کد خبر: 1157937
لینک کوتاه: https://www.Javann.ir/004rEP
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۰

کانال تلگرامی «دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن» بخشی از یادداشت مرحوم اسلامی ندوشن را در باب شاهنامه فردوسی به اشتراک گذاشت. اسلامی ندوشن نوشته است: هر زمانی اقتضایی دارد و چیزی می‌طلبد که مورد احتیاج است... در مورد شاهنامه یک چنین وضعی بود. در آن زمان ایرانی می‌خواست ترکیب تازه‌ای به زندگی خود ببخشد. شخصیت خود را از نو احیا کند و برای این کار دست به اقدام‌های متعددی زده بود؛ از جمله در آغاز تعدادی مقاومت‌های نظامی بود، در برابر دستگاه بنی‌امیه و بنی‌عباس که می‌خواستند ایران را در زیر تسلط خود داشته باشند. این‌ها هیچ‌کدام به نتیجه مطلوب که رهایی کامل ایران بود نرسید، گرچه ثمره‌هایی به بار آورد. بنی‌امیه به همت ایرانیان سرنگون شدند و همه سران آن‌ها نابود گردیدند و این تا حدی جواب «قادسیه» بود.
خلافت آمد به دست بنی‌عباس که رفتار مساعدتری نسبت به ایرانی‌ها داشتند، ولی کشمکش ظاهر و پنهان در جریان بود و در واکنش قدرت‌های محلی، چون صفاریان و آل بویه نمود می‌کرد و حتی گاه خلافت عباسی را تا آستانه زوال پیش می‌برد. سامانی‌ها که ایرانی‌ترین و با ثابت‌ترین حکومت‌های ایرانی بودند با بغداد راه مماشات در پیش گرفتند و از این طریق فرصت یافتند که استقلال کشور را از طریق احیای فرهنگ ایرانی پایه‌ریزی کنند.
مهم‌ترین واقعه در این زمان سر برآوردن زبان فارسی دری و نیرو گرفتن آن بود که بر اثر آن دور تازه‌ای در زندگی ایرانی آغاز گشت سیل آثار به نظم و نثر جاری گردید و به همراه آن آیین‌های دیرینه ایرانی جان گرفتند. سامانیان که نسبت خود را به بهرام چوبینه می‌رساندند، تمدن ایران بعد از اسلام را پی افکندند... آنگاه نوبت به فردوسی رسید که از حسن اتفاق همه عوامل مساعد در او جمع شد. مردی دهقان‌زاده از توس، توس یکی از شهر‌های فرهنگی خراسان، ناحیه ناآرامی بوده، محل برخورد عقاید ملی و دینی و هر دو تا حدی همراه با افراط. داستانی که نظامی عروضی درباره آن مذکر توس آورده که مانع از دفن جنازه فردوسی شد، نشانه تعصب گذشت‌ناپذیری است. در عین حال روح ملی و ایران‌گرایی در همین شهر دامنه‌ای داشته. شاهنامه ابو‌منصوری به نثر که ترجمه خدای‌نامه عهد ساسانی بود و به فارسی دری درآمد، پایه کار قرار گرفت. همین مانده بود که آن را به شعر درآورند تا بتواند در درون مردم جا بیفتد.
ایرانی می‌خواست باور داشته باشد که هنوز زنده است. تنها خاکستری روی این آتش‌گرفته بود، فردوسی آمد و این خاکستر را کنار زد، ایرانی در زیر تسلط عرب اموی و عباسی «عجم» شده بود، او می‌خواست دوباره ایرانی باشد و شاهنامه این امکان را برای او فراهم کرد.
فردوسی جواب‌دهنده به ندای مردم زمان بود، چون چشمه‌ای از قعر ضمیر ایــرانی جوشید، زیرا ایرانی خود را محکوم به زنده‌بودن می‌دید، به ناگهان شاهنامه مانند صبح بر کاروان گمشده‌ای سر برآورد. فردوسی احساس کرده بود که این کتاب برای قوم ایرانی ارزش حیاتی دارد بنابراین همه زندگی خود را بر سر آن نهاد، زیرا ایمان داشت که کاری است کارستان و سرنوشت یک ملت را رقم می‌زند. شاهنامه در شرایطی پدید آمد که نموداری از زنده بودن قوم ایـــرانی باشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
نام:
ایمیل:
* نظر:
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار