جوان آنلاین: هادی خسروشاهین، پژوهشگر حوزه بینالملل در کانال تلگرامی خود نوشت:
آتش بسها و توقفها در منازعات به اندازه خود جنگها اهمیت راهبردی دارند و مثل یک موجود زنده سخن میگویند اگر چه به رمز، ولی تحلیل گر موظف است از این زبان رمزگشایی کند.
جمز اسمیت در کتاب توقف جنگ ها؛ تعریف موانع آتش بس به خوبی از این مهم بر میآید و البته در کنار وی الکساندر دوکالسکی در مقالهای در سال دو هزار و پانزده با تحلیل موردی منازعات از سال هزار و نهصد و چهل و هشت تا دو هزار و یازده در میانمار به این پرسش بنیادین میپردازد که چرا برخی گروهها آتش بس را میپذیرند و برخی دیگر زیربار آن نمیروند.
از چارچوب تحلیلی این دو نویسنده بزرگ میتوان این موارد را استخراج کرد.
دلایل خودداری از پذیرش آتش بس:
ممانعت از ضعیف به نظر آمدن و جست و جو برای قدرت بیشتر در صحنه جنگ٫تخمین بدست آوردن قدرت چانه زنی از هر پیروزی یا مجموعهای از پیروزی ها٫ترس از اعطای مشروعیت به طرف متخاصم.
اما علل پذیرش آتش بس یا وقفه در جنگ.
کسب مزیت نظامی از طریق تسلیح مجدد٫سازماندهی جدید یا بدست آوردن فضای تنفس٫ایجاد یک محیط مناسب برای مذاکرات آتش بس طولانی.
حال این نکات را در ذهن بسپارید تا معادله آتش بس موقت میان حماس و اسرائیل را بررسی کنیم. اسرائیل بدلیل مجهز بودن به تسلیحات مدرن تلاش داشت از طریق بازدارندگی از طریق تخریب بالا مانع از ورود بازیگر سوم به منازعه شود و در عین حال حماس را از پا بیندازد. اما ۴۵روز گذشت اسرائیل تقریبا به هیچ یک از اهداف حیاتی خود نرسید؛ یعنی دسترسی به مرکز کنترل و فرماندهی حماس در غزه٫کشف تونلها و نابودی آنها٫ترور یا از میان بردن رهبران حماس و از همه مهمتر نابودی و ریشه کن کردن حماس و آزادی زندانیان با تحت فشار قرار دادن میدانی و عملیاتی؛ البته در این میان نه تنها نابودی حماس هم مهیا نشد بلکه از طریق ورود به گفتگوها برای توقف جنگ به رقیب خود مشروعیت هم داد؛ همان رقیبی که تروریست میخواندش.
در اینجا تنها تخریب در سطح بالا را به عنوان دستاورد و اهرم فشار در مذاکرات توقف محور قرار داد و تلاش کرد که قدرت تخریب بالا و وحشتناک علیه غیر نظامیان را به ابزاری برای بده بستان امتیازات تبدیل کند تا از طریق آزادی زندانیان خود از فشار داخلی بر دولت بکاهد. اما حماس در این معادله چه کرد؟ فشار بر مردمان غیرنظامی را موقتا کاهش داد؛ زمینه تسهیل کمکهای بشر دوستانه را فراهم کرد و بصورت حداقلی به مطالبه آزادی زندانیان فلسطینی دست یافت. در عمل این مسأله را تثبیت کرد که راه رفع تنش نه از رام الله بلکه از غزه میگذرد.
در عین حال زمینه برای تسلیح و سازماندهی مجدد و ایجاد فضای تنفس را نیز برای خود فراهم کرد. همچنین با وقفههای بشردوستانه محیط مناسب برای مذاکرات آتش بس طولانی در میان مدت تا حدی فراهم میشود. اما چنین عدم توازنی در داده و ستانده به قول والری استیکر در مرکز بررسی مطالعات بین المللی آکسفورد انگیزه لازم را به طرف اسرائیلی برای نقض مکرر توقفهای بشردوستانه و فرار از آتش بس میدهد؛ مگر اینکه اسرائیل به این نتیجه گیری صریح و قاطع برسد که ادامه جنگ فاقد مزیتهای نظامی و دستیابی به اهداف تعیین شده خواهد بود. یعنی آتش بس مزیت نظامی خواهد داشت و در عین حال این گزینه امکانی را برای مذاکرات و چانه زنی برای کسب امتیازات بیشتر فراهم میکند. البته احتمال چنین نتیجه گیری دور از ذهن نیست.