من فکر میکنم مسئله غزه و کرانه باختری و مسلمانهای فلسطین این داغشان را تازه کرد و این به نظرم اشتباه بزرگی بود که نتانیاهو انجام داد و فکر کرد قلعوقمع کرده و تمام شده است، در حالی که این مقاومت را افزایش خواهد داد، منتها شرایط امروزشان سخت است. در منطقه کلاً ما یک رفتوبرگشت داشتیم؛ رفتش این بود که رژیمصهیونیستی با این کارهایی که انجام داد، فضای تبلیغاتی ایجاد کرد که کار تمام است، حتی بعضی از این کشورهای نسبتاً قراضه منطقه هم حرفهایی زدند که بله حالا حزبالله از نظر میدانی و نظامی لطمه شدید خورده و از بین رفته است، اما از نظر سیاسی هم باید در لبنان اینها از بین بروند. کسی خریدار این حرفها نیست. این مال همان دوره اولی است که اینها یک تصوراتی پیدا کردند. الان اینطور نیست. الان این کشورهای منطقه معتقدند، حالا اگر نگوییم همه، خیلیهایشان این حرف را میزنند که شرایط باید متعادل شود و اسرائیل این حرفهایی که میزده درست نبوده و حالا متوجه شدهاند که اگر اسرائیل موفق میشد، خود اینها هم جایگاهی در منطقه نداشتند. این واقعیتی است که اینها لمس کردهاند، حتی برخی از کشورهایی که با ما اختلاف مشرب سیاسی دارند و در گذشته نسبت به اسرائیل هم خیلی کرنش داشتند، امروز احساس میکنند اگر به اسرائیل اجازه دهند، اینها را خیلی سریع میبلعد، بنابراین علاقهمندند حزبالله قوی بماند. با اینکه در گذشته این فکر را نداشتند. من فکر میکنم در کل، منطقه از نظر مقاومت دارد به سمت یک جایگاه متفاوتی نسبت به گذشته میرود. قطعاً لطماتی خورده است. ما شهید زیاد دادهایم، ولی دستاوردش، دستاورد مهمی برای آینده منطقه بوده است. این خونها مثل خونهای جوشانی شد که جریان مقاومت را قویتر کرد.