ترامپ به خوبی میداند که یکی از مهمترین عوامل شکست هریس با از دست دادن ۱۱ میلیون رأی و فاصله زیاد در کارتهای الکترال، عملکرد بایدن و دموکراتها در انبوه جنایات بیش از یک سال گذشته توسط رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان است که مورد حمایت مطلق کاخ سفید قرار داشت.
اگرچه گفته میشود که نتانیاهو روابط شخصی با بسیاری از شخصیتهای امریکایی از جمله ترامپ دارد، ولی منطق رفتاری ترامپ در محور منافع مالی و مادی، شخصی و جایگاه سیاسی او میچرخد. شاید به همین دلیل است که جنگافروزی و هزینههای آن برای ترامپ با ایده «اول امریکا» مطابقت نداشته و یکی از شعارهای انتخاباتی ترامپ نیز پایان دادن به جنگهایی است که برای امریکا به جز رسوایی و هزینه، دستاوردی نداشته است. نتانیاهو نیز در بلندپروازیهای افراطی و منجی نهایی برای رژیم که جوهر اصلی آن منافع شخصی و سیاسی بوده، با همه تلاش و ارتکاب جنایات، به موازات رسوایی و انزوا در بسیاری از عرصههای منطقهای و جهانی، ماشین نظامی جنایتآفرین اسرائیل را در بنبست قرار داده و هیچ یک از اهداف خود در غزه و لبنان را به ثمر نرسانده است. امروز آشکار شده است که حتی اگر طوفان الاقصی در
۷ اکتبر سال گذشته هم نبود، رژیم صهیونیستی و امریکا قصد و برنامهای قطعی داشتند تا به لبنان و حزبالله حمله کنند و این آرزوی آنان در کمتر از دو ماه گذشته در حمله زمینی به لبنان، به سراب مهلک و پرخسارت تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی جنگ زمینی را در لبنان تا امروز باخته و بانک اطلاعات خود برای حملات هوایی را نیز به پایان برده و فقط به کشتار مردم و ویرانی ادامه میدهد، در حالی که حزبالله صدها و هزاران هدف رنجآور در فلسطین اشغالی را در دستور عملیاتی خود داشته و در ضریبی فزاینده از تعداد حملات و موشک و پهپادهای جدید و موثر در حال گسترش خدمات خود است. حزبالله در مقابل برتری هوایی رژیم که فاقد اهداف مهم عملیاتی است، از برتری موشکی و پهپادی، آنچنان بهره میگیرد که ارتش صهیونیستی رسماً اعلام کرده برای پهپادهای حزبالله، هیچ پاسخ و امکانی برای مواجهه ندارد و این امکان را برای حزبالله فراهم کرده تا معادلهسازی به رژیم را تحمیل کند. بیروت در مقابل تلآویو و ضاحیه در مقابل حیفا و حمله به مردم لبنان در مقابل شهرکهای صهیونیستی و مراکز حساس امنیتی و نظامی و اقتصادی، که اکنون بندر حیاتی حیفا در اولویت موشکهای حزبالله است.
این بنبست عملیات زمینی، در حالی است که پنج لشکر ویژه صهیونیستی در مقابل صدها نیروی حزبالله، ناکام و شکست خوردهاند و در عملیات هوایی رژیم نیز، پاسخ موشکی و پهپادی حزبالله، آنان را به مسیر مذاکره سیاسی هم کشانده است. اگر شعار ترامپ برای پایان جنگ در منطقه و جهان را بلوف ندانیم، نتانیاهو هم در میدان نظامی و هم در سطح کابینه و جامعه صهیونیستی، کارنامهای جز جنایتکاری پرهزینه نداشته ولی برای راهحل سیاسی هم که نتیجهای جز سرافکندگی در آن نیست، آمادگی ندارد. این وضعیت دست ترامپ را هم بسته است یا باید نتانیاهو و افراطیهای اسرائیلی را قربانی کند یا به راهحل وسط در لبنان و غزه تن دهد و به بحران پرهزینه تحولات غرب آسیا پایان دهد. دریچه اصلی تحرک ترامپ، تمرکز بر طرح آبراهام خواهد بود تا رسوایی و ناکامیهای اسرائیل را با پرش به طرح آبراهام جبران کند و مطالبه عربی در ضرورت راهحل دولت در فلسطین، یا حداقل شروع مذاکرات در این زمینه، اهرم فشار به نتانیاهو و افراطیهایی است که هنوز در رؤیای اشغال کامل فلسطین و نابودی و اخراج فلسطینیها هستند.
ضربآهنگ عملیاتی حزبالله از امروز تا ۲۰ ژانویه که ترامپ باید در کاخ سفید قرار گیرد، با افزایش شدت همراه خواهد شد و رویکرد فرسایش مقاومت و جنگ فرسایشی نتانیاهو نیز بر پیچیدگی اوضاع وی خواهد افزود. این در حالی است که پاسخ ایران به تجاوز رژیم صهیونیستی در حمله به ایران به عنوان عامل تعیینکننده در روندهای نظامی و سیاسی در منطقه است که در محاسبات همه طرفهای مرتبط و میانجی لحاظ شده است. رایزنیهای جاری در مسکو و اروپا و امریکا و منطقه، نمیتواند از چارچوب روندهای جاری و پارامترهای گوناگون خارج شود و آخرین رمقهای بایدن طی ۵۰ روز آینده نیز برای صهیونیستها کارساز نخواهد بود.