جوان آنلاین: زن جوانی که متهم است شوهر صیغهایاش را به قتل رسانده، مدعی است درگیری بر سر اتمام مدت صیغه و واگذری مینیبوس اجارهای به مرد دیگری رقم خوردهاست.
بامداد روز یکشنبه ۲۰ آبان ماه قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۰۲ پاسداران از مرگ مشکوک مرد میانسالی در خانهای نزدیکی میدان هروی در منطقه پاسداران با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی در اتاق نشیمن طبقه دوم آپارتمان مسکونی با جسد خونین مردی به نام ایرج که با اصابت ضربه چاقویی به قفسه سینهاش به کام مرگ رفتهبود، روبهرو شدند.
ادعای خودزنی
بررسیهای مأموران نشان داد محل حادثه، خانه زن صیغهای مرد فوت شده به نام رؤیا است. لحظه حادثه رؤیا همراه دخترش و نامزد دخترش در خانه بودند که مدعی هستند ایرج اقدام به خودزنی کردهاست.
رؤیا در بازجوییها مدعی شد از مدتی قبل با شوهر صیغهایاش اختلاف داشتهاست و شب حادثه به خاطر اینکه او با مرد دیگری تلفنی صحبت میکرده ایرج عصبانی شده و با چاقو به زندگیاش پایان دادهاست.
نامزد دختر رؤیا هم در بازجوییها، درگیری و مشاجره لفظی رؤیا با ایرج را تأیید کرد، اما مدعی شد لحظه حادثه همراه نامزدش در اتاق دیگری بودهاند. وی گفت: «عصر به خانه نامزدم آمدم و ساعتی بعد هم ایرج وارد خانه شد. رؤیا و شوهرصیغهایاش با هم مشاجره میکردند و من با نامزدم به اتاق دیگری رفتیم و آنها تنها بودند. ساعت حدود ۱۰ شب بود که رؤیا تلفنی با فرد دیگری صحبت میکرد و لحظاتی بعد صدای درگیری آنها را شنیدم و ناگهان صدای ایرج به گوشم رسید که فریاد زد «آخ قلبم» و بعد هم صدای زمین خوردنش در اتاق پیچید. به سرعت با نامزدم از اتاق بیرون آمدیم و دیدیم ایرج خونین کف اتاق افتاده و خون از سینهاش بیرون میزند و چاقوی خونین هم روی اوپن آشپزخانه نزدیک سینک ظرفشویی افتادهاست. مادر نامزدم از ما خواست با اورژانس تماس بگیریم و گفت ایرج خودزنی کردهاست.»
اعتراف
در حالی که رؤیا مدعی بود ایرج با ضربه چاقو به زندگیاش پایان دادهاست، بررسیهای فنی نشان داد ضربه وارد شده به مقتول خودزنی نیست و دگرزنی است. از سوی دیگر مأموران در تحقیقات از دختر رؤیا و نامزدش متوجه تناقضگوییهای آنها شدند و این فرضیه برای مأموران قوت گرفت که به احتمال زیاد ایرج در دسیسهای خانوادگی به قتل رسیدهاست و به همین خاطر تیم جنایی زن جوان را همراه دختر و نامزد دخترش بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
متهم پس از انتقال به اداره پلیس، دوباره مدعی شد در قتل مرد میانسال دست نداشته، اما برادر مقتول راز اختلافات ایرج با همسر صیغهاش را بر ملا کرد. برادر مقتول گفت ایرج بارها به او گفته که رؤیا او را تهدید به مرگ کرده و چند باری هم کتکش زدهاست. با به دست آمدن این اطلاعات متهم دوباره مورد بازجویی قرار گرفت و صبح دیروز مقابل قاضی شفیعی به قتل شوهر صیغهایاش اعتراف کرد.
متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و دو مظنون دیگر که بیگناهی آنها ثابت شد، آزاد شدند.
صحنهسازی
رؤیا در بازجوییها مدعی شد که به خاطر ترس از قصاص اقدام به صحنهسازی کردهاست تا پلیس را فریب دهد.
رؤیا چرا میخواستی مأموران را فریب دهی؟
واقعیتش من قصد قتل نداشتم و وقتی این اتفاق افتاد، خیلی ترسیدم و تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که به همه و به خصوص به مأموران و اورژانس دروغ بگویم. هم از قصاص و هم از زندان میترسم و میخواستم به هر طریقی شده خودم را بیگناه جلوه دهم.
چطوری آنها را فریب دادی؟
وقتی با صدای دلخراش ایرج بیرون آمدند، ادعا کردم من روی مبل درازکشیده بودم و ایرج هم سالاد درست میکرد که از صحبتهای من عصبانی شد و متوجه نشدم چطوری با چاقو به خودش ضربه زد و فقط دیدم خونین افتاد. آنها هم قبول کردند و به اورژانس و پلیس هم همین را گفتم، اما پلیس باور نکرد.
چه اختلافی با مقتول داشتی؟
ایرج از دوران جوانی در خانه ما کار میکرد. پدرم سرمایهدار بود و تعدادی خودرو داشت و ایرج هم روی یکی از خودروهای پدرم کار میکرد. وقتی پدرم فوت کرد، مقداری از ارثیه به من رسید و ایرج هم راننده یکی از تاکسیهای من شد. چند سال قبل از شوهر اولم جدا شدم و صیغه ایرج شدم تا اینکه مدتی قبل تاکسی را فروختم و مینیبوس خریدم. ایرج روی مینیبوس کار میکرد و همه چیز خوب بود، اما کمکم با هم اختلاف پیدا کردیم. او در کارهای من دخالت و فکر میکرد اختیار من دست او است. با هر کسی صحبت میکردم، ایراد میگرفت و میگفت بدون اجازه او نباید با کسی صحبت کنم. از رفتار او خسته شده و به او گفته بودم قصد دارم جدا شوم و برای مینیبوس هم راننده دیگری استخدام کنم. شب حادثه هم به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم.
چرا او را به قتل رساندی؟
آن شب به ایرج گفتم که برای خودش به فکر کاری باشد و او هم خیلی عصبانی شد. او در حال سالاد درست کردن بود که تلفن همراه من زنگ خورد. پشت خط همان مردی بود که میخواستم مینیبوس را برای کار در اختیار او قرار دهم. وقتی به تلفن جواب دادم، ایرج متوجه و با من درگیر شد. او تلفن را از دستم کشید و تلفن قطع شد. خیلی عصبانی شدم و او را هل دادم که زمین خورد، اما به سرعت بلند و به سوی من حملهور شد. برای اینکه او را بترسانم چاقویی که سالاد درست میکرد، برداشتم و ضرباتی به طرفش پرت کردم تا جلو نیاید، اما یکی از ضربهها به قفسه سینهاش برخورد کرد و خونین نقش بر زمین شد. بلافاصله چاقو را از قفسه سینهاش بیرون آوردم و به طرف آشپزخانه پرت کردم و با فریاد دلخراش ایرج، دخترم و نامزدش از اتاق بیرون آمدند و به اورژانس خبر دادند. من تا لحظهای که اورژانس آمد با دستم جلوی خون را گرفته بودم و به او تنفس مصنوعی میدادم، اما فایدهای نداشت.