کد خبر: 1159219
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۴:۴۰
حکایت حال غافلان

مرحوم ملا احمدنراقى در اشعارى پر محتوا در مثنوی طاقدیس با بیان تمثیلى، حال غافلان را بیان می‌کند که مضمون اشعار به این صورت است:
داستان بی‌خبرى و غفلت انسان، داستان آن مردى را می‌ماند که در بیابانى هولناک شیر درنده مستى به او حمله برد. آرى، کسى که از خدا و حق دور بماند در بیابان زندگى با صد خطر روبه‌رو می‌شود. آن مرد براى نجات از حمله شیر به چاهى پناه برد که طنابى در آن آویخته بود، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شیر هم سر چاه متوقف شد تا با بیرون آمدن او به او حمله کند. در وسط چاه چشمش به اژدهایى افتاد که در عمق چاه براى طعمه دهان گشوده است، در حالى که غرق ترس و وحشت شده بود، صدایى توجه وی را جلب کرد. دید دو موش مشغول جویدن طنابند. آن مرد خود را از بالا و پایین چاه و در کنار کار آن دو موش در خطر حتمى دید، ناگهان چشمش به انبوهى زنبور افتاد که در کمرگاه چاه عسل اندوخته اند. با دیدن عسل شیرین خاک‏ آلود که در حقیقت سم تلخ دنیاى هلاک‏‌کننده بود به سوى عسل دست برد تا ازآن عسل تناول کند و در حال خوردن عسل از شیر و اژد‌ها و دو موش که رشته عمرش را قطع می‌کردند، غافل و بی‌خبر ماند؛ با خوردن عسل از نیش زنبور‌ها هم در امان نماند.
و، اما گزیده آن حکایت پندآموز از مثنوی نغز ملا احمدنراقى:
هست این دنیا چَه و عمرت رسن‏ / روز و شب هستند موشان بى‏سخن‏
رشته عمر تو را لیل و نهار / پاره سازد لحظه لحظه تار تار
اژد‌ها قبر است بُگشوده دهان‏/ منتظر تا پاره گردد ریسمان‏
مرگ باشد شیر مست پر غرور‏/ تا کشد جان تو را از تن به زور
مال دنیا انگبین و اهل آن‏‏/ جمله زنبورند نى بل برغمان‏
از پى این شهد زهرآلوده چند‏/ در جدل با ریش مالان اى لوند
شهد نبود سم جانفرساست این‏‏/ نوش نبود نیش درد افزاست این‏
مهر تابان نیستند این دوستان‏‏/ دشمنانند اى برادر دشمنان‏
زاهل دنیا تا توانى اى عزیز‏/ می‌گریز و می‌گریز و می‏گریز
ملااحمد نراقى در اشعار بالا فرمود: غفلت از خدا و بى‏توجهى به آخرت و فراموشى حقایق و دورى از صفات عالى انسانى، آدمى راگرفتار دام خطر کرده‏ و دست انسان را از دامن سعادت جدا خواهد کرد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار