«دسته دختران» فیلم ایرانی در ژانر دفاع مقدس، به کارگردانی منیر قیدی و بازیگری نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها و فرشته حسینی روایت گروهی از زنان است که برای ایفای نقش استراتژیک در متن جنگ، دسته رزمی دختران را شکل دادهاند. این درام اولینبار در جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۰ و در تیرماه ۱۴۰۲ نیز در شبکه نمایش خانگی به نمایش درآمده است.
دسته دختران، گونه متفاوت از حضور زنان در جنگ را به تصویر میکشد و از روایت ویلاییها (فیلم قبلی کارگردان) عبور کرده و نقش زن را از حاشیه یا پشت جبهه، در قامت یک چریک آموزشدیده به متن و معرکه جنگ میکشاند. اینکه چنین تصویر مسلح و مردانه از زن، چه خلأ یا پرسش بومی اجتماعی را پاسخ میدهد، قابل تأمل است. اینکه این فیلم توانسته گسل جنسیتی را پوشش دهد یا ضریب بدهد نیز میتواند محل بحث باشد.
این فیلم درصدد است اتحاد رویه در عین اختلاف سلیقه را حول محور جنگ و دفاع از وطن به تصویر بکشد. دسته دختران و زنانی که هر کدام از طبقه و تیپ فکری متفاوتی در فضای جنگ، حاضر بودند و هدف کلی آنها به رغم انگیزههای متفاوت و شخصیشان، ذیل دفاع از کشور و کمک به خط مقدم تعریف میشود؛ تکثری که هر کدام نماینده قشری هستند؛ از نوجوانی که برادرش عاشق بروسلی است و دختر جوان کمتوجه به حجاب گرفته تا دکتر مرفه و معلم راهبر و تیپ چادری.
منتقدان اثر قائل هستند که به رغم کارگردانی خوب و جلوههای میدانی فوقالعاده، فیلمنامه لاغر است و در واقع درامی ضعیف در دل اجرایی قوی را ارائه میکند. شخصیتهای فیلم، عمق لازم را نداشتهاند و قصه هر کدام شاید در حد یک پاراگراف بود که این ضعف در فیلمنامه و شخصیتپردازی، باعث کاهش تأثیرپذیری مخاطب در مقام الگوگیری میشود.
در امتداد نقد قبلی، چون شخصیتها قصه ویژهای نداشتند و بیشتر حجم فیلم ناظر بر جلوههای میدانی و کارگردانی اثر بود، هیچ چهره شاخص، قهرمان و پروتاگونیستی را در فیلم شاهد نبودیم. فیلم بدون قهرمان هم برای انتقال مفاهیم و معانی قطعاً دچار اختلال در رسانش و ارتباط با مخاطب خصوصاً جوان و نوجوان میشود.
اما تقابل و همراهی دو تیپ فکری متفاوت در جنگ هم از دغدغههای عوامل این فیلم بود. کاراکتر وجیهه که چادری تمامعیاری بود و حتی وسط معرکهها هم چادر از سرش نیفتاد و سیمین که لباس فرم نظامی بر تن و چفیهای هم بر سر داشت و موهایی که از چفیه بیرون زده بود و به همین خاطر نیز با عبارت بیحیا از طرف کاراکتر چادری، بارها مورد خطاب و عتاب قرار گرفت. در انتها نیز برای بستن زخم همراه و همرزمش که مرد جوانی هم بود، همان چفیه را هم از سر تراشیدهاش برداشت.
اما نشانهها و مکالمهها در سینما بیشتر از بقیه مسائل برای مخاطب پیام دارند. سؤال این است که چرا در فیلم دفاع مقدسی هم مثل خیلی از فیلمهای سینمایی ایرانی، کاراکتر چادری قصه، بداخلاق و خشن و پردافعه به تصویر کشیده میشود؟ فردی که دائم در حال تذکر است و دیگری خود را میرنجاند و حتی از فرمانده دسته به خاطر این ادبیات تند هم تذکر میشنود. اگر ذهنیت و کلیشه حجاب در ژانر دفاع مقدسی هم بدون جاذبه اخلاقی و رفتار اجتماعی شکل بگیرد، آیا این ادامه یک رویه مسموم علیه حجاب در سینما نمیتواند باشد؟
علاوه بر رفتار پردافعه، چرا کاراکتر با حجاب در فیلم با رفتار آمرانه نچسب، ادبیات تند (واژه بیحیا که به سیمین میگفت)، هراس از نجاست سگ و نامهربانی با حیوانات حتی قناریهای آن منزل اشرافی و مشکل حاد خانوادگی (تلاش برای جدایی از همسر عرقخور و قماربازش) و دعای توسلی که باز بیجاذبه و کمرمق بود و همچنین دخالت بیجا در امر فرماندهی (آنجا که به اشتباه دستور داد فشنگها را از بسته جدا کنند) روایت میشود؟
چرا این خانم چادری جسور که در حد فرمول یک هم رانندگی میکند، در موقعیت خطر که همه اعضای دسته برای جمعآوری مهمات ریسک میکنند، از سر ترس و لرز جا میماند و در موقعیت خلوت و وسط تنهایی و جنگ هم، از داشبورد ماشین، عکس امام را مشاهده میکند و سیگاری برمیدارد و ترانهای هم از ضبط ماشین پخش میکند، گویا که چهره دیگری از محجبهها را به تصویر کشیده باشد؟ آیا این تصویر استراتژیک از زن مؤمنه و محجبه است؟ آیا مصداق آن مصرعی نیست که میگفت: «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»؟
در انتهای فیلم هم که این دو تیپ متفاوت با صمیمیت از همدیگر خداحافظی میکنند و سیمین (کاراکتر جوان) دو انگشت خود را به نشانه پیروزی بالا میبرد، با همان دوستپسر یا همرزم مردش به خط مقدم رفته و نقش منجی را بازی و تحسین فرماندهان را هم جذب میکند. وجیهه و کاراکتر محجبه فیلم هم شانهبهشانه همسرش و همراه آوارگان شهر، به پشت جبهه حرکت میکنند!