«حزب جمهوری اسلامی» تنها هفت روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۷. ش، تأسیس شد. البته فکر تأسیس این حزب، سالها قبل از پیروزی انقلاب، در ذهن آیتالله شهید دکتر بهشتی شکل گرفته بود. ایشان حتی در ماههای پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، تصمیم خود مبنی بر تأسیس یک حزب منسجم را با امام خمینی در میان گذاشته بود و در سفرشان به پاریس و در دیدار با رهبر انقلاب در نوفل لوشاتو، رضایت ایشان را براساس توضیحاتی که در باب لزوم تأسیس به ایشان ارائه کرده، کسب کرده بودند. اما واقعیت این است که شهید آیتالله بهشتی با شهید آیتالله مرتضی مطهری، درباره لزوم تأسیس حزب و فعالیت حزبی تفاوت نظر داشت. اختلاف نظری که با بررسی آن میتوان به دو نگاه متفاوت به جامعه و انسان رسید و براساس همان هم میتوان به این سؤال پاسخ داد که ریشه و منشأ این تفاوت دیدگاه چه بود و اینکه آیا فعالیت حزبی در جامعه ایران، کارآمد و مفید خواهد بود یا مضر و ناکارآمد؟ اینها سؤالاتی است که در مقال پی آمده، مورد کنکاش قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی را مفید و مقبول آید.
پیشینه فعالیت حزبی در ایران
«حزب» در المفردات قرآن کریم به «دسته» و «جماعت فشرده شده» معنا شده است. (۱) خداوند در قرآن کریم و در سوره مجادله، مردم را به دو گروه کلی «حزب الله» و «حزب الشیطان» تقسیم کرده است. خدا مردمان قرار گرفته در حزب الله را مؤمنان راستین، محب خدا و رسول الله (ص) معرفی میکند و آنها را رستگاران مینامد. (آیه ۱۹ سوره مجادله) و در مقابل گروهی که در دایره دشمنان خدا قرار دارند و با تکیه بر اموال و قدرت خویش در میان بندگان خدا به ظلم و فساد میپردازند را حزب الشیطان مینامد و نهایت کار این گروه را زیانکاری معرفی میکند. (آیه ۲۲ سوره مجادله) در علم سیاست، اما «حزب» به گروهی از افراد گفته میشود که دارای منافع مشترک سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند و در چارچوب قوانینی خاص (عمدتاً مطابق با قوانین هر کشور) و با برخورداری از یک تشکل سازمانی و برنامهای منسجم، برای رسیدن به قدرت یا ماندگاری در قدرت یا کنترل قدرت افراد و جریانها به فعالیت و تلاش میپردازند. (۲)
در تاریخ معاصر ایران و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، احزاب گوناگونی در فضای سیاسی کشور شکل گرفته بودند که غیر از یک حزب [آن نیز در یک برهه زمانی خاص]، هیچگاه این احزاب از طرف عامه مردم مورد اقبال قرار نگرفت. عموم این احزاب که حکومت ساز بودند یا ساخته افرادی که وابستگیشان به قدرتهای خارجی قطعی بود، عموماً در تاریخ معاصر ایران با شکست مواجه شدند. همین موضوع نیز موجب شده بود که نگاه برخی از مردم در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به تأسیس حزب چندان مثبت نباشد. از طرف دیگر درباره تشکیل حزب و فعالیت حزبی، اختلاف نظری میان دو گروه از علما و روحانیون ایجاد شده بود. یک گروه که در رأس آنها شهید آیتالله بهشتی بود، اعتقاد به تأسیس حزب و فعالیت سیاسی در چارچوب احزاب داشتند و همچنین گروه دیگری که در آن برخی از علما از جمله شهید آیتالله مطهری بودند، با نگاه فقهی و اجتماعی خویش چندان با فعالیت حزبی سازگاری نشان نمیدادند. این تفاوت دیدگاه در زمان تشکیل حزب جمهوری اسلامی بیشتر خود را نشان داد.
شهید بهشتی و اندیشه کار تشکیلاتی
شهید بهشتی از دوره جوانی و بعد از کودتای ۲۸ مرداد، معتقد شده بود برای مبارزه با استبداد و استعمار، باید به صورت سازمان یافته و منسجم در قالب حزب عمل کرد. در واقع ایشان اعتقاد داشت که، چون در جریان ملی شدن صنعت نفت، مذهبیون یک سازمان منسجم سیاسی نداشتند، نتوانستند موفقیتی کسب کنند و عملاً کارها به دست ملیون و تودهایها افتاد. برای همین در طول سالهای مبارزه به تأسیس یک حزب سیاسی فکر و برای چارت تشکیلاتی آن برنامهریزی کرده بود. البته ایشان از همان سالیان ابتدایی دوران طلبگی، کار تشکیلاتی را آغاز کرده بود و تجربیات زیادی هم در این زمینه داشت. به طور مثال در سال ۱۳۲۶. ش با متشکل کردن ۱۸ نفر از دوستان طلبه خود، یک حلقه مطالعاتی زیر نظر حضرت امام (ره) ایجاد کرده بود که این گروه به شکل هدفمند، به نقاط دور و نزدیک کشور سفرهای تبلیغی داشت و به شکل منسجم روی آگاهسازی مردم متمرکز شده بودند. (۳) این تفکر و سبک مبارزه، همچنان با آغاز نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) از سوی شهید بهشتی ادامه یافت و ایشان با قوت بیشتری به کار مبارزه آن هم در قالب تشکیلات تا مرحله پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد.
تأسیس حزب و فعالیت حزبی از منظر شهید مطهری
چنانچه بیان شد در مقابل تفکر شهید بهشتی که سخت طرفدار کار تشکیلاتی در قالب تأسیس حزب بود، برخی از علما دیدگاه متفاوتی با آن داشتند. در رأس گروه مخالف، شهید آیتالله مرتضی مطهری قرار داشت. ایشان برای مبارزه یا فعالیت سیاسی به این شیوه، یعنی تأسیس حزب و حزبی عمل کردن، چندان معتقد نبود. در واقع شهید مطهری به بیان این نکته میپرداخت که با ایجاد حزب، میان مبارزان تفرقه میافتد و به ویژه برای روحانیون این تفرقه خطرناکتر است، زیرا عضویت تعدادی از افراد در حزب، مبارزان و روحانیون را به دو گروه مبارزان و روحانیون «حزبی و غیر حزبی» تقسیم میکند. اما انتقاد دیگر شهید مطهری برای تأسیس حزب و انجام کار حزبی، این بود که، چون عضویت همه افراد با شرایط حداقلی در حزب آزاد است، پس امکان دارد با تأسیس حزب، افراد قدرت طلبی برای کسب موقعیت، جریان فعالیت انقلابی و مبارزه را منحرف کنند یا اینکه در طول زمان خود اعضا بر اثر عدم مراقبت و تقوا، دچار قدرت طلبی شوند. (۴)
شهید بهشتی که نسبت به این نوع انتقادات آگاهی داشت، در مرحله تأسیس حزب جمهوری اسلامی، سعی کرده بود برای دوری از خطر ورود افراد قدرت طلب، اساسنامه حزب را بر سه اصل کلیدی استوار کند. این سه اصل شامل «محوریت اسلام، کتاب و سنت و ولایت فقیه»، «همگانی بودن، فراگیر بودن و عدم تعلق به گروه اجتماعی خاص» و «عدم انحصارطلبی و ارج نهادن به ارزشهای انقلاب اسلامی» میشد. شهید بهشتی معتقد بود با نظارت بر روند عضوگیری، مصاحبه و التزامگیری برای پایبندی به آن سه اصل و نظارت بر عملکرد اعضا میتوان از ورود افراد فرصت طلب و انحراف فکری و ایمانی اعضا جلوگیری کرد. (۵)
خدمات حزب جمهوری اسلامی به نظام اسلامی
نیروهای مسلمان و مؤمن به انقلاب و امام خمینی، پس از تشکیل «حزب جمهوری اسلامی» استقبال بسیار زیادی از آن کردند و حزب در مدت کوتاهی توانست با امکانات اندک خود مردم، در شهرها و روستاهای مختلف ایران شعبات متعددی ایجاد کند. در آن زمان به دلیل فعالیت آزاد انبوه گروهها، احزاب و سازمانهایی با گرایشات کمونیستی و لیبرالیستی، چون «مجاهدین خلق» - منافقین-، چریکهای فدایی خلق، ملیون و...، حزب جمهوری اسلامی توانست نظر معتقدین به مکتب اسلام و مخالفان مرامهای کمونیستی و لیبرالیستی را جلب کند و پایگاهی مناسب برای انسجام مردم باشد. اعضا در آن شرایط در شهرها و مناطق مختلف کشور به تلاش و افشاگری درباره ماهیت و تفکر گروههای معاند با انقلاب مشغول بودند و حتی استاد شهید مطهری با وجود آنکه همچنان همان انتقادات را نسبت به تشکیل حزب و کار حزبی داشتند، از آن حمایت و به برخی افراد توصیه میکردند عضو آن شوند. ضمناً در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۵۸. ش، اولین شماره روزنامه «جمهوری اسلامی» به عنوان ارگان مطبوعاتی این حزب، رسماً کار خود را آغاز کرد و انتشار این روزنامه هم توانست تا میزان زیادی موجب بالا رفتن آگاهی مردم و گرایش بیشتر ایشان به سوی اهداف و آرمانهای حزب جمهوری اسلامی شود. (۶)
به این ترتیب و با فعالیت متشکل و منسجم یاران امام در حزب جمهوری اسلامی و همچنین با پشتوانه مردمی که این حزب پیدا کرده بود، نامزدهای این تشکل توانستند در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، اکثریت آرا را اخذ و به این مجالس راه پیدا کنند. البته گرچه در مسئله انتخابات ریاست جمهوری، حزب فعالیت زیادی کرد و حتی تا مرحلهای از آن توانست نظر بسیاری از مردم را به سوی نامزد معرفی شده از سوی حزب جمهوری اسلامی جلب کند، اما به دلیل مطرح شدن شبههای که درباره ایرانی الاصل بودن پدر و مادر نامزد حزب، یعنی آقای «جلال الدین فارسی» به وجود آمد، نامبرده مجبور به انصراف شد و به این ترتیب نامزد حزب جمهوری اسلامی در آن انتخابات، نتوانست بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند و در نهایت ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور شد. اما از آنجا که در مراحل بعدی بسیاری از اعضای حزب در انتخابات مجلس شورای اسلامی رأی آوردند و برخی از اعضا هم مسئولیتهایی را در قوه قضائیه به عهده گرفتند، عملاً وزن بالای این حزب در فضای سیاسی کشور، برای عامه مردم و احزاب سیاسی دیگر مشخص شد. اتفاقی که از قضا موجب کینه و حقد ضدانقلاب به ویژه منافقین (سازمان مجاهدین خلقیها) و رئیسجمهور محبوبشان بنیصدر، نسبت به حزب جمهوری اسلامی و در رأس رهبری آن یعنی شهید آیتالله بهشتی نیز شد. (۷)
وقتی اختلافات رخ نمود!
به واقع باید گفت در مراحل بعدی حیات نظام اسلامی نیز حزب تمام تلاش خود را برای حفظ نظام نوپای جمهوری اسلامی به کار بست، تا جایی که امام بعدها دربارهاش فرمود: «حزب در طول سالهای گذشته در حد توان خود، به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی و انجام تکالیف بزرگی که بر دوش خود حس میکرد، از هیچ کوششی فروگذار نکرد.» (۸) دقیقاً به علت همین خدمات ارزنده حزب جمهوری اسلامی به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود که علاوه بر ضدانقلاب، حتی جریانات داخل نظام که با آرمانهای امام خمینی و انقلاب اسلامی زاویه داشتند، از زدن هرگونه تهمت به حزب جمهوری اسلامی و شورای مرکزی آن ابایی نداشتند. تهمتهایی، چون انحصارطلبی، سرمایهداری! و سوءاستفاده از اموال بیتالمال که بارها و بارها توسط خود شهید بهشتی و اعضای مرکزی حزب تکذیب و با سعه صدر و تحمل به آنها پاسخ داده شد. توضیحاتی که گذشت زمان، دروغ بودن تهمتهای مخالفان را اثبات کرد و البته باید انصاف نیز داد که رهبران حزب، برخی انتقادها نسبت به عملکرد غلط بعضی از اعضای رده پایین این تشکل را نه تنها پذیرفته که اصلاح هم میکردند.
اما واقعیت این است که بعد از شهادت آیتالله بهشتی و یارانش در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی از سوی منافقین، کمکم اختلافاتی میان اعضا بروز کرد که تا قبل از شهادت شهید بهشتی و اشراف ایشان بر کارها و تصمیمگیریهای شورای مرکزی حزب، چندان مجال بروز نمییافت. اما با شهادت ایشان و مشغول شدن بسیاری از اعضای کلیدی حزب به مسئله دفاع مقدس یا درگیر شدن در فعالیتهای اجرایی کشور، عملاً اختلافات و جناح بندیهای سیاسی افراد درون حزب به جایی رسید که ائمه جمعه شهرها و مردم، نامههای شکایت آمیز زیادی از وضعیت شعبات حزب در شهرها به دفتر امام خمینی مینوشتند و نسبت به بروز اختلافات میان اعضای حزب در شعبات گوناگون اعتراض میکردند. با شدت گرفتن اختلافات درون حزبی و همچنین بالا رفتن تعداد اعتراضها دیگر امکان ادامه کار حزب با مشکل جدی مواجه شده بود و کارایی آن هم برای نظام، عملاً زیر سؤال رفته بود. تا بالاخره امام خمینی در جواب نامه آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی که از ایشان برای ادامه کار حزب جمهوری اسلامی کسب تکلیف کرده بودند، اعلام کردند: «ممکن است تحزب در شرایط کنونی بهانهای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت گردد... مصلحت کنونی انقلاب در آن است که حزب جمهوری اسلامی تعطیل و فعالیتهای آن به کلی متوقف گردد....» (صحیفه امام، جلد ۲۰، ص ۲۷۶). پس از آن در انتهای سال ۱۳۶۱. ش، حزب تعطیل شد و بیشتر اعضای آن فعالیتهای سیاسی خود را در تشکلهایی نظیر: جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز یا جامعه مهندسین ادامه دادند. (۹)
فعالیت حزبی آری یا خیر؟
بعد از شهادت آیتالله بهشتی و مسائلی که در حزب جمهوری اسلامی روی داد، متأسفانه و عملاً به نوعی دغدغههای شهید آیتالله مطهری درباره کار حزبی مصداق عینی پیدا کرد، اما سؤال اساسی این است که آیا شهید مطهری با فعالیت سیاسی منسجم و سازمان یافته مخالف بودند یا با حزب و حزبی عمل کردن؟
بررسی سیره و عملکرد سیاسی شهید مطهری در دوران مبارزه و همکاری وسیع ایشان با هیئتهای مؤتلفه اسلامی و کار با تشکلهای اسلامی دانشجویی و البته نقش ایشان در پا گرفتن «حسینیه ارشاد»، نشان میدهد که شهید مطهری نه تنها با منسجم و سازمان یافته عمل کردن مخالف نبوده که از قضا روی این مسئله تأکید نیز داشته است. با این همه ایشان عملکرد حزبی را که مستلزم تعریف جایگاه قدرت در حزب است و بر تصمیمگیری یک گروه برای عموم اعضا تأکید دارد، قبول نداشته است. شاید به این دلیل که اولاً: بسیار سخت و نادر مینماید که همه اعضای یک حزب سیاسی، متقی و خودساخته باشند و دیگر اینکه شاید بر اساس شناختی که شهید مطهری از روحیه ایرانیان در کار گروهی داشت و با آگاهی به این مسئله که هر فرد ایرانی به استقلال فردی خود در عین کار گروهی بسیار اهمیت میدهد، میدانست که فعالیت حزبی در تقابل با این روحیه قرار دارد. (۱۰) پس به دلایل فوق، فعالیت حزبی در ایران، محکوم به شکست و عدم موفقیت مینماید. در واقع به همین دلایل هم است که تمرکز فعالیتهای سیاسی منسجم در قالب هیئتهای مذهبی یا تشکلهای دانشجویی، میتواند موفقتر و پایدارتر از فعالیتهای حزبی در ایران باشد، زیرا در این دو قالب اول، هویت فردی اعضا حفظ و، چون تصمیمات عموماً به شکل جمعی گرفته میشود، قدرتطلبی افراد جایی برای بروز پیدا نمیکند و دیگر اینکه جمع به شکل راحتتر و قابل کنترلتر میتواند از انحراف فکری، عقیدتی یا سیاسی افراد جلوگیری و با تصمیم جمعی، فرد منحرف را بایکوت یا حذف کنند.
کلام آخر
با بررسی عملکرد جریانات سیاسی داخل نظام جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته، میتوان ادعا کرد در طول تاریخ نظام جمهوری اسلامی، مردم همواره به احزابی که تنها برای انتخابات کارکرد دارند، اقبالی نشان نداده و در عوض اعتماد بیشتری به افراد تربیت شده در تشکلهای دانشجویی یا حتی هیئتهای مذهبی که رنگ و بوی سیاسی دارند، از خود نشان دادهاند، زیرا این افراد معمولاً بعد از ورود به عرصههای سیاسی و مسئولیتهای اجرایی و تصمیم ساز، موفقتر و سلامتتر از افرادی عمل کردهاند که از دل احزاب و آن هم تنها با کارکرد شرکت در انتخاباتها بر یک مسند قرار گرفتهاند.
منابع
۱- قرشی بنابی، علی اکبر، «قاموس قرآن»، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، جلد دوم، چاپ ۱۳۶۴. ش، ص ۱۲۶،
۲- لطیفی پاکده، لطفعلی، «تشکیلات سیاسی و احزاب در ایران»، نشر نمایندگی ولی فقیه در نیروی مقاومت بسیج، چاپ دوم ۱۳۸۱. ش، صص ۱۵ و ۱۷،
۳- شعبانی، امامعلی، «تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله شهید دکتر بهشتی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۷. ش، صفحات ۱۸، ۲۲۶ و ۲۲۷،
۴- جوانمرد، سیداحسان، «رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۶. ش، صص ۲۵۵ و ۲۵۶،
۵- کردی، علی، «زندگی و مبارزات شهید آیتالله بهشتی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۵. ش، ص ۱۴۹،
۶- همان، صفحات ۱۵۰ تا ۱۵۳،
۷- شعبانی، صص ۱۵۸ و ۲۱۰،
۸- صحیفه امام خمینی (ره)، جلد ۲۰، ص ۲۷۶،
۹- حسینزاده، محمدرضا، «تحلیلی بر جریانها و جناح بندیهای سیاسی در ایران»، انتشارات نیکتاب، چاپ اول ۱۳۸۳. ش، صص ۸۴ و ۸۵،
۱۰- جوانمرد، صص ۲۵۶ و ۲۵۷