کد خبر: 1252967
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
در این ابیات می‌خوانیم: پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود | سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود

 جوان آنلاین: محمد محمدشیرازی در صفحه توییتری خود سروده‌ای از «موسی عصمتی» را به اشتراک گذاشت. در این ابیات می‌خوانیم: پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود | سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود | از میان زغال‌ها در کوه، عصر‌ها روسفید برمی‌گشت | سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله‌ای فروتن بود | پا به پای زغال‌ها می‌سوخت! سرخ می‌شد، دوباره کک می‌شد | کوره‌ای بود شعله‌ور در خود، کوره‌ای که همیشه روشن بود | بار‌هایی که نا نش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد | دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود | از دل کوه‌های پابرجا، از درون مخوف تونل‌ها | هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود | پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد | بی‌خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریبِ رفتن بود | مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آواز‌های کوهستان | پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود.

برچسب ها: مرد ، زغال سنگ ، معدن
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار