جوان آنلاین: صدیق قطبی در کانال تلگرامی خود نوشت: عارفان هم میترسند. آنچه بیش از همه مایه هراس آنان است «شایسته نبودن» است. رابعه میگریست و، چون پرسیدند از چه میگریی گفت: «نباید که به وقت مرگ ندا آید که ما را نمیشایی.» (تذکره الاولیا، ص۸۴) خواجه عبدالله انصاری نیز میگفت تمنای من جز این نیست که شایسته تو باشم: «الهی چه کنم تا ترا شایم؟» (کمَند بر کوه، ص۶۵) و میگفت میلرزم که مبادا از ارزش بیفتم. مبادا سزاوار و برازنده تو نباشم. مبادا قبولم نکنی: «الهی! همچون بید میلرزم که نباید (=مبادا) به هیچ نیرزم.» (سخنان پیر هرات، ص۲۲) «الهی میترسم که نیرزم از آن همچنین لرزم.» (از هرگز و همیشه انسان، ص۳۲۶) در مقایسه با ترسهای بسیاری که زندگی ما را دربرگرفتهاند، این ترس و نگرانی، فاخرترین است. داستایوسکی میگوید: «من تنها از یک چیز میترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم» (انسان در جستوجوی معنا، ویکتور فرانکل، ص۹۰، نشر لیوسا)